F S05 E17 Flashcards
Excess
اِکسِس
فزونی،زیادتی،زیادی،افراط،بیاعتدالی،اضافه
-Shewasseriousalmosttoexcess.-اوبیشازحدجدیبود.-excessineating-زیادهرویدرخوراک-amountsinexcessofexpenditures-مبالغاضافهبرهزینهها-anexcessofsupplyoverdemand-بیشتربودنعرضهبرتقاضا-excesssupply-تولیداضافی،اضافهتولید،مازادعرضه-excessluggage-چمدانها(یابار)اضافی(درهواپیماوغیره)-excesspostage-کسرتمبر،هزینهیپستیاضافی-thebody’sexcessfat-چربیاضافیبدن-Onecandiefromanexcessofalcoholinthebloodstream.-زیادیالکلدررگهامیتواندمنجربهمرگشود.-Excessofsorrownearlydrovehimtosuicide.-زیادیغمنزدیکبودکارشرابهخودکشیبرساند.-fromanexcessofjoy-ازفرطخوشی-theexcessofcarbondioxideintheair-وجودبیشازحددیاکسیدکربندرهوا-Theirlosswasinexcessoftenmilliontomans.-زیانآنهابیشازدهمیلیونتومانبود.-Hedrinkstoexcess.-اوبیشازحدمشروبمیخورد.
Coordinate
کُ اُر دینِیت
هماهنگکردن،مختص
متناسبکردن،هماهنگکردن،تعدیلکردن،همپایه،مربوط، (درجمع)مختصات
Nail
ناخن،سم،چنگال،چنگ،میخ،میخسرپهن،گلمیخ،بامیخکوبیدن،بامیخالصاقکردن،#بهدامانداختن،#قاپیدن،زدن،کوبیدن،#گرفتن
Obligate
درتنگناقراردادن،متعهدوملزمکردن
-Hefeltobligatedtohelp.-اوخودراموظفدانستکهکمککند.-obligatedtopayalimony-ملزمبهپرداختنفقه-Communitylifeobligatesustofollowcertainrulesandtraditions.-زندگیاجتماعیماراناچاربهرعایتبرخیمقرراتوسنتهامیکند.
(Verb - transitive)ضامنسپردن(Adjective)ضروری
-Thepresenceofthesebacteriaisobligatetothegrowthofcertainplants.-وجوداینترکیزههابرایرشدبرخیگیاهانلازماست.
Integrate
تمامکردن،کاملکردن،درستکردن،یکیکردن،تابعاولیهچیزیراگرفتن،اختلاط #این تو دِ گِرِیت یعنی به سمت عالی بودن و کمال و تمامیت -Ifmanistointegratehimself,hemustknowGod.-اگرانسانبخواهدبهکمالبرسدبایدخدارابشناسد.-Tryingtointegrategovernment-ownedandprivatefactorieswasabigmistake.-سعیدرادغامکردنکارخانههایدولتیوخصوصیاشتباهبزرگیبود.-Buildingsshouldbeintegratedwiththeirsurroundings.-بایدساختمانهارابامحیطآنهاتلفیقکرد.-tointegrateblackstudentsintowhiteschools-دانشآموزانسیاهپوسترادرمدارسسفیدپوستانادغامکردن- aprojectforintegratingimmigrantsintooursociety-طرحیبرایهمآمیزکردنمهاجراندرجامعهیما
Integrity
درستی،امانت،راستی،تمامیت،بیعیبی،کمال،استحکام،یکپارچگی،همبستگی
- acountry’sterritorialintegrity-تمامیتارضییککشور-Theemphasisshouldalwaysbeontheintegrityandbeautyofthepoem.-تأکیدبایدهمیشهرویانسجاموزیباییشعرباشد.-thestructuralintegrityofanaircraft-استحکامساختاریهواپیما- amanofintegrity-مردیدرستکار-Hisintegritywouldnotallowhimtosteal.-امانتداریبهاواجازهنمیدادکهدزدیکند.
Irrational
ای رَشِنال
غیرعقلانی،نامعقول،غیرمنطقی،بیمعنی
-Animalsarecommonlydescribedasirrational.-معمولاًجانورانرافاقدنیرویاستدلالتوصیفمیکنند.-Heisanirrationalman.-اوآدمنابخردیاست.-Thebehaviorofthatdrunkenmanwascompletelyirrational.-رفتارآنمردمستکاملاًنامعقولبود.-anirrationalexponent-توان(نمایندهی)گنگ
Rational
رَشِنال
گویا،عقلی،عقلایی(Adjective)مستدل،مدلل،معقول،عقلانی،منطقی
#از حجم منطق و استدلال بازیاش دیگه به رعشه افتادم
-rationalpowers-قوایعقلانی- arationaldecision-تصمیمخردمندانه-therationalanalysisofthisproblem-تجزیهوتحلیلمنطقیاینمسئله