Friends Flashcards

1
Q

چطور این کارو میکنه؟

A

How does she do that?

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

چطور می‌دونه اون رو؟

A

How do you know that?
How does he know that?

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

چطور کار می‌کنه؟

A

How does it work?

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

چطور شروع کنیم؟

A

How do we start?

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

چطوری یاد می‌گیره؟

A

How does he learn?

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

نگاش کن! چقدر آرومه

A

Would you look at her?she is so peaceful

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

میشه اینرو چک کنی! خیلی جذابه

A

Would you check it out? It is so amazing

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

این رو گوش کن! جالبه

A

Would you listen to this

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

توجه کردی بهش! خیلی عجیبه

A

Would you notice that! It is so strange

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

می‌شنویش! خیلی بلنده

A

Would you hear that? It is so loud

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

نگاش کن

A

Would you look at that

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

نگاش کن

A

Would you look at that

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

غیررسمیه و برای پرسیدن وضعیت یا احساسات فعلی کسی استفاده می‌شود.

A

“What’s going on with you?

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

سلام، خیلی وقته با هم حرف نزدیم. اوضات چطوره

A

Hey, we haven’t talked in ages. What’s going on with you?

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

امروز یه کم ناراحت به نظر می‌رسی. چی شده

A

You seem a bit sad today. What’s going on with you?

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
16
Q

چه خبر شده؟ خیلی خوشحال به نظر میای!

A

What’s going on with you
You seem very happy

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
17
Q

به اندازه کافی خوابیدن.
خوابیدن کمی

A

get enough sleep:
get some sleep:

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
18
Q

دیشب اصلاً نخوابیدم

A

I got no sleep last night

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
19
Q

خیلی خسته به نظر میای. باید یه کم بخوابی

A

You look tired, you should get some sleep

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
20
Q

دیره. برو یه کم بخواب

A

It is late . Go and get some sleep

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
21
Q

خیلی دیر بیدار نمون. به اندازه کافی بخواب

A

Don’t stay up too late
Get enough sleep

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
22
Q

اگه فردا روز مهمی داری، امشب حتماً یک کم بخواب.

A

If you have a big day tomorrow, get some sleep tonight

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
23
Q

و اصلا خواب نداری.

A

You get no sleep

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
24
Q

ما امشب تو رو می‌بریم یه رستوران جدید وسط شهر.

A

We are taking you to the new restaurant downtown tonight

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
25
عبارت "No way" وقتی استفاده می‌شه که بخواید بگید "عمرا" یا "به هیچ وجه". این عبارت نشان‌دهنده‌ی شگفتی یا مخالفت قوی با چیزی است. برای مثال، اگر کسی بگوید: "من توی یک روز صد تا پیتزا خوردم"، شما می‌توانید جواب بدین: "No way!" یعنی "عمرا!" یا "محاله!".
No way
26
فکر نمی‌کنم رفته باشه فرودگاه. بهت میگم، رفته فرودگاه.
Person A: I don't think she went to the airport. 🔘 Person B: I'm telling you, she went to the airport.
27
دارم فکر می‌کنم برای اون شغل اقدام کنم. باید بری دنبالش! خیلی خوب میش
🔘 Person A: I'm thinking about applying for that job. 🔘 Person B: You should go for it! You'd be grea
28
آخر هفته می‌خوام موهامو کوتاه کنم.
عبارت "get a haircut" به معنی کوتاه کردن موهاست. 🔘 I'm going to get a haircut this weekend.
29
نمی‌تونم باور کنم بازی رو بردی. عمرا!
I can’t believe you won the game. No way!
30
بهت میگم، این فیلم خیلی خوبه
I am telling you this movie is really great
31
قبل از عروسی باید موهامو کوتاه کنم
I need to get a haircut before the wedding
32
دیروز رفت موهاشو کوتاه کنه
He went to get a haircut yesterday
33
موهاتو کوتاه کردی؟ خوشت میاد
did you get a haircut? Do you like it?
34
فردا میرم موهامو کوتاه کنم.
I will get a haircut tomorrow
35
دوست ۱: همه جا دنبالت گشتم! دوست ۲: آه، اینجایی!
عبارت There you are! زمانی استفاده میشه که کسی رو پیدا می‌کنیم یا می‌بینیم که دنبالش می‌گشتیم یا منتظرش بودیم. این عبارت به معنای اِااا اینجایی! است. 🔘 Friend 1: I've been looking for you everywhere! 🔘 Friend 2: Oh, there you are!
36
ینجایی! فکر کردم بدون خداحافظی رفتی
There you are! I thought you’d left without saying goodbye
37
آه، اینجایی! به کمکت نیاز دارم
Ah, there you are! I need your help with something
38
میدونین که Blood میشه خون اما Bleed فعلشه و بنابراین عبارت You are bleeding به این معنیه که از قسمتی از بدن شما خون می‌آد. شخص ۱: آخ! فکر کنم انگشتم رو بریدم. شخص ۲: داری خون‌ریزی می‌کنی!
🔘 Person 1: Ouch! I think I cut my finger. 🔘 Person 2: You are bleeding!
39
از دوچرخه‌اش افتاد و حالا زانوش خون‌ریزی داره.
He fell off his bike and now he’s bleeding from his knee
40
بینی‌ات خون‌ریزی داره؛ باید سرت رو به عقب ببری
Your nose is bleeding; you should tilt your head back
41
عبارت Enough about me یعنی «دیگه از من بسه!» یا صحبت کردن در مورد من کافیه. شخص ۱: اخیراً سر کار خیلی مشغول بودم. به هر حال، صحبت در مورد من کافیه. تو چطورایی؟ شخص ۲: خوب، مرسی!
🔘 Person 1: I have been really busy at work lately. Anyway, enough about me. How have you been? 🔘 Person 2: I've been good, thanks!
42
خیلی درباره کارم حرف زدم. بسه دیگه، تو چطوری؟
I’ve been talking about my job for too long. Enough about me, how are you?
43
help بس کن درباره من و مشکلاتم. بهم بگو چه خبر شده برات
Enough about me and my problems. Tell me what’s going on with you
44
گفت می‌خواد باهامون بیاد مهمونی
She said she wanna come to the party with us
45
Baggage Claim: محل تحویل بار 🔘After landing, we went straight to the baggage claim. بعد از فرود، مستقیم به محل تحویل بار رفتیم. Check-in Counter: پیشخوان پذیرش We need to go to the check-in counter first. باید اول به پیشخوان پذیرش بریم. Boarding Gate: گیت سوار شدن 🔘Please proceed to boarding gate 15. لطفاً به گیت سوار شدن شماره ۱۵ بروید. Customs: گمرک 🔘We had to go through customs after landing. بعد از فرود، باید از گمرک عبور می‌کردیم. Security Check: بازرسی امنیتی 🔘Make sure to remove your shoes at the security check. مطمئن شو که کفش‌هایت را در بازرسی امنیتی دربیاری. Departure Lounge: سالن انتظار پرواز 🔘We spent an hour in the departure lounge before our flight. یک ساعت در سالن انتظار پرواز منتظر موندیم. Arrival Hall: سالن ورود 🔘I’ll meet you at the arrival hall. تو سالن ورود ملاقاتت می‌کنم. Passport Control: کنترل گذرنامه 🔘There was a long line at passport control. صف طولانی‌ای در کنترل گذرنامه بود. Duty-Free Shop: فروشگاه بدون مالیات 🔘We bought some perfume from the duty-free shop. کمی عطر از فروشگاه بدون مالیات خریدیم
Gg
46
خب، مشکلی نیست. ازشون برای متوقف کردن خون‌ریزی استفاده میکنیم.
Well, not a problem. We'll use them to stop the bleeding
47
اید بریم به محل تحویل بار که چمدان‌هامون رو برداریم
We need to go to baggage claim to pick up our luggage
48
عبارت say a quick hi به معنای یک سلام سریع گفتن است. این عبارت زمانی استفاده می‌شود که می‌خواهیم با کسی به طور مختصر و کوتاه سلام کنیم، بدون اینکه وارد مکالمه طولانی شویم. من جان را در فروشگاه دیدم و فقط خواستم یک سلام سریع به او بکنم قبل از رفتن. توی راهرو تو رو دیدم و فقط خواستم یه سلام سریع بکنم.
🔘I saw John at the store and just wanted to say a quick hi before leaving. 🔘I saw you in the hallway and just wanted to say a quick hi.
49
قبل از جلسه‌ام ایستادم تا یه سلام سریع بکنم.
I stopped to say a quick hi before my meeting
50
though در انگلیسی به معنای با این حال یا اگرچه است و برای نشان دادن تضاد یا مقایسه بین دو جمله یا دو ایده استفاده می‌شود. با این حال (در پایان جمله): من خیلی پیتزا دوست ندارم. با این حال، می‌خورمش. اگرچه (در ابتدای جمله): اگرچه باران می‌بارید، ما به پیاده‌روی رفتیم. در این دو مثال، though تضاد بین دو جمله یا دو ایده را نشان می‌دهد.
🔘 Though it was raining, we went for a walk. 🔘 I don't really like pizza. I’ll eat it, though.
51
عبارت "all done" به معنای "همه‌چیز تمومه" یا "همه‌چیز آماده‌ست" استفاده می‌شه. این عبارت بیشتر زمانی استفاده می‌شه که کاری به پایان رسیده باشه یا چیزی آماده باشه. تکالیفت رو تموم کردی؟ آره، همه چی تموم شد. . اتاقت رو تمیز کردی؟ آره، همه چی تموم شد.
🔘 Are you finished with your homework? 🔘 Yes, all done. 🔘 Did you clean your room? 🔘 Yes, all done
52
ناهارت رو خوردی؟ آره، همه چی تموم شد
Are you done with your lunch? Yes, all done
53
ناهارت رو خوردی؟ آره، همه چی تموم شد
Are you done with your lunch? Yes, all done
54
عبارت "why would" برای بیان تعجب، تردید یا سوال درباره‌ی دلیل یا انگیزه‌ی انجام یک کار استفاده می‌شه. این عبارت به نوعی حالت فرضی داره و بیشتر در موقعیت‌هایی به کار می‌ره که گوینده دلیل انجام یک کار رو درک نمی‌کنه یا اون رو عجیب می‌دونه. 🔘 Why would he do that? چرا باید همچین کاری بکنه؟ 🔘 Why would you want to go there? چرا باید بخوای بری اونجا؟ 🔘 Why would they lie to us? چرا باید بهمون دروغ بگن؟
اا
55
چرا باید زودتر از مهمونی بره؟
Why would he leave the party early?
56
help چرا باید همچین حرفی به من بزنه؟
Why would she say that to me?
57
عبارت "come up" معانی مختلفی داره، اما به طور کلی به معنای "پیش آمدن" یا "رخ دادن" است. To be mentioned or discussed (مطرح شدن یا بحث شدن): 🔘 The topic of climate change came up during the meeting. موضوع تغییرات اقلیمی تو جلسه مطرح شد. To appear or become available (ظاهر شدن یا در دسترس قرار گرفتن): 🔘 A new job opportunity came up at the company. یه فرصت شغلی جدید تو شرکت به وجود اومد. To rise or ascend (بالا آمدن): 🔘 The sun comes up at 6 AM. خورشید ساعت ۶ صبح بالا میاد. To happen or occur (اتفاق افتادن): 🔘 I had to leave early because something came up. مجبور شدم زود برم چون یه چیزی پیش اومد. 🔘 Okay, three kinds of potatoes coming up. باشه، سه نوع سیب‌زمینی درمیاد
فف
58
مروز یه مشکل سر کار پیش اومد
A problem came up at work today
59
مروز یه مشکل سر کار پیش اومد
A problem came up at work today
60
خورشید به زودی طلوع می‌کنه.
The sun will come up soon
61
خورشید به زودی طلوع می‌کنه.
The sun will come up soon
62
عبارت "lay back" به معنی آرامش گرفتن، استراحت کردن یا به حالتی بی‌خیال و آرام بودن است. بعد از یک روز طولانی کاری، دوست دارم استراحت کنم و تلویزیون ببینم.
🔘 After a long day at work, I like to lay back and watch TV.
63
واقعاً؟ نمی‌دونی این برای من چه معنی‌ای داره.
really? You don't know what that means to me
64
فقط استراحت کن و آرام باش، عجله‌ای نیست.
just lay back and relax, there's no rush
65
فعل "wear" به معنای "پوشیدن" یا "به تن داشتن" است و می‌تواند به صورت‌های مختلفی استفاده شود، از جمله برای پوشیدن لباس، استفاده از جواهرات، عطر، کفش و حتی حالت‌های ظاهری یا رفتاری. پوشیدن لباس: او همیشه یک لباس قرمز برای مهمانی‌ها می‌پوشد. استفاده از جواهرات: او یک ساعت طلا روی مچ دست چپش می‌بندد. استفاده از عطر: امشب بوی خوبی می‌دهی. چه عطری زدی؟ پوشیدن کفش: من معمولاً هنگام دویدن کتانی می‌پوشم. حالت‌های ظاهری یا رفتاری: او همیشه یک لبخند روی صورتش دارد. استفاده از وسایل محافظتی: باید هنگام دوچرخه‌سواری کلاه ایمنی بپوشی. به طور کلی، فعل "wear" به هر چیزی که فرد بر تن یا روی بدن خود قرار می‌دهد اشاره دارد و می‌تواند شامل لباس، جواهرات، عطر، کفش و حتی حالت‌های چهره و وسایل محافظتی باشد
🔘 She always wears a red dress to parties. 🔘 He wears a gold watch on his left wrist. 🔘 You smell great tonight. What are you wearing? (referring to perfume) 🔘 I usually wear sneakers when I go jogging. 🔘 He always wears a smile on his face. 🔘 You should wear a helmet when riding a bike.
66
امشب بوی خوبی میدی. چی زدی؟ هیچی.
you smell great tonight. What are you wearing? Nothing
67
گوش کن، می‌خوای بریم یه نوشیدنی بخوریم یا چیزی؟ آره، اون خوب میشه...
listen, do you wanna go get a drink or something? Yeah, that 'would be…
68
چی شده؟ همین الان یادم اومد که باید یه کاری انجام بدم.
what's wrong? I just remembered I have to do something
69
من ترجیح می‌دهم در سفر لباس‌های راحت بپوشم.
I prefer to wear comfortable clothes when traveling
70
او تصمیم گرفت گوشواره‌های جدیدش را برای مهمانی بندازد.
she decided to wear her new earrings to the party
71
باید ضدآفتاب بزنی تا پوستت را از آفتاب محافظت کنی.
you should wear sunscreen to protect your skin from the sun
72
باید ضدآفتاب بزنی تا پوستت را از آفتاب محافظت کنی.
you should wear sunscreen to protect your skin from the sun
73
او باید هر روز برای کار کت و شلوار و کراوات بپوشد.
he has to wear a suit and tie to work every day
74
ساعت را روی مچ دست چپ می‌بندی یا راست
do you wear a watch on your left or right wrist?
75
من کفشای براقمو پوشیده بودم
I was wearing my shiny shoes
76
اون حلقه نداشت تو میپرسی
he wasn't wearing a ring you ask
77
دراز بکش یه نفس عمیق بکش
lay back take a deep breath
78
ساعت هفت و نیم بیا دنبالم
pick me up at seven thirty
79
فقط اومدم وسایلم رو بردارم، براون
just came to pick up my things, Brown
80
یه وقت بیا برای ناهار، باشه؟
come by for lunch sometime, okay?
81
یه وقت بیا برای ناهار، باشه؟
come by for lunch sometime, okay?
82
help اومدم این رو باهات در میون بذارم.
I came by to share this with you
83
بعد از کار یه سری به خونت می‌زنم
I’ll come by your place after work
84
ون فردا به دفتر سر می‌زنه
he will come by the office tomorrow
85
help باید داروهام رو از داروخونه بگیرم
I have to pick up my medicine from the pharmacy
86
بارت "get something back" به معنای "چیزی رو پس گرفتن" است. این عبارت زمانی استفاده میشه که چیزی که قبلاً از دست داده‌ایم، قرض داده‌ایم یا از دسترس ما خارج شده، دوباره به دست بیاریم. پس گرفتن چیزی که قرض داده‌ایم: هفته پیش کتابم رو بهش قرض دادم و الان باید اون رو پس بگیرم. باز پس گرفتن چیزی که گم شده است: امیدوارم کیف پول گمشده‌ام رو پس بگیرم.
🔘 I lent him my book last week, and now I need to get it back. 🔘 I hope to get my lost wallet back.
87
عبارت "borrow" به معنی "قرض گرفتن" یا "وام گرفتن" است. ساختار: فاعل + borrow + چیزی + از کسی من یک کتاب از کتابخانه قرض گرفتم. عبارت "lend" به معنی "قرض دادن" یا "وام دادن" است. ساختار: فاعل + lend + چیزی + به کسی من دوچرخه‌ام را به او قرض دادم. می‌تونی مقداری پول بهم قرض بدی؟
🔘 I borrowed a book from the library. 🔘 I lent him my bicycle. 🔘 Can you lend me some money?
88
اون می‌خواد تلفنش رو پس بگیره
she wants to get her phone back
89
عبارت "look like" به معنی "شبیه بودن" یا "به نظر رسیدن" است: او شبیه مادرش است. این کیک شبیه یک گل است. به نظر می‌رسد که باران خواهد آمد.
🔘 She looks like her mother. 🔘 This cake looks like a flower. 🔘 It looks like it's going to rain.
90
help چه شکلیه
what's it look like?
91
عبارت "kind of" در زبان انگلیسی به معنای "نوعی از" یا "یه جورایی" است: این نوعی میوه است. به صورت غیررسمی برای بیان تقریبی یا ملایم کردن یک عبارت: یه جورایی خسته‌ام. توصیف دسته‌بندی: این نوع موسیقی خیلی محبوب است. بیان تقریبی: الان یه جورایی سرم شلوغه.
🔘 This is a kind of fruit. 🔘 I'm kind of tired. 🔘 This kind of music is very popular. 🔘 I'm kind of busy right now.
92
عبارت "to be familiar with" به معنی "آشنا بودن با" یا "آشنایی داشتن با" است. 🔘 I am familiar with this area. من با این منطقه آشنا هستم. 🔘 She is familiar with the city and can show you around. او با شهر آشناست و می‌تواند شما را راهنمایی کند. 🔘 Are you familiar with the new software? آیا با نرم‌افزار جدید آشنا هستی؟ 🔘 He is familiar with the manager of the company. او با مدیر شرکت آشناست.
۱۱
93
اون با قوانین آشناست.
she is familiar with the rules
94
عبارت "look for something" به معنی "دنبال چیزی گشتن" یا "چیزی رو جستجو کردن" است. 🔘 I am looking for my keys. من دنبال کلیدهایم می‌گردم. 🔘 We are looking for a good restaurant. ما دنبال یک رستوران خوب می‌گردیم. 🔘 They are looking for a new job. آنها دنبال یک شغل جدید می‌گردند. 🔘 Are you looking for someone? آیا دنبال کسی می‌گردی؟
۱۱
95
عبارت "look for something" به معنی "دنبال چیزی گشتن" یا "چیزی رو جستجو کردن" است. 🔘 I am looking for my keys. من دنبال کلیدهایم می‌گردم. 🔘 We are looking for a good restaurant. ما دنبال یک رستوران خوب می‌گردیم. 🔘 They are looking for a new job. آنها دنبال یک شغل جدید می‌گردند. 🔘 Are you looking for someone? آیا دنبال کسی می‌گردی؟
۱۱
96
help فکر کنم می‌تونیم اون رو پس بگیریم
I think we can get it back
97
توضیح: Anything به معنی "هیچ چیز" یا "هر چیزی" است و در جملات منفی، پرسشی یا شرطی استفاده می‌شه. در جمله بالا، "anything" به معنای "هیچ چیز" است. Nothing به معنی "هیچ چیز" است و در جملات مثبت استفاده میشه. ما هیچ کاری نمی‌کنیم.
🔘We're doing nothing. 🔘We'are not doing anything.
98
کلمه Stomp به معنی از روی لج، پا کوبیدن روی زمینه عبارت Disturb someone به معنای "کسی رو اذیت کردن" یا "کار کسی رو مختل کردنه". وقتی چیزی یا کسی باعث ناراحتی یا مزاحمت شخص دیگری شه، از این عبارت استفاده میشه. 🔘The loud music is disturbing me. موسیقی بلند داره من رو اذیت می‌کنه.
اا
99
بارتKeep something down به معنای "چیزی رو کم کردن" است. وقتی می‌خوام صدای چیزی یا شدت چیزی رو کاهش بدیم، از این عبارت استفاده می‌کنیم. لطفاً صدای سروصدا رو کم کنید
🔘Please keep the noise down.
100
help میشه صدات رو کم کنی، لطفاً؟
can you keep your voice down, please?
101
help من بهش چیزی نگفتم
I didn't say anything to him
102
تو اصلاً مزاحمم نیستی
you're not disturbing me at all
103
تا حالا چنین غروب زیبایی دیده‌ای
Have you ever seen such a beautiful sunset?
104
تا حالا چنین اتاق به‌هم‌ریخته‌ای دیدی؟
have you ever seen such a messy room?
105
help شایعات نام نیکش رو لکه‌دار کردن
the rumors sullied his good name
106
help تا حالا چیزی شبیه به این دیدی
have you ever seen anything like that before?
107
تو از عدالت حرف نمی‌زنی، داری از انتقام حرف می‌زنی.
you're not talking about justice, you're talking about revenge
108
آیا به کافه جدید رفتی
Have you been to the new cafe?
109
آیا تمام شب اینجا بودی
have you been here all night?
110
با شغل جدیدت خوشحال بودی
have you been happy with your new job?
111
کجا بودی؟ خوبی
Where have you been? Are you okay?
112
و بعد یه چیزی میشه و من دوباره برمی‌گردم اینجا.
and then something happens and I end up back here
113
من هیچی واسه خوردن ندارم
I don't have to eat anything.
114
سروصدای بلند داره من رو اذیت می‌کنه
The loud noise is disturbing me.
115
رسوایی نام نیکش رو لکه‌دار کرد
The scandal sullied her good name.
116
عجله کن
Can you make it fast? Can we be quick? Can you make it quick? Can we hurry?
117
به زودی یک جلسه دارم، پس سریع انجامش بده.
I have a meeting soon, so make it quick.
118
چه خبر, جو. هیچ خبر
what's up, joe? Nothing's up
119
از مدرسه چه خبر
What's up at school?
120
از این آخر هفته چه خبر؟
What's up this weekend?
121
از جلسه چه خبر؟
What's up with the meeting?
122
امروز چه خبر، رفیق
What's up today, pal?
123
فروشگاه داره می‌بنده، پس سریع انجامش بده.
The store is closing, so make it quick.
124
اون بیرون منتظره، پس سریع انجامش بده.
She’s waiting outside, so make it quick.
125
اتوبوس داره میاد، پس سریع انجامش بده.
The bus is coming, so make it quick.
126
خوشحالم که دوستش داری.
I'm glad you like it
127
امشب چطوری
how are you doing tonight
128
خوشحالم حالت بهتره.
I'm glad you feel better
129
عبارت It's a matter of hours یعنی «چند ساعته!» یعنی «توی چند ساعت اتفاق میفته». مثلا میگیم: «دکترا میگن چند ساعت زنده میمونه!» The doctors say it's a matter of hours.
۱
130
حال پروژه چطوره
how is the project doing?
131
همونطوریکه میدونین: How are you? یعنی «چطوری؟» اما یک ترکیب معمولتر دیگه هم برای پرسیدن حال یه نفر استفاده می‌کنیم: How are you doing? که گاهی are هم نمیگن و میشه: How you doing? این ترکیب رو برای افراد دیگه هم میشه بکار برد. مثلا میگیم: How is she doing? حالش چطوره؟
۱
132
دوربین چی میگه
what's with the camera?
133
برای یه مدتی او ناراحت بود
she was upset for a while
134
یه مدت سرش شلوغه چون مسئولیت‌های جدیدی داره.
he's gonna be busy for a while with his new job responsibilities
135
نمی‌بینمش یه مدت چون داره می‌ره یه شهر دیگه.
I'm not gonna see him for a while since he's moving to another city
136
میدونین که am/is/are going to میشه «قرار بودن». مثلا میگیم: I'm going to be there at 8. قراره ساعت ۸ اونجا باشم. حالا مخفف این going to میشه gonna و میخونیمش «گانا». مثلا جمله بالا میشه: I'm gonna be there at 8. یه نکته دیگه هم توی جمله بعد داریم. Look like یعنی «به نظر رسیدن» یا «اینطوری ظاهرا بودن». و آخرین نکته هم: For a while یا A while یعنی «یه مدتی».
1
137
فعل Believe رو که بلدین، میشه «باور کردن». حالا Believable میشه «باورکردنی» و Unbelievable میشه «باورنکردنی».
1
138
این موهات امروز چیه. (چی میگه!)
what's with your hair today?
139
یه عبارت داریم: What's with the... یعنی «... چی میگه!» یا «این چه مدل...ه!». مثلا فرض کنین یکی تیشرت عجیبی پوشیده و میخواین بگین: «تی‌شرتت چی میگه!» یا «این چه تی‌شرتیه پوشیدی!»: What's with the T-shirt!
1
140
اگه فکر می‌کنی برام مهم نیست، اشتباه می‌کنی.
you are wrong if you think I don't care
141
همین الان تکالیفم رو تموم کردم
I just finished my homework
142
help ما همین الان از سفر برگشتیم.
we just got back from the trip
143
عبارت Gotta go یعنی «باید رفتن» و مخفف: Have/Has got to go هست. مثلا میگیم: I gotta go. I'm late. باید برم. دیرم شده.
۱
144
هی، انتظار نداشتم تو این مراسم ببینمت. اینجا چیکار می‌کنی
Hey, I didn't expect to see you at this event. What are you doing here?
145
خیلی دیر وقته که بیرون باشی. اینجا چیکار می‌کنی؟
It's pretty late for you to be out. What are you doing here?
146
ما تو پارک بودیم، مامانت گفت که اینجایی، و درست گفت.
We were at the park, and your mom said you would be here, and she was right.
147
اگه نیاز داری حرف بزنی، من اینجام. چت شده؟
I'm here if you need to talk. What's going on with you?
148
help مدتیه با هم حرف نزدیم
We haven't talked in a while.
149
help بهم نخند، راست می‌گم
don't laugh at me. It's true.
150
عبارت To be difficult to comprehend به معنای سخت برای درک کردن یا فهمیدن است. 🔘The instructions were difficult to comprehend. دستورالعمل‌ها سخت برای درک کردن بودند.
1
151
کلمه "smart" در انگلیسی آمریکایی معمولاً به معنای باهوش و زرنگ استفاده می‌شود، در حالی که در انگلیسی بریتانیایی علاوه بر معنای باهوش، به معنای خوش‌لباس و شیک هم به کار می‌رود. 🔘American English: She is very smart and always gets good grades. انگلیسی آمریکایی: او بسیار باهوش است و همیشه نمرات خوبی می‌گیرد. 🔘British English: He looks very smart in that suit. انگلیسی بریتانیایی: او در آن کت و شلوار خیلی شیک به نظر می‌رسد.
1
152
عبارت Last chance to به معنای آخرین فرصت برای انجام دادن کاری است. 🔘This is your last chance to submit the application. این آخرین فرصت تو برای ارسال درخواست است.
1
153
چرا درک این موضوع برات اینقدر سخته؟
Why is that so difficult for you to comprehend?
154
این مسئله ریاضی سخت برای فهمیدن است.
this math problem is difficult to comprehend
155
چقدر فهمید؟
how much did she comprehend?
156
ساختار How + adjective برای بیان شدت یک صفت استفاده می‌شود و معنای "چقدر + صفت" را دارد. How + adjective 🔘How beautiful is this place! اینجا چقدر زیباست!
۱
157
Couldn't have pp (Past Participle) این عبارت برای بیان چیزی استفاده می‌شود که مطلقاً نمی‌توانسته رخ دهد. به نوعی بیانگر عدم امکان وقوع چیزی در گذشته است. 🔘He couldn't have seen the movie because it wasn't released yet. او نمی‌توانست آن فیلم را دیده باشد چون هنوز اکران نشده بود.
۱
158
Expression (on face) این عبارت به حالتی که در چهره‌ی فرد نمایان است اشاره دارد و می‌تواند نشان‌دهنده احساسات یا واکنش‌های مختلف باشد. حالت چهره‌اش نشان می‌داد که متعجب شده است.
🔘The expression on her face showed that she was surprised.
159
وای، ببین چقدر چاق شده
look how fat she got
160
Let me + v این عبارت به معنی "بذار من ..." هست و زمانی استفاده می‌شه که می‌خوایم اجازه بگیریم یا پیشنهاد بدیم که کاری رو خودمون انجام بدیم. Let me help you with your bags. بذار تو جابجایی کیسه‌هات کمکت کنم.
161
All right این عبارت به معنی "خیلی خوب"، "باشه"، "قبوله" و مشابه این‌ها استفاده می‌شه. برای قبول کردن یا تأیید چیزی استفاده می‌شه. . خیلی خوب، ساعت ۳ ملاقات می‌کنیم.
All right, we will meet at 3 PM
162
To believe someone این عبارت به معنی "به کسی باور داشتن" یا "حرف کسی رو قبول کردن" هست و زمانی استفاده می‌شه که به حرف‌ها یا ادعاهای کسی اعتماد می‌کنیم. من بهت باور دارم؛ تو داری حقیقت رو می‌گی.
I believe you; you are telling the truth.
163
Save up به معنای پس‌انداز کردن پول برای هدف یا خرید خاصی هست. وقتی می‌خوایم بگیم که داریم پولی رو کنار می‌ذاریم تا بعداً برای چیزی خاص خرج کنیم، از "save up" استفاده می‌کنیم. دارم برای یه ماشین جدید پس‌انداز می‌کنم.
🔘I’m saving up for a new car.
164
اون به عنوان وکیل پول زیادی درمیاره.
He makes a lot of money as a lawyer.
165
الان نمی‌تونم یه گوشی جدید بخرم.
🔘I can’t afford to buy a new phone right now.
166
آنها اصلاً نمی‌فهمن که ما به اندازه اونا پول در نمیاریم
They don't get that we don't make as much money as they do?
167
آنها اصلاً نمی‌فهمن که ما به اندازه اونا پول در نمیاریم
They don't get that we don't make as much money as they do
168
باید یه راهی پیدا کنیم تا بیشتر پول دربیاریم.
we need to find a way to make more money.
169
یه آپارتمان دور از خونه مادربزرگم می‌گیرم و پولم رو پس‌انداز می‌کنم
I'll get an apartment away from my grandmother's and I'll save up my money
170
اگه بهم پول ندی، چطور می‌تونم پولی پس‌انداز کنم؟
if you don't pay me how am I going to save up any money
171
On the Edge of Something به معنای در آستانه یا لبه‌ی چیزی بودن است. این عبارت می‌تواند به معنای واقعی، مثل لبه‌ی یک جسم، یا به صورت استعاری، مثل در آستانه‌ی یک اتفاق، استفاده شود. این عبارت برای توصیف موقعیتی استفاده می‌شود که شخص یا چیزی در نقطه‌ای بحرانی یا نزدیک به تغییر یا اتفاقی مهم قرار دارد. اون روی لبه‌ی صخره ایستاده بود. شرکت در آستانه ورشکستگی قرار داره.
He was standing on the edge of the cliff. The company is on the edge of bankruptcy.
172
اون در آستانه‌ی گرفتن یک تصمیم بزرگه.
she’s on the edge of making a big decision
173
چرا بهم زنگ نزدی و خبر ندادی که سالم رسیدی؟
why didn't you call me and let me know you got in safely
174
فقط بهم بگو کجاست - اونجاست.
just tell me where he is over there
175
وای، اون کفش‌های جدید باید خیلی گرون بوده باشن.
those new shoes must have been expensive.
176
قطار به دلیل مشکلات فنی دیر رسید
The train was late due to technical issues.
177
تبریک بابت ترفیعت!
Congratulations on your promotion!
178
اگه دوباره دیر کنی، ممکنه به مشکل بر بخوری.
If you’re late again, you might get in trouble
179
هی، اینجا چه خبره؟
🔘Hey, what's going on her
180
واقعاً الان نمی‌خوام وارد این موضوع بشم. این عبارت معمولاً در مکالمات غیررسمی و دوستانه استفاده می‌شود.
🔘I really don't wanna get into this right now.
181
واقعاً الان نمی‌خوام وارد این موضوع بشم. این عبارت معمولاً در مکالمات غیررسمی و دوستانه استفاده می‌شود.
🔘I really don't wanna get into this right now.
182
حرف‌های او واقعاً او را ناراحت کرد.
🔘His comments really made her uncomfortable.
183
کسی می‌تونه بهم بگه چه اتفاقی داره می‌افته؟
Can someone tell me what's going on?
184
نمی‌دونم بین تو و دانا چه خبره.
I don't know what's going on between you and donna
185
Something feels like به این معناست که چیزی به نظر می‌رسه یا احساس می‌شه که شبیه به چیزی دیگه‌ست. این عبارت برای توصیف احساسات یا برداشت‌هایی که فرد از چیزی داره، استفاده می‌شه. معمولاً به دنبال اون یه توصیف یا مقایسه می‌آد که بیان می‌کنه اون چیز چطور به نظر می‌رسه یا احساس می‌شه. این هوا حس پاییز می‌ده. این عبارت معمولاً برای بیان احساسات شخصی و برداشت‌های فردی استفاده می‌شه. می‌تونه به صورت استعاری یا واقعی به کار بره.
🔘This weather feels like autumn.
186
As much as به معنای "به اندازه" یا "به همون میزان"ه. این عبارت برای مقایسه مقدار یا شدت دو چیز استفاده می‌شه. این عبارت در جملاتی به کار می‌ره که دو مقدار یا شدت رو مقایسه می‌کنن. می‌تونه در مقایسه‌های مثبت یا منفی استفاده بشه. . او به اندازه‌ی اون پول درنمی‌آره. این عبارت می‌تونه برای مقایسه مستقیم یا غیرمستقیم استفاده بشه.
🔘She doesn’t earn as much as he does
187
متوجه‌ام، اما هنوز فکر می‌کنم باید روش دیگه‌ای رو امتحان کنیم.
🔘I hear you, but I still think we should try a different approach.
188
اون رو به عنوان یه دوست در نظر می‌گیرم.
🔘I think of him as a friend.
189
به همون اندازه همیشه دوستت دارم
I love you as much as ever
190
ببینیم چه کاری می‌تونیم انجام بدیم.
let’s see what we can do about
191
اونا اینجا رو به عنوان خونه دومشون می‌بینن.
They think of this place as their second home
192
من هم به اندازه بقیه دلم برای پدرت تنگ شده.
I miss your father just as much as anyone
193
فرقی نمی‌کنه چی داشته باشم، احساس می‌کنم هیچی ندارم.
no matter what I have it feels like I have nothing
194
تمام پیتزا رو خوردم.
🔘I ate the whole pizza.
195
Any Kind Of + Noun به معنای "هر نوع" یا "هر گونه" است. این عبارت برای اشاره به هر نوع یا شکل از یه چیز به کار می‌ره. این عبارت زمانی استفاده می‌شه که می‌خوایم به همه انواع یه چیز اشاره کنیم و تمایزی بین انواع مختلف اون قائل نشیم. نمی‌خوام هیچ‌جور دردسری داشته باشم. این عبارت معمولاً در جملات منفی و سوالی استفاده می‌شه.
🔘I don't want any kind of trouble.
196
او از هر نوع برخوردی اجتناب می‌کنه
She avoids any kind of confrontation
197
تو یه بخش کامل از زندگیت رو از ما پنهون کردی.
You kept a whole part of your life from us
198
سلام! مدت زیادیه ندیدمت. حالت چطور بوده؟ از وقتی آخرین بار همدیگه رو دیدیم، حالت چطور بوده؟
🔘Hey! Long time no see. How have you been? 🔘How have you been since we last met?
199
من شما رو می‌شناسم؟
Do i know you
200
پرستار بچه یه دقیقه دیگه اینجاست
The babysitter will be here in a minute
201
چقدر باید به گارسون انعام بدیم؟
How much should we tip the waiter?
202
می‌تونم انعام بهت بدم؟
Can i give you a tip
203
بی‌پولم، نمی‌تونم امشب بیرون برم.
I'm broke, I can't afford to go out tonight.
204
A Plate of عبارت "A plate of" به معنی "یه بشقاب از" هست و برای اشاره به مقدار یا تعداد غذایی که توی بشقاب سرو می‌شه، استفاده می‌شه. این عبارت خیلی ساده و پرکاربرده و می‌تونیم برای هر نوع غذایی که توی بشقاب هست ازش استفاده کنیم. یه بشقاب اسپاگتی می‌خوام، لطفاً. یه بشقاب سالاد یه انتخاب سالم برای ناهاره.
I'd like a plate of spaghetti, please. A plate of salad is a healthy choice for lunch.
205
ما برای تعطیلات خیلی خرج کردیم، حالا بی‌پولیم.
We spent too much on vacation, now we're broke
206
Super کلمه "super" به طور معمول به معنی "خیلی عالی" یا "خیلی خوب" استفاده می‌شه، ولی توی متن معنی دیگه‌ای داره. توی این متن، "super" به معنی "مدیر ساختمان" یا "سرپرست ساختمان" هست. این فرد معمولاً مسئول نگهداری و مدیریت ساختمان‌های مسکونی یا تجاریه. اگه مثلاً توی ساختمون مشکلی پیش بیاد، مثلاً لوله‌کشی خراب بشه یا برق قطع بشه، معمولاً باید به "super" خبر بدیم تا مشکل رو برطرف کنه. باید به مدیر ساختمون زنگ بزنم تا شیر آب خراب رو درست کنه.
I need to call the super to fix the leaky faucet.
207
مدیر ساختمون مسئول بردن زباله‌هاست.
the super is in charge of taking out the trash
208
ماشین توی تصادف له شد
the car was smashed in the accident
209
Run Out on Someone به معنی "کسی رو ترک کردن" یا "از کسی دست کشیدن" هست. وقتی کسی بدون هیچ توضیح یا دلیلی، مسئولیت‌هاش رو رها می‌کنه و کسی رو تنها می‌ذاره، از این عبارت استفاده می‌کنیم. معمولاً این عبارت بار منفی داره و نشون‌دهنده ترک کردن ناگهانی و غیرمسئولانه است. اون خانواده‌ش رو ترک کرد وقتی که بیشتر از همیشه بهش نیاز داشتن.
He ran out on his family when they needed him the most.
210
Run Out on Someone به معنی "کسی رو ترک کردن" یا "از کسی دست کشیدن" هست. وقتی کسی بدون هیچ توضیح یا دلیلی، مسئولیت‌هاش رو رها می‌کنه و کسی رو تنها می‌ذاره، از این عبارت استفاده می‌کنیم. معمولاً این عبارت بار منفی داره و نشون‌دهنده ترک کردن ناگهانی و غیرمسئولانه است. اون خانواده‌ش رو ترک کرد وقتی که بیشتر از همیشه بهش نیاز داشتن.
🟡He ran out on his family when they needed him the most.
211
Pose به معنی "ژست گرفتن" یا "قرار گرفتن در یه حالت خاص برای عکس گرفتن" هست. این کلمه معمولاً وقتی استفاده می‌شه که کسی برای یه عکس یا نقاشی در حالت خاصی قرار می‌گیره. مدل برای عکاس ژست گرفت، در حالی که یه گل تو دستش داشت.
🟡The model posed for the photographer, holding a flower in her hand.
212
صبر کن، فکر کنم کلیدام رو توی ماشین جا گذاشتم.
🟡 Wait a minute, I think I left my keys in the car.
213
صبر کن، مگه نگفتی امروز زودتر برمی‌گردی خونه؟
wait a minute, didn't you say you were coming home early today
214
همون ژست نگه دار
just keep the pose
215
what's going on here?
Nothing special. We're just getting ready to go out.
216
هیچ کمکی ازت نمیخوام
I don't want any kind of help from you
217
می‌دونی این دکمه برای چیه؟
Do you know what this button is for?
218
می‌دونی این دکمه برای چیه؟
Do you know what this button is for?
219
This Is It به معنی "این همونه" یا "الان وقتشه" هست. این عبارت می‌تونه برای بیان لحظه‌ای مهم یا زمانی که چیزی به پایان می‌رسه استفاده بشه. همچنین می‌تونه برای تأکید بر چیزی که قبلاً پیش‌بینی یا انتظارش رو داشتیم، به کار بره. این همونه، لحظه‌ای که همه منتظرش بودیم.
🟡This is it, the moment we've all been waiting for.
220
Here I Go به معنی "حالا می‌رم" یا "دارم شروع می‌کنم" هست. این عبارت معمولاً قبل از شروع یه کار یا رفتن به جایی که قراره اتفاق مهمی بیفته، گفته می‌شه. حالا می‌رم، برام آرزوی موفقیت کن!
🟡Here I go, wish me luck!
221
موفق باشی توی امتحان فردا!
🟡Good luck with your exam tomorrow!
222
این ابزار برای تعمیر نشتی‌های لوله‌هاست.
this tool is for fixing leaks in the pipes
223
خب، موفق باشی رفیق، خبرها زود پخش می‌شه
Man good luck, well word travels fast
224
چقدر توی پروژه جلو رفتی؟
How far have you gotten with the project?
225
داریم به خط پایان نزدیک‌تر می‌شیم، ادامه بده!
We’re getting closer to the finish line, keep pushing!
226
یه عالمه مدارک روی میزش بود که باید مرتب می‌شد.
There was a whole mess of paperwork on his desk that needed to be sorted.
227
نزدیک‌ترین پمپ بنزین چقدر با اینجا فاصله داره؟
how far is the nearest gas station from here
228
مذاکرات داره به یک نتیجه موفقیت‌آمیز نزدیک‌تر می‌شه.
The negotiations are getting closer to a successful resolution
229
اون رفت به خونه و به در زد.
🟡She went to the house and knocked on the door.
230
What if این عبارت برای بیان نگرانی یا فرضیاتی که ممکنه اتفاق بیفته، استفاده می‌شه. یعنی "اگه فلان اتفاق افتاد، چی می‌شه؟" این عبارت معمولاً وقتی استفاده می‌شه که کسی نگران یا در حال فکر کردن به سناریوهای مختلفه. می‌تونه برای مثبت یا منفی بودن یک سناریو استفاده بشه. اگه فردا بارون بیاد چی؟ .
🟡What if it rains tomorrow?
231
چون، می‌دونی، اگه اون بابای خوبی که فکر می‌کنم نباشه چی
because, I mean, what if he's not this great dad guy?
232
قبل از اینکه وارد بشی، به در بزن
knock on the door before you enter
233
شنیدم کسی به در می‌زد.
I heard someone knocking on the door
234
چرا ازش کمک نخواهیم؟
why not ask her for help?
235
اگه اتوبوس رو از دست بدیم چی
what if we miss the bus?
236
Ran out on به معنی ترک کردن یا ول کردن کسی هست، به‌خصوص در شرایط سخت. وقتی کسی به طور ناگهانی کسی رو رها می‌کنه یا به تعهداتش عمل نمی‌کنه، از این عبارت استفاده می‌شه. این عبارت معمولاً برای موقعیت‌هایی استفاده می‌شه که یکی از طرفین در یه رابطه یا موقعیت ناگهان می‌ره و اون رابطه یا تعهد رو ول می‌کنه. می‌تونه برای دوستان، خانواده یا شریک زندگی استفاده بشه. اون وقتی خانواده‌ش بیشتر بهش نیاز داشتن، ولشون کرد.
🟡He ran out on his family when they needed him the most.
237
می‌دونی چیه؟ فکر کنم بهتره بریم یه قدم بزنیم.
You know what? I think we should go for a walk.
238
‌تونم باور کنم که اون اینجوری از زیر مسئولیت‌هاش در رفت
i can't believe he ran out on his responsibilities like that
239
می‌دونی چیه؟ من دیگه از این بحث خسته شدم.
you know what? i'm done with this conversation
240
می‌دونی چیه؟ بیا فقط پیتزا سفارش بدیم.
You know what? let's just order pizza
241
تو منو ول کردی
you ran out on me
242
اون با قبول کردن ارتقاء شغلیش، یه قدم بزرگ تو کارش برداشت.
🟡She took a big step in her career by accepting the promotion.
243
Someday به معنی "یه روزی" یا "یه زمانی در آینده" هست. از این کلمه برای صحبت کردن در مورد آینده‌ای که هنوز مشخص نیست، استفاده می‌شه. این کلمه معمولاً برای بیان امید یا آرزوهایی که در آینده ممکنه به حقیقت بپیوندند، استفاده می‌شه. می‌تونه به چیزهای بزرگ مثل اهداف زندگی یا حتی چیزهای کوچیک و روزمره اشاره کنه. یه روزی امیدوارم که بتونم به ژاپن سفر کنم.
🟡Someday, I hope to visit Japan.
244
Make it past the hedges به معنی عبور کردن از موانع یا محدودیت‌ها و رسیدن به مرحله‌ی بعدی یا موفقیت هست. این عبارت به‌صورت استعاری استفاده می‌شه و به عبور از مشکلات یا موانعی که جلوی راه هستند، اشاره داره. این عبارت استعاری هست و بیشتر در مکالمات انگیزشی یا تشویقی استفاده می‌شه. می‌تونه به معنای پیشرفت در کار، روابط، یا حتی زندگی شخصی باشه. 🟡 بالاخره از موانع گذشت و کسب و کار خودش رو شروع کرد.
He finally made it past the hedges and started his own business.
245
یه روزی متوجه می‌شی چرا این کار رو کردم.
someday, you'll understand why i did this
246
یه روزی به این ماجرا نگاه می‌کنیم و بهش می‌خندیم.
someday, we'll look back and laugh at this
247
اگه می‌خوایم موفق بشیم، باید از این موانع رد بشیم.
we need to make it past the hedges if we want to succeed
248
Figure something out به معنی پیدا کردن راه‌حل یا فهمیدن یه موضوع پیچیده یا مبهم هست. وقتی می‌گیم "figure something out"، یعنی بعد از فکر کردن یا تلاش برای حل یه مسئله، در نهایت اون رو می‌فهمیم یا به نتیجه می‌رسیم. نگران نباش، با هم حلش می‌کنیم
🟡Don’t worry, we’ll figure it out together.
249
Never mind به معنی "بی‌خیال" یا "اشکالی نداره" هست. از این عبارت وقتی استفاده می‌شه که بخوایم موضوعی رو که گفته یا مطرح شده، نادیده بگیریم یا بگیم که اهمیت نداره. این عبارت معمولاً برای توقف یه بحث یا اصلاح گفته قبلی استفاده می‌شه. 🟡 بی‌خیال، مسئله مهمی نیست. 🟡 اوه، تو قبلاً انجامش دادی؟ پس بی‌خیال.
Never mind, it’s not a big deal. Oh, you already did it? Never mind then.
250
A blank canvas به معنی یه بوم سفید و خالی هست، که به‌صورت استعاری به شروعی تازه یا موقعیتی اشاره داره که می‌تونیم هر چیزی رو از اول بسازیم یا خلق کنیم. این عبارت معمولاً برای توصیف فرصت‌های جدید یا موقعیت‌هایی که هنوز تصمیمی براشون گرفته نشده، استفاده می‌شه. می‌تونه به معنی داشتن آزادی کامل برای ایجاد یا شکل دادن به چیزی باشه. 🟡 رفتن به یه شهر جدید مثل یه بوم سفید می‌مونه.
Moving to a new city feels like a blank canvas.
251
نمی‌تونم باور کنم که بالاخره جواب این مسئله رو فهمیدم.
i can't believe i finally figured out the answer to this problem
252
می‌خواستم یه چیزی بپرسم، ولی بی‌خیال.
i was going to ask something, but never mind
253
بی‌خیال، مارتی داره میاد، من باید برم
never mind, marty's coming, i have to go