F S02 E18 Flashcards
Violate وایُلِت
تجاوزکردنبه،شکستن،نقضکردن،هتکاحترامکردن،بیحرمتساختن،مختلکردن
Violation وایُلِیشن
تجاوز،تخلف،تخطی،پیمانشکنی،نقضعهد
Remedy
گزیر،علاج،دارو،درمان،میزان،چاره،اصلاحکردن،جبرانکردن،درمانکردن
Smear س میِر
لکه،اغشتن،الودن،لکهدارکردن
Abyss اَبیس
Anysm
بسیارعمیق،بیپایان،غوطهورساختن،مغاک
- abyssofshame
- نهایتشرمندگی
Abysmal
ژرف،گردابی،ناپیمودنی
- anabysmalholeinthemountain
- سوراخیبسیارعمیقدرکوهستان
- abysmalpoverty
- فقرشدید
- abysmalignorance
- جهلمرکب
Thoughtful
اندیشمند،باملاحظه،بافکر،فکور،متفکر،اندیشناک
Tenderness
Noun)ظرافت،لطافت،نرمی،شکنندگی
(Noun)مهربانی،محبت،عطوفت،رأفت،دلرحمی،دلسوزی
(Noun)التهاب،حساسیت
Tender
مناقصه،پیشنهاددادن
نازک،حساس،لطیف،دقیق،تردونازک،باریک،محبتآمیز،باملاحظه،حساسبودن،تردکردن،لطیفکردن،انبار،ارائهدادن،تقدیمکردن،پیشنهاد،پولرایج،مناقصهومزایده
- tendercolors
- رنگهایملایم
- atenderbreeze
- نسیمملایم
- thetendernotesofspringbirds
- آهنگهایلطیفپرندگانبهاری
- tenderironies
- کنایههایظریف
- thetenderpetalsofarose
- گلبرگهایلطیفگلسرخ
- atendersmile
- لبخندمهرآمیز
- hismotherwasverytenderwithhim
- مادرشنسبتبهاوبسیارپرمهربود.
- tenderlove
- عشقمهرآمیز
- thetenderrelationshipofthosetwooldfriends
- رابطهیپرملاطفتآندودوستقدیمی
- tendermeat
- گوشتترد
- theseeggsareverywhiteandtender
- اینتخممرغهابسیارسفیدوزودشکنهستند.
- shechosethetenderestwhitecornsforroasting
- نرمترینذرتهایسفیدرابرایبودادنانتخابکرد.
- thatscarisstilltender
- جایآنزخمهنوزحساساست.
- anextremelytendersituation
- یکوضعیتبسیارحساس
- thetenderfeelingsofawomanwhosehusbandhasdied
- احساساتآسیبپذیرزنیکهشوهرشمردهاست
- childrenoftenderyears
- کودکانکمسنوسال
- duringadroughtmanyofthemoretenderspeciesofanimalsdieout
- درخشکسالیبسیاریازگونههایآسیبپذیرترحیواناتمعدوممیشوند.
- theyaretooyoungandtootenderforworkinamine
- آنانبرایکاردرمعدنخیلیجوانوکمطاقتاند.
- tenderofone’spraise
- امساککنندهدرتعریفوتمجید
- shewasmosttenderofthrowinganyblameonherhusband
- ازانداختنهرگونهتقصیربهگردنشوهرشسختاباداشت.
- herlifeisastendertomeasmyown
- عمراومانندجانخودمبرایمعزیزاست.
Intimacy
Noun)صمیمیت،خصوصیت،رابطهنامشروعجنسی
- theirintimacyincreasedandtheydecidedtogetmarried
- صمیمیتآنهازیادترشدوتصمیمبهزناشوییگرفتند.
- hisintimacywithBritishhistory
- بصیرتاودرتاریخانگلستان
Intimate
مطلبیرارساندن،معنیدادن،گفتن،محرمساختن،صمیمی،محرم،خودمانی
- theintimatestructureoftheatom
- ساختاردرونیاتم
- herintimatefeelings
- احساساتشخصیونهاناو
- anintimatefriend
- دوستصمیمی
- anintimaterestaurant
- رستوراندنج
- anintimateknowledgeofEnglish
- تسلطکاملبه(زبان)انگلیسی
- anintimateknowledgeofthedetailsofthatevent
- آشناییکاملباجزئیاتآنواقعه
- amongsthisintimatestwowerepainters
- درمیاندوستانصمیمیاودونفرنقاشوجودداشت.
- heintimatedthathehadnoteatenintwodays
- اواشارهکردکهدوروزاستخوراکنخوردهاست.
- shehadalreadyintimatedherdisapproval
- اوقبلامخالفتخودرابهطورضمنیاعلامکردهبود.
- get(orbe)onintimatetermswithsomeone
- باکسیصمیمیبودن،باکسیخیلینزدیکبودن
Neat نیت
پاکیزه،تمیز،شستهورفته،مرتب،گاو
- aneatemployee
- کارمندمرتب
- aneatsetofrules
- یکسلسلهمقرراتروشنوساده
- herneatplans
- نقشههایترگلورگلاو
Irony آیرُنی
طعنه،وارونهگویی،گوشهوکنایهواستهزا،مسخره،پنهانسازی،تمسخر،سخریه،طنز
- ifwecallastupidpersonwise,itisakindofirony
- اگرآدماحمقیراعاقلصداکنیم،ایننوعیطعنهاست.
- itisanironythatthefirestationburned!
- تفشهاستکهایستگاهآتشنشانیآتشگرفت!
Incorporate
یکیکردن،بهمپیوستن،متحدکردن،داخلکردن،جادادن،دارایشخصیتحقوقیکردن،ثبتکردن(دردفترثبتشرکتها)،امیختن،ترکیبکردن،معنوی،غیرجسمانی
- yourrecommendationswillbeincorporatedintothenewproject
- توصیههایشمادرطرحجدیدمنظورخواهداست.
- toincorporatevariousviewsinonearticle
- اندیشههایمختلفیرادریکمقالهتلفیقکردن
- thenewdesignincorporatesmanyimprovements
- طرحجدیدبهسازیزیادیرادربرمیگیرد.
- thecompanywasincorporatedtenyearsago
- شرکتدهسالپیشبهثبترسید.
Curtain کِورتِین
پرده،جدار،دیوار،حجاجب،غشا، (مجازا)مانع
- shepulledbackthecurtain
- اوپردهرابازکرد.
- whenhedrewthecurtaintheroombecamedark
- پردهراکهبستاتاقتاریکشد.
- whenthecurtaindropsneitheryounorIwillexist
- (خیام)چونپردهبرافتدنهتومانیونهمن
- underacurtainoffog
- درزیرپوششیازمه