Law Texts - Unit 2 Flashcards
Enterprise
١- عمليات پر مخاطره و مهم
٢- سرمايه گذاري
٣- بنگاه
Household name
نامهاي خانگي
Saturated
١- اشباع شده
٢- خيس شده
Trade barriers
موانع تجاري
Quota
سهميه مشخص ، عوارض گمركي
Boom
نقش
١-پيشرفت ، جنبش
٢-غرش
نكته : اين كلمه در معاني فوق فعل هم هست
Globe-trotting
جهاني
Lure
هم اسم هم فعل
اغوا كردن، تطميع كردن
Assembly
١-اجتماع،مجلس
Assembly of poets and scholars
٢-مونتاژ هم گذاري
Plant
١- گياه ٢-كارخانه،مركز صنعتي ٣- جاسوس فعل ١-كاشتن ٢-قرار دادن در جاي خاص (كاشتن)
Stimulate
١- انگيختن ، جنب و جوش آوردن
Sector
(علم اقتصاد ) بخش
Tide
هر جرياني كه بالا و پايين و جزر و مد دارد ، جريان
Villain
بد نام ، بد من
Outline
شرح دادن
Joint venture
سرمايه گذاري مشترك
Entrepreneurs
كارآفرين ، سرمايه دار
State agencies
موسسات دولتي
REGULATE
١- تنظيم كردن ، ميزان كردن
٢- نظم دادن ، تحت قاعده در آوردن
Gentlemanly
بزرگوارانه ، شريفانه ،
Guideline
دستورالعمل
Etiquette
آداب رفتار ، چگونگي رفتار
The code being voluntary is not legally enforceable
دستورالعمل اختياري بوده و ضمانت اجرا ندارد
Inevitable
گريز ناپذير اجتناب ناپذير
Vital
١- حياتي
٢- پرشور سرشار از زندگي
Subsidiary
شعبه
Affiliate
نقش
فعل
پيوستن ( به عنوان شعبه و غيره)
اسم
شعبه يا شخس وابسته
Interact
تعامل،فعل و انفعال
Headquarters
ستاد
اداره مركزي
Principle
Proncipal
Principle به معني اصول و قاعده است
اما principal اگر صفت باشد به معني اصلي و مهم است
وگرنه به صورت اسم معني مدير يا رئيس ميدهد
Transnational
فراملي
Ball - bearing
بل برينگ
Took over its italian affiliate
شعبه ايتاليايي خود را تحويل گرفت
Collapse
نقش
١-براي يك ساختار : فرو ريختن،پاشيدن
٢-براي شخص : غش كردن
نكته : كلمه در معاني فوق اسم هم هست
Was suffering from over capacity
به دليل ظرفيت بيش از حد توليد ضرر ميكرد
Gradually
به تدريج، رفته رفته
To dominate sth
تحت كنترل و تسلط در آوردن چيزي
Boardroom
اتاق هيئت مديره
Controversial
جدل برانگيز بحث برانگيز
Exemplify
با مثال نشان دادن
Takeover
تصاحب
Bound
موظف
Feel bound
احساس وظيفه و تليف كردن
Computer concern
امور رايانه اي
Remote control
كنترل خارجي
Furthermore
بعلاوه
Unions
ملل
Bargaining power
قدرت چانه زني
Operating from remote decision centers
از مراكز تصميم گيري خارجي فرمان ميگيرند و عمل ميكنند
Dependence
وابستگي
Flow
جريان داشتن
جريان
Fluctuations
نوسان
بي ثباتي
Interference
دخالت فضولي
Intrusion
نفوذ
دخول بي اجازه
Conglomerate
اختلاط
اين جا شركت
Finance
هم اسم دارايي ماليه
هم فعل تهيه سرمايه پول
Overthrow
سرنگون كردن
منقرض كردن
Favorably
مساعد مطلوب
In term of
از نظر
Repatriate
به ميهن خود بازگرداندن
Shrill
صداي بلند نزديك جيغ
Engage in anti competitive
درگير فعاليتهاي غير رقابتي اند
Insensitive
غير حساس
بي ملاحظه
Destabilize
بي ثبات كردن
Much needed resources
منابع مورد نياز مبرم
Expertise
تخصص
خبرگي