F S05 E18 Flashcards
Steer
س تیر
هدایتکردن،ادارهکردن،راندنراندن،بردن،راهنماییکردن،هدایتکردن،گوسالهپرواری،رهبری،حکومت #تیری که داره به صورت s حرکت میکنه مطمئنا داره از یه جا هدایت و رانده میشه -tosteerasatellite-ماهوارهراهدایتکردن-tosteeracar-اتومبیلراندن-tosteerabicycle-دوچرخهراندن-Hesteeredthecountrytowardpeaceandprosperity.-اوکشوررابهسویصلحورونقرهبریکرد.-Cyrusalwayssteerstheconversationintosubjectsinwhichheisinterested.-سیروسهمیشهصحبترابهمطالبموردعلاقهیخودشمیکشاند.-Hesteeredtheteamtovictory.-اوتیمرابهپیروزیرساند.- acarthatsteerseasily-اتومبیلیکهراندنآنآساناست
Bum
بام
آدممفتخوریاولگرد،ولگردییامفتخوریکردن،بهحدافراطمشروبنوشیدن
#با مفت خوری چیزی گرفتن از کشی مخصوصا
سیگار
#بام بابا بام بابا بام چیییتوز (شعر لاشخوریه پفک تو بوفه مدرسه)
-Stopbeingabum,andgofindajob!-بیعاریراکناربگذاروبروشغلیپیداکن!-Ifhedoesn’tprovideforhiswifeandkids,heisabum.-اگربهفکرروزیزنوفرزندانخودنباشدبیغیرتاست.- askibum-دیوانهیاسکی- abumbasketballplayer-بسکتبالیستناشی-Hegavemesomebumadvice.-پندبدیبهمنداد.-bumcooking-آشپزیافتضاح- abumsteer-گاونریکهبهطورناقصاختهشدهباشد- abumrap-اتهامدروغین-Hespentseveralyearsbummingintheslums.-چندینسالدرگدامحلههایشهرولگردیومیخوارگیمیکرد.-Hekeptbummingcigarettesfromme.-مرتبازمنسیگارتلکهمیکرد.- abumleg-پایشل-Hesatonhisbigfatbum.-رویماتحتگندهوچاقخودتمرگید.
Narrow down
منحصرکردن،محدودکردن
Rue
رو
پشیمانشدن،افسوسخوردن،دلسوزیکردن،پشیمانی،ناگواری،غم،غصه،ندامت
# هروقت از یه کاری پشیمون میشی روت نمیشه بگی
-you’lllivetorueit!-روزیخواهدآمدکهافسوسآنرابخوری!- IruethedayIevermether!-لعنتبرآنروزیکهاوراملاقاتکردم!
Chandelier
چَندِلیِر
چلچراغ،شمعدانچندشاخه،لوستر
Uncanny
آن کَنی
غیرطبیعی،غریب،وهمی،جدی،زیرک
-thatpolitician’suncannyabilitytoanticipatefuturetrends-قدرتفوقالعادهیآنسیاستمداردرپیشبینیگرایشهایآینده- Ihadanuncannyfeelingthatsomeonewaswatchingme.-احساسمرموزیبهمندستدادهبودکهکسیداردمرامیپاید.
Canny
کَنی
زیرک،عاقل،دارایعقلمعاش
#تو سیاست یا کونی میشی یا کنی (عاقل و زیرک)
#اینایی که رفتن کن ملک خرید خیلی زیرک و عاقلن (به خاطر اتوبان که میخواد بره تا طالقون و شمال)
-Churchillwasacannypolitician.-چرچیلسیاستمدارزبردستیبود.
Bash
بَش
برهمزدن،ترساندن،دستپاچهنمودن،شرمندهشدن،ترسیدن،خجلت #بیشتر ضربه زدن # اسپنک دلیگونیای قدیم ضربه (بش) میزده و میگفته بشه -Shebashedherhusbandovertheheadwithasaucepan.-باماهیتابهبرسرشوهرشکوفت.-Hekeptbashingtheworkers.-اومرتبکارگرانراموردانتقادوتاختوتازقرارمیداد.- abashonthenose-ضربهایبربینی- Ibetterbashonwiththisreport.-بهتراستاینگزارشلعنتیراتمامکنم.-Hewasbashedupbytwodrunkenmen.-دومردمستاورالهولوردهکردند.-Shedecidedtohaveabashatpainting.-اوتصمیمگرفتنقاشیرابیازماید.