In Use-2 Flashcards
کالاهای ما فیمت پایین هستند
Our goods are low-priced
کالای ارزان
Cheap/low priced good
این درسته که ما رهبری را در بازار از دست داده ایم
It’s true that we have loss-leader in market
این سیاست تخفیف هست
This policy of discounting
فروش با تخفیف نسبت به لیست قیمت ،خیلی موفق شده است
Selling at a discount to the list price , has been successful
همه چی فروشی
لوکس فروشی
Allmart
Luxmart
قیمت بالا
قیمت مناسب
High price
Mid price
ما در حال کمکردن قیمت هستیم
We are undercutting price
جهش ناگهانی قیمت
Price boom
کاهش قیمت
Price cut
تگ فیمت
جنگقیمت
Price tag
Price war
بازار سطح بالا و سطح پایین
Upmarket & downmarket
آنها پیچیده و خاص(انحصاری)هستند
They are sophisticated and exclusive
اسکی های ارزان کم دوام هستند
The cheapest skis are low-end/bottom-end
گرون هاشون بادوام مرغوب و اعلا هستند
Expensive one are high-end, top-end and premium
این محصول مبتدی برای تازه وارد ها است
This entry-level product is for beginners
بازار انبوه فروشان
بازارچه تخصصی
Mass market
Niche
توزیع( کالا)
توزیع کننده
Distribution
Distributors
کلی فروش
خرده فروش
شبکه توزیع
Wholesaler
Retailer
Distribution network
فروشنده
Dealer
Reseller( computer or telecommunication services)
واسطه(فروش)
Middleman
دلالی ناپسند است
Brokerage is disapprovingly
ما می خواهیم واسطه را حذف کنیم
We are going to cutting out the middleman
مغازه
Shop(BrE)
Store(AmE)
معازه ای که ۲۴ باز است
Convenience store
مغازه همیشه تخفیف
Discounter shop
فروشگاه خیلی بزرگ همه چیز دار
Hypermarket
Malls
Shopping center
Shopping malls
او یک رشته دفاتر منطقه ای داشت که توسط صاحبان امتیاز اداره می شد.
he had a string of regional offices operated by franchisees
تبلیغات
تبلیغات تلویزیونی
Advertisements
TV commercial
تبلیغات چی
مرکز تبلیغات
Advertiser
Advertising agency
من بهت کارت وفاداری پیشنهاد می کنم
I offer you royalty card
BtC
Business to consumer
BtB
Business to business
BtG
Business to government
از نیمه سال ۲۰۰۳
Bust of 2003
انها از بازار بیرون رفتند
They went out of market
فرانگر میگیره کمیسون از هر فروش
Faranegar take a commission on each sale
بانکداری الکترونیکی
Online banking
پیداکردن شریک اینترنتی
Online dating
قمار بازی بندی اینترنتی
Online gambling
کارگزار اینترنتی
Online brokerage
رزرو بلیط اینترنتی
Online booking
کمک خیریه اینترنتی
Online fundraising
در حقیقت مدیر فروش مسول واحد فروش هست
In fact, sales director is in charge of sales department
وضعیت (آمار) فروش ما پارسال خوب بودو درامد یا چرخش مالی ما یک میلیون بود
Our sales figures last year were good and revenue or turnover was 1 million $
حجم / واحد فروش
Sales valume
Sales unit
هدفمون برای سال بعد رشد فروش است
Our target for next year is sales growth
پیش بینی تقاضا
Demand forecast
من پول خرج کردم
I spend money
هزینه مستقیم
هزینه ثابت
هزینه متغییر ( تولید)
Direct cost
Fixed cost
Variable cost
هزینه کالای ساخته شده
هزینه سربار ( غیر مستقیم)
Cost of goods sold(cogs)
Overhead costs
هزینه های عملیاتی
Operation expenses/ expenditure/ cost
حاشیه
Margin
قیمت فروش
Selling price
هزینه مستقیم تولید
Direct production costs
حاشیه ناخالص
Gross margin
حاشیه خالص/حاشیه سود/سود هدف
Net margin
Profit margin
Mark up
محصولات پر سود و پر ضرر
محصولات سود ده و غیر سوده
Profitable and unprofitable products
Profit-making and loss-making products
ما به نقطه سر به سر میرسیم
We reach break-oven point
ما ضرر می کنیم.محصول ضررده است
We make a loss.product is loss-making
این محصول پول ساز و گاو شیرده مون هست
بسیار سودده
This is our money spinners or cash cows product
بودجه و خرج
Budget and expenditure
شرکتم از بودجه فراتر رفت و ۲۰۰ یورو زیادی خرج کرد
My company went over budget and overspent by 200$
شرکتم ۵۰$ کم خرج کرد. زیر بودجه بود
My company underspent by 50$ . It was under budget
در تبلیغات خرج من ۲۰۰$ بود در حالیکه خرج تبلیغات تو ۳۰۰ $ بود
In advertising, my expenditure/spend was 200$, while your advertising spend was 300$
سوال بزرگ
Enormous question
منحنی تجربیات/یادگیری
Experience / learning curve
مقیاص اقتصادی
Economics of scale
ما مجبوریم هزینه هامونو پایین بیاوریم
We have to bring down our cost
ما سفارش گذاری کردیم ان را
We got place an order it
کالا حمل شد به شما
Goods are dispatched or shipped to you
صورت حساب فروش
Invoice
Invoicing
Bill
Billing
من پیگیر صورتحساب مون هستم چون پرداخت نشده هست تا حالا
I chases an our invoice because it has not been paid up to now
ما می خواهیم صورت حساب تونو را تسویه کنیم
We are going to settle your invoice
به انها اعتبار تجاری داده خواهد شدبرای یک بازه زمانی
They are given trade credit for period of time
تخفیف بدید لطفا
Discount please
من با شما معامله نکرده ام
I have not dealt with to you
پیش پرداخت
Up front
Prepayment
شرایط پرداخت
Payment terms
جریان نقدی
Cash flow
بدهکاران
طلب کاران
Debtors
Creditors
حسابهای دریافتنی
حسابهای پرداختنی
Accounts receivable
Accounts payable
دارایی جاری
Current asset
مشتری بدهکار
Customer owe
دارایی ثابت
Fixed asset
شرکتی که از طریق شهرتش دارایی نامشهود دارد
A company that through its reputation, has intangible asset
این ماشین آلات فرسوده شده اند
This equipment wear out.
استهلاک ( در حسابداری)
Depreciation
Amortization ( AmE)
این نوشته است
این پاک شده است
It is written down
It is write-off
بدهی در ترازنامه
Liabilities in balance sheet
وام های بانکی
Bank loans
ویترین
Window dressing
شاید شما متهم به دزدی اطلاعات شده ای
May be you are became accused of piracy
گزارش سالیانه شرکت
Firm annual report
صورت درآمد
حساب سود و زیان
Income statement
Profit and loss account
سود کردن
ضرر کردن
Make a profit
Make a loss
پیش مالیات سود /ضرر
Pre-tax profit/loss
سود استثنایی/ضرر
Exceptional profit/loss
سود مربوط است با درآمد کسب کردن
Profit are referred to earning
مفسران
نظر دهندگان
Commentators
اصطلاح
Expression
صورت مالی شرکت
Firm financial result
نیمه اول سال
نیمه دوم سال
First-half year
Second-half year
مشارکت سرمایه یا وام سرمایه از سرمایه دار یا بانک به امید کسب پول بیشتر
Share capital or loan capital from investor or bank , hoping to make more money
سرمایه گذار یا سهامدار
Investment or stake
سهم سرمایه مشارکت شده توسط سهامداران است
Share capital is contributed by shareholders
من پول میزارم بهجهت خرید سهام
I put up money to buy shares / stock
هر سهم نشان دهنده یک بخشی از مالکیت شرکت است
Each share represents a part of ownership of the company
من سود سهام را به صورت دوره ای دریافت می کنم
I receive dividends periodically
در صورت وجود، من من سود بهت میدم
If any, i pay you profit
سرمایه شرکتی به شکل سهام
Equity
این پول از طرف آنها قرض معرفی می شود
This money is referred to by them as lending
قرض
بدهی
Lending
Borrowing
Dept
جمع پول قرض داده شده می شود حساب بدهی عمده
The sum of money borrowed is the principal
اوراق قرضه
Bonds / debentures
وثیقه/تضمین
Collateral/security
سهم وام از سرمایه اصلی شرکت
Leverage
شرکتی که سختی داره در پرداخت بدهی هاش، زیاد وام داشته
A company that has difficulty in making payment on it’s debt is over leveraged
در طول سالها
Over the years
ایتسن سود سهام پخش نکرده است
Itcen have not distributed dividends/ share profit
من درامد م را حفظ می کنم برای داشتن پس انداز
I retain my earning for build up reserve
نقدینگی زیاد ( کوه نقدینگی)
Cash mountain/ cash pile
بدهی در شرایط بد اقتصادی روی میدهد
Debt often occurs in bad economic condition
بازپرداخت بدهی
بار بدهی
Debt repayment
Debt burden
بحران بدهی
تقسیط بندی مجدد بدهی
Debt crisis
Debt rescheduling / debt restructuring
نجات مالی
چرخش مالی
Bailout
Turnaround
مریض مشکل دار
Sick
Ailing
Troubled
در نهایت،
Eventually
من اجازه نمیدم ایتسن کاملا ورشکسته شود
I do not allow itcen to collapse completely
من ضمانت میدم
I bail out
ورشکستگی
Bankruptcy
تسویه کردن
ما ۲ ماه تسویه می کنیم
goes into liquidation
We settle in 2 month
ما تجارت را متوقف می کنیم
We cease trading
یک سرمایه در شرکت
یک سهام در شرکت
یک موجودی در سرکت
A Stake in a company
An interest in a company
A holding in a company
حداکثر و حداقل سهام / سرمایه
A majority/ minority stake/ interest
من ۱۵٪ در ایتسن سهم دارم
I have 15% stake in itcen company
سرمایه گذاری مشترک
اتحاد دو سرکت
Joint venture
Alliance
فرانگر و ایتسن ادغام هستند در ارتباط ان که به وجود بیاورند بزرگترین شرکت دنیا را
Faranegar and itcen are to merge in a deal that with create the world’s biggest company
ادغام
Consolidation
Mergers
من ادعا شما را پس میزنم
I reject your allegation
جبران خسارت
Compensation
قرص سمی
Poison pill
تلاش ناخواسته
Unwanted attempt
به نظر اجتناب ناپذیر است
Seemingly inevitable
طعمه شده است
Has become prey
درنده شده است
Has became predator
شوالیه سفید
White knights
به دنبال دفع کردن …
Seek to fend off…
پیشنهاد خصمانه از طرف ایتسن(پیشنهاد مالی خصمانه)
Hostile bid from itcen
پیشنهاد تصاحب شرکت
Takeover bid
مجموعه ای از شرکت ها
Conglomerate
آنها شرکت های تابعه متنوعی دارند
They have diversified subsidiaries
در ۵ فعالیت اصلی
Into five core activities
آنها منفک شده بودند در یک فرایند واگذاری
They were demerged in a process of divestment
برنامه فروش
Disposal programme
شعبه محلی بانک
Local branch of bank
بیش از حد رفتن ( سقوط کردن)
Go overdrawn
مرکز مالی لندن نامیده می شود میل اسکور و نیویورک وال استریت
The financial center of Landon is called the square mile and New York , wall street
دلال
Speculator
اسپ ک لاادر
اینا باهم مشترک شد
These are subscribed together
مشتقات
Derivatives
سهم اساسی
underlying share
چون تقاضا وجود دارد، قیمت سهمش بالا میرود
Because there is demand, its share price goes up
شاخص سهام
Share index
خرید و فروش سهام
Trading
افزایش داشتن سرمایه
Gain
شرکت های سود ده در بورس
Blue chips
بازار رو به بالا( قیمت رو به بالا)
Bull market
قله بالای قیمت
Record high
احساسات /انتظارات رو به بالا است ( صعودیه) (در بازار سهام)
Sentiment is bullish
محدودیت های روانی
Psychological barriers
فیمت فروش با هر قیمتی( تو بازار رو به پایین سهام)
Panic selling
پایین ترین قیمت ۵ ساله
New five-year lows
سنگین ترین فروش
Massive sell-off
میلیون ها دلار پاک شد ( از تابلو سهام )
The billions of dollars wiped up
ارزش بازار سهام
Market capitalization
در نفطه ۱۰۹۵ بسته شد(سهلم)
Closing down 1095 point
بازار خریی( رو به پایین سهام)
Bear market
#
Bull market
بورس نیو یورک هنوز ریزشی هست
New York stock exchange is still bearish # bullish
کف قیمت رو وجود ندارد
There is no sign of a rally
ممکن ما ببینیم سقوط واقعی بازار سهام را
We may be looking at a real stock market collapse/crash
مشکلات مالی
Financial problems
فاینانس بالا
High finance
فعالیت های سود ده و سود نده
Economic / uneconomic activities
شاخص های اقتصادی
Economic indicators
نرخ بیکاری
نرخ تورم
Unemployment rate
Inflation rate
کمبود نیروی کار
Labour shortage
تراز تجاری
تراز تجاری موبت
تراز تجاری منفی
Trade balance Trade surplus( export mor than import ) Trade deficit
گشاد میشود
باریک می شود
It widens
It narrows
Gdp
تولید ناخالص ملی
Gross domestic production
Gnp
Gross national production
نرخ رشد
Growth rate
سهمBTدر فعالیت های بازرگانی زیاد شده( اصطلاح)
BT shares advance in active trading
تراز موبت تجاری صادرات جهشی به سمت قله داشته
Trade surplus jumps to record level
افزایش بی حد و حصر قیمت سوخت
Fuel price set to skyrocket
بیکاری به بالاترین حد ده ساله جهش پیدا کرده است
Unemployment leaps to ten year high
گوگل اوج میگیرد به واسطه رشد همیشگی اینترنت
Google soars as internet growth continues
تویوتا به شکرانه موج فروش همیشگی ماشین فروشا ، سود ده شده
Toyota profit up thank to car seller Continue to surge
بالابردن
پایین بردن
Going up
Going down
هزار شغل ریشه کن شده به واسطه بسته شدن کارخانجات صنایع دفاعی
1000 jobs axed as defence plant closes
بانک اروپا بهره را ماهش میدهد در حرکتی غافلگیر کننده
European central bank cuts rate in surprise move
قیمت سهم زیمنس به اسانی کاهشی شده به خاطر اخطار کاهش سود
Siemens eases on profit warning
در سپتامبر خرده فروشی سقوط می کند
September retail sails plummet
دولت بریده بریده می کند درامد مالیاتی را به ۱۰ سنت
Government slashes income tax to 10 per cent
یورو به قیمت جدید پایین شیرحه زد
Euro dives to new lows
قله و فرورفتگی
Peaks and troughs
توقف رشد نمودار
اوقف ریژش نمودار
حرکت بدون رشد و ریزش نمودار
Levels off/out
Bottoms out
Remain steady /stable
انفجار بیکاری
اقضا
Boom/bust demand/ unemployment
جهش اقتصادی
رکود تورمی
رکود اقتصادی
Stagnation
Stagflation (depression)
Recession
سقوط شاخص
Slump index
انفجار تقاضا
Demand boom
اخلاق تجارت
Business ethics
شرکت ما اخلاق تجاری خودش را دارد
Our company has own code of conduct/ code of ethics
حرفه ای- اخلاقی
غیر حرفه ای -غیر اخلاقی
Ethical- professional
Unethical- unprofessional
انها مسؤل گناه اخلاق غیر حرفه ای هستند
Those responsible are guilty of unprofessional conduct
مسئولیت اجتماعی شرکت
Corporate social responsibility (CSR)
رفتار کردن در موضوعات اخلاق ، اجتماع و حفظ محیط زیست
Behaviour on moral, social & environmental issues
سرمایه گذاری اخلاقی
Ethical investing
حفظ حقوق بشر
Protect human rights
رفتار کردن منصفانه و با عدالت نسبت با مردم
Treating people fairly and with justice (جس تس)
شما نباید بهره برداری کنید از نبروی کار عرق خور
You should not exploit sweatshop labour
استخدام شوندگان کار می کنند با ساعات طولانی و دستمزد خیلی کم
Employees work very long hours and very low wages
برنامه های اقدام مثبت برای جلوگیری از تبعیض
Affirmative action programs to prevent discrimination
اقلیت های قومی
Ethnic minorities
تبعیض نژادی
Racial discrimination
من در ایتسن سهام دار هستم
I am stakeholder in itcen company
آلودگی کربن
Carbon emission
صنایع شرکت می کنند در گرمایش زمین و تغییرات اب و هوایی
Industry that contribute to global warming and climate change
زمانیکه اتمسفر گرم تر بشود، طوفان بیشتر خواهیم داشت
When the atmosphere is getting hotter, we will have more storms.
سر برنامه زمان بندی
قبل از برنامه زمانبندی
بعد از برنامه زمان بندی
On schedule
Ahead of schedule
Behind schedule
شما بیاد سعی کنید به برنامه زمان بندی برسید
You must try to make up time
اما بعضی چیزها بیشتر از زمان براورد شده زمان می برد
But some things take longer than planned
زمان بلا استفاده از چیزی یا ماشینی نی که خراب هست
Downtime
گانت چارت
Gantt chart
مراحل کار
Stages
Phases
Steps
Tasks
زمانی که وظیفه دوم قبل از وظیفه اول تو برنامه زمان بندی شروع میشود
These stages overlap
زمانی مه دو کار باهم شروع می شود در برنامه زمان بندی
They run in parallel
Simultaneous
مرایای پرداختی
جریمه پرداختی
Bonus peyments
Penalties
شما باید سازمان دهی کنی وقتت را
You should organize your time
برنامه واقع بینانه
realistic plan
اولویت بندی کردن انها
Prioritize them
وقفه و حواس پرتی
Interruption and distraction
منسخنراندانشگاه هستم
I am a university lecture
مناینحرفه رو انتخاب کردم
I chose this profession
ما پروژه ای را انجام میدهیمکه ارزشمند باشه برامون
We do a project rewarding for us
چیزی که به من رضایت بده
Something that gave me satisfaction
احساس خستگی کردم
I felt stretched
مناحساسمی کردمتحت فشارم
I felt pressure building up
منکاملا احساس مریضی می کنم
I felt quite ill
منمیتونمبهاینرسیدگی کنم( حلش کنم) بهوسیله کمکردنقیمت
I am able to deal with this by starting to cut price
پیاده شوار ترد میل و راه برو(دوی موشی)
Get off the treadmill and do rat race
انتخاب کردن اینکه در راه کماسترس کار کردن مشهور به کاهش و بالانس مجدد
Choosing to work less stressful way is known as downshifting or rebalancing
به طور سنتی
Traditionally
افرسران به زیر دستان دستور می دهند
Officers give orders to subordinates
چطوری یک رهبر بزرگ ساخته می شود؟
What makes a great leaders?
بزرگترین رهبران کاریزما ( حذابیت ) دارند
The greatest leader have charisma
من تحسین می کنم شما را
I admire you
رهبران جذاب
Charismatic leader
شما بصیر هستید
You are visionary
شرکت ما پویا هست
Our company is a dynamism
فعالیت های ذهنی و فیزیکی
Mentally and physically actives
رهبران غیر صمیمی بودند
The leadership were distant
ما مدیریت می کنیم به وسیله اتفاق نظر
We management by consensus
شما دارید قیمت را به ما تحمیل می کنید
You are imposing price to us
دید و نگاه از بالا به پایین
Top- down approach
شما فکر میکنید این مسیر ادامه خواهد داشت؟
Do you think this trend will continue?
دقیقا چی توانمند سازی می شود
What exactly is empowerment ?
با ابتکار عمل خودتون تصمیم بگیرید
Take division with Your own initiative
تفویض اختیار
Delegation
فرد گرایی و جمع گرایی
individualism and individualism
رفتار کردن در گروه
Behave in group
هر کارمند به عنوان یک موجود مستقل دیده می شود
Every employee is viewed as an independent entity
وفاداری
Loyalty
اعتماد و هماهنگی
Trust and harmony
تعطیلات عمومی
Public holidays
زمان نهار مهم هست
Lunch break is important
خوراکی دیگری بین وعده های غذایی نیست
There are no snack between meals
صبحانه کاری خیلی نایاب است
The working breakfast is rare
وقت شناسی
Punctuality
برای کسی مهمنیست
For nobody minds
مرزها و محدودیت ها
Boundaries and limits
ارتباطات متقابل فرهنگی
Cross-cultural communication
سوتفاهم فرهنگی
Cultural misunderstanding
من ژست صورت زیادی انجام میدم
Do i make a lot of facial gesture?
مداحی
Homure
خط ثابت تلفن
Landline
تلفن عمومی
Public telephone/payphone
تلفن همراه
تلفن هوشمند
Cell phone (AmE) Mobile phone (BrE) Smart phone
داخلی(خط تلفن داخلی)۲۳۴
Extension
خط بیسیم تلفن داخلی
Cordless phone
VoIp
تلفنی اینترنتی مول اسکایپ یا واتس اپ که لازم نیست دیگه پول تلفن بدیم
ویدیو کنفرانس
Videoconferencing
زنگ زدن به کسی
تماس داشتن از کسی
To ring/call up someone
To give someone a ring/ bell
بالا بردن لحن صدا
Rising intonation
شماره تلفن رزرو
شماره تلفن اطلاعات یک شرکت
Booking line
Hotline/ helpline