ICC 40 Flashcards
A. تو آلیس رو یادته؟
B. نه، یادم نیست. اما اسمش آشناست.
A. او قبلاها اینجا کار می کرد.
A. Do you remember Alice?
B. No, I don’t. But her name rings a bell.
A. She used to work here.
او قبلاً اینجا زندگی می کرد.
او قبلاً اینجا زندگی می کرد.
She used to live here.
او قبلا انگلیسی تدریس می کرد.
She used to teach English.
من عادت داشتم تمبر جمع کنم
I used to collect stamps.
وقتی مجرد بودی عادت داشتی چکار کنی؟ خوب، من مجرد که بودم، عادت داشتم تنها سفر می کردم
What did you use to do when you were single?
Well, I used to travel alone when I was single.
من در امتحان شیمی مردود شدم(امتحان شیمی ام رو افتادم) اما صداشو در نیار اگر بابام بفهمه حسابی قاطی می کنه (عصبانی می شه)
I failed my chemistry test, but mum’s the word if my father finds out about it he will hit the ceiling.
used for telling someone to keep something secret
used for telling someone to keep something secret
mum’s the word
PHRASE
SPOKEN
SPOKEN COUNTABLE NOUN
a word that you use for referring to something when you cannot remember what it is called?
whatchamacallit /ˈwɒtʃəməˌkɔːlɪt/
COUNTABLE NOUN
NOUN COUNTABLE
a curved object that you use for helping you to put your shoe on?
shoehorn /ˈʃuːˌhɔː(r)n/
NOUN COUNTABLE
A. شما چیز دارید؟ منظورم یه پاشنه کش است؟
B. بله، شما اینجا هستید.
A. می دانید، من تقریبا همیشه کفش های کتانی می پوشم. من توی کفش های چرمی راحت نیستم.
A. Have you got a whatchamacallit I mean a shoehorn?
B. Yes, here you are.
A. You know I almost always wear sneakers. I’m not comfortable in leather shoes.
A. سلام، می توانم با آقای میلر صحبت کنم؟
B. شما؟
A. تام جونز هستم.
B. یه لحظه گوشی حضورتون لطفا،
B. ببخشید، ببخشید مزاحمتون شدم، اما آقای جونز پشت خط است. او می خواهد با شما صحبت کند
C. مشکلی نیست، وصلشون کنید.
A. Hello, may I speak to Mr. Miller?
B. Who is speaking?
A. This is Tom Jones.
B. Hold on please,
B. Excuse me, sorry to bother you but Mr. Jones is on the line. He wants to speak with you.
C. That’s ok, put him through.
A. سلام، امکان داره با آقای میلر صحبت کنم؟
B. شما؟
A. تام جونز هستم.
B. یه لحظه گوشی حضورتون لطفا،
B. ببخشید، ببخشید مزاحمتون شدم، اما آقای جونز پشت خط است. او می خواهد با شما صحبت کند
C. من سرم شلوغ است، بگو بعداً تماس بگیرد.
B. متاسفم آقای جونز، آقای میلر در حال حاضر سرشون شلوغ است. می خواهید (براشون) پیغام بگذارید؟
A. بله، لطفا به او بگویید که امشب نمی توانم او را ملاقات کنم
B. باشه، انجام میدم.
A. Hello, may I speak to Mr Miller? میس تِ
B. Who is speaking?
A. This is Tom Jones.
B. Hold on please,
B. Excuse me, sorry to bother you but Mr Jones is on the** line**. He wants to speak with you.
C. I’m busy right know, tell him to call back later.
B. sorry Mr Jones, Mr Miller is busy at the moment. Would you like to leave a message?
A. Yes, please tell him that I can’t meet him tonight
B. Ok, I will.
بگذار کفشم را بپوشم
Let me put my shoe on
A. سلام مایک کجا داری می ری؟
B. دارم می رم کتابخونه.
A. یادت باشه گازرو خاموش کنی.
A. Hey Mike, where are you going?
B. I’m going to the library.
A. remember to turn off the stove.
یادتون باشه که سطل زباله را خالی کنید.
remember to empty the trash can.
یادم بنداز یه چیزی بهت بگم
remind me to tell you something.
A.ااامایک! دارم با تو صحبت میکنم !!!
B. اوه، متاسفم. اصلا حواسم نبود.
A. Mike! I’m talking to you!!!
B. Oh, sorry. I was miles away
می دونی ساعت چنده؟
Do you know what time it is?
یادت هست چی بهت گفتم؟
Do you remember what I told you?
الف. بگذریم، امشب چه کار می کنی(برنامه ات چیه)؟
ب- من دارم با دنیل شام میخورم.
الف. آیا فردا کاری انجام می دهید؟
ب. من فردا به اسپانیا پرواز می کنم.
الف. کی برمیگردی؟
ب. معلوم نیست، بستگی به رئیس من دارد. کر کنم دوشنبه آینده برگردم
A. Anyway, what are you doing tonight?
B. I’m having dinner with Daniel.
A. Are you doing anything tomorrow?
B. I’m flying to Spain tomorrow.
A. When are you coming back?
B. It’s not clear, It depends on my boss. I think I will come back next Monday.
ممکنه سوالی که پرسیده می شود، با آینده ی قطعی پرسیده شود اما چون قطعیتی در پاسخ ما نیست (برنامه ی دقیقی وجود نداره) با will پاسخ می تونیم بدیم
الف. کی برمیگردی؟
ب. معلوم نیست، بستگی به رئیس من دارد. کر کنم دوشنبه آینده برگردم
A. When are you coming back?
B. It’s not clear, It depends on my boss. I think I will come back next Monday.
اگر من رئیس بودم تو را اخراج می کردم.
If I were the boss I will fire you.
الف. اگر من رئیس بودم شما را اخراج می کردم.
ب. چرا؟
A. زیرا شما هرگز به موقع نمی رسید. آخرین جلسه را به خاطر دارید؟ آخرین لحظه رسیدی (خیلی دیر رسیدی).
A. If I were the boss I would fire you.
B. Why?
A. Because you never arrive ontime. Do you remember the last meeting? You arrived at the eleventh hour.
the last possible moment that you can do something, especially prevent something bad from happening
توافق حاصل شد در آخرین لحظه .
the eleventh hour:
PHRASE
An agreement was reached at the eleventh hour.
آخرین جلسه را به خاطر دارید؟ آخرین لحظه رسیدی (خیلی دیر رسیدی).
رئیس نزدیک بود قاطی کنه
Do you remember the last meeting? You arrive at the eleventh hour. The boss was about to hit the ceiling.