lesson 3 Flashcards
کسی را از چیزی مطلع و آگاه نمودن
let somebody know
بهم بگو زمانی که رسیدی خونه
let me k know when you get home
بهم بگو اگه حالت خوب نیست
let me know if you dont feel ok
به بابات بگو زمانی که میری
let your daddy know when you go
یافتمش .پیدا کردمش
i found it
نزدیکتر
closer
برای مدت طولانی
for ages
من برای مدت زمان زیادی ندیدمش
i didnt see her/him for ages
یه روز و ساعت و تعیین کن
set a day and time
کنفرانس
conference
من فکر کردم
i thought
من فکر میکنم
i think
شاید
perhaps -maybe
همه چیز خوبه
همه چیز خوب پیش میره؟
همه چی خوبه آیا؟
it is going very well
is it going very well?
بستگی به خودت داره
it depends on you
بستگی داره او کی خونه میرسه
it depends when she gets home
بستگی داره به پولت
it depends on you
به چی بستگی داره؟
what does it depends on?
ما زیاد ببن مکالممون استفاده میکنیم
we use it a lot during our conversation
همان
same
همان روز برمیگردم
i am coming back same day
هر دو .
هر دوما
both
both of us
احساس درد داشتن
سردرد میکنه
پات درد میکنه؟
feel pain
i feel pain in my head
bo you feel pain in your foot?
ب صورت مداوم
Frequently
جلو جلو
advanced
So i have to do every thing in advanced
بزرگ کردن
من بچه هام و تو بهترین شرایط بزرگ میکنم
raise
i raise my children in best condition
هرزمان
هر مکان
whenever
where ever
احساس خوبی نسبت به این مکان دارم
i have a good feeling about this place
من فکر کردم بارونه ولی اشتباه کردم
i thought it is raining but i made mistake
چرا اون بچه ها از بین ماشینا رد شدن
why those guys passes through cars
بله میدونم چجوری دوچرخه سواری کنم
yes i know how to bike
توجه نکردم چی کار داشت میکرد
i didnt pay attention what she was doing
به درستی
تلویزیون به درستی کار نمیکند
properly
the tv isnt working properly
با تجربه
تو دختر با تجربه ای هستی
experienced
you are an experienced girl
شرایط
condition
مداوم مکرر
Frequently
کابوس
یرای خیلی از مردم فرودگاه یه کابوسه
nightmare
for many people airports are nightmate
go through security
از قسمت امنیت رد شون
اگه پروازتون تاخیر داره
if your flight is delayed
همه فرودگاهای خوب امکانات عالی دارند
all good airports have excellent facilities
notice
مشاهده کردن
phenomenon
the first rime i noticed this phenomenon
پدیده رخداد
اولین بار ک این پدیده و مشاهده کردم
جمعیت
جمعیت مردم
شلوغ
crowd
crowd of people
crowded
around
دور
irritating
it irritates me
اعصاب خورد کن
اعصاب من و خورد میکنه
این قضیه من و عصبی نکرد
it didnt make me angry
حقیقت تلخ
sad truth
مردم داشتند هولم میدادنو
people were pushing me
مطمئن شدن
انها میخواستند مطمئن شن
make sure
they wanted to make sure
admire
ستایش کردن
improbable
غیر محتمل
اثبات کردن
باید خودتو یهم اثبات کنی
prove
you should prove yourself to me
بعد بدتر شد
then it got worse
pose
they were posing next to painting
فیگور گرفتن
کنار نقاشی داشتن فیگور میگرفتند
مشهور
famous
هنر
art
برچسب
label