F S06 E14 Flashcards
Dug
داگ
کندن،حفرکردن،گودبرداریکردن،چالکردن کاوشکردن،کاویدن،کشفکردن،اززیرخاکدرآوردن فهمیدن،توافقداشتن،متوجهشدن دوستداشتن سختکاریامطالعهکردن
-Doyoudigmymeaning?-مقصودمرامیفهمی؟
(Verb - transitive)دوستداشتن
-Thedogdigsthegroundandburiesthebone.-سگزمینرامیکندواستخوانراخاکمیکند.-todigahole-گودالکندن-Theydugtheirowngraves.-آنانگورخودراکندند.-todigthefoundationofabuilding-شالوده(پی)ساختمانراکندن-Hedughisfingersintothesoftearth.-اوانگشتانخودرادرخاکنرمفروبرد.-Youshouldfirstdigthegardenover.-شمابایداولخاکباغرابیلبزنید.
Inspect
سرکشیکردن،بازرسیکردن،تفتیشکردن،رسیدگیکردن
-Letusinspecthismotives.-بگذارانگیزههایاورابررسیکنیم.-Theyinspectallsuitcasescarefully.-آنهابادقتهمهیچمدانهاراوارسیمیکنند.-toinspectlegaldocuments-بازبینیمدارکقانونی-Theprisonwardeninspectedalltherooms.-رئیسزندانبههمهیاتاقهاسرکشیکرد.-Heinspectedtheherdforticksandleeches.-اوگلهراازنظر(احتمالوجود)کنهوزالومعاینهکرد.
Brat
برَت
بچهبداخلاقولوس،کفشیر
#BraT=Brads (pit) Tokhme sag
-Heisaspoiledbrat.-بچهیلوسوننریاست.
Bizzare
بیزار
غریبوعجیب،نامأنوس،ناشیازهوس،خیالی،وهمی
-Thebizarreappearanceofthenativesfrightenedthechild.-ظاهرعجیبوغریببومیانبچهراترساند.- abizarresequenceofevents-یکسلسلهرویدادهایخارقالعاده
Plunge
پِلانج
غوطه،شیرجه،گودالعمیق،سرازیریتند،سقوطسنگین،فروبردن،غوطهورساختن،شیبتندپیداکردن،شیرجهرفتن،ناگهانداخلشدن #فرو کردن و توش کردن -Heplungedhisswordintothelion'sbelly.-شمشیرشرادرشکمشیرفروکرد.-toplungeanoarintothewater-پارورادرآبفروبردن-Theyplungedthecountryintodebt.-آنهاکشورراتاخرخرهبدهکارکردند.-Heplungedtherodintothepipetoclearit.-اومیلهرادرلولهفروکردتاآنرابازکند.-Shefellofftherockandplungedintotheriver.-ازصخرهپرتشدودررودافتاد.-Thecountryplungedintowarandblood.-کشوردرجنگوخونغوطهورگردید.-Heplungedhimselfintodissipation.-درعیشوعشرتغوطهورشد.-Sharepricesplunged.-قیمتسهامتنزلشدیدکرد.-Theroadturnsandplunges.-جادهمیپیچدوبهشدتسراشیبمیشود.-Shewaswearingadresswithaplungingneckline.-پیراهنیبایقهیچاکدارپوشیدهبود.- aplungeintochaos-غوطهوریدرهرجومرج- arefreshingplungeinthelake-شنایمفرحدردریاچه
Tin
قلع،حلبی،حلب،قوطی،باقلعیاحلبیپوشاندن،سفیدکردن،درحلبیاقوطیریختن،حلبکردن
Shed
شِد
ریختن،انداختنافشاندن،افکندن،خونجاریساختن،جاریساختن،پوستانداختن،پوستریختن،برگریزانکردن،کپر،آلونک
- toshedblood
- خونریزیکردن
- toshedtears
- اشکریختن
- …alsoshedtwoorthreeteardrops
- …اشکیدوسههمبفشان
- Birdsshedtheirfeathers.
- پرندگانتولکمیروند.
- Reptilesshedtheirskinperiodically.
- خزندگانگاهبهگاهپوستمیاندازند.
- Fishestooshedtheireggs.
- ماهیهاهمتخممیریزند.
- Iraj’scatshedsalot.
- گربهیایرجخیلیپشممیریزد.
- Treesthatshedtheirleavesinthefallarecalled”deciduous”.
- درختانیکهدرخزانبرگمیریزند«ریزنده»نامیدهمیشوند.
- Thesunshedswarmthonall.
- خورشیدبرهمهگرمامیبخشد.
- Herblueeyesshedconfidence.
- اطمینانازچشمانآبیاومیبارید.
- Homawassheddingaffectiononeveryguestequally.
- همابههمهیمهمانانبهطورمساویاظهارمحبتمیکرد.