Dore Zaban Jafarrriiinezhad Flashcards
Ambitions
جاه طلب
Blunt
كند، كسي كه در كارهاش كند است
Good fun
كسي كه باهاش ميريم بيرون لذت ميبريم، باهاش جوريم
Hard-working
سخت كوش
Impatient # patient
صبور # عجول
Patient
(Noun) بيمار
(Adj) صبور
Judgmental
كسي كه زود قضاوت ميكنه
Nosy
فضول
Outgoing (person)
كسي كه اهل بيرون رفتن باشه
Fall out with
با كسي قطع ارتباط كردن
Be in touch
در ارتباط بودن با كسي
Look up to
احترام گذاشتن به كسي
Get on with
جور بودن با كسي
Get along with
كنار اومدن با كسي
Stingy # generous
بخشنده # خسيس
Sociable
اجتماعي
Reliable
قابل اعتماد
Self- assured
اعتماد به نفس بالا
Grow apart from
با كسي قطع ارتباط كامل كردن
Take after
به كسي رفتن از لحاظ ظاهر، رفتاري و يا شخصيتي
Be close to
صميمي بودن با كسي
Occasionally
گاه گاهي
Seldom
Hardly ever
Rarely
Stepfather
Stepmother
ناپذري
نا مادري
Father in law
پدر شوهر
پدر زن
Mother in law
مادر شوهر
مادر زن
Daughter
دختر
Daughter in law
عروس
Sister in law
خواهر شوهر
خواهر زن
Grand children
نوه
Cousin
دختر / پسر»_space; عمو، عمه، دايي، خاله
Spouse
زن و شوهر
Aunt
زن دايي
خاله
عمه
زن عمو
Uncle
شوهر عمه
شوهر خاله
عمو
دايي
Niece
دختر برادر/ خواهر
Nephew
پسر خواهر/ برادر
Companion
فعل: معاشرت كردن
اسم: هم نشيني، هم صحبت
Intimate friend
Close friend
Soulmate
نيمه گمشده
Acquaintance
آشنا
Flatmate
Roommate
Classmate
-
Have so much in common
اشتراك زيادي با كسي داشتن
Lose touch # be in touch
دور افتادن # در ارتباط بودن
Get to know
كسي را شناختن
Hang out with
با كسي چرخيدن
How are you anyway
ديگه چ خبر
Who’s everything with you
چطوري
What’s going on this day ?
چ خبرا
What’s up
چ خبره
By the way
راستي
Nothing much
خبري نيست
Long time no see
خيلي وقته نديدمت
What’s wrong
چي شده
What’s wrong with you
چته
God damned
لعنتي
Where is my god damned cell phone?
The hell with money/ car
پول به جهنم
گور باباي ماشين
As
As a student
به عنوان
As
As we arrive
هنگامي كه
As
As you know
همانطور كه
As well as
علاوه بر اين
As well
همچنين
As long as
به شرطي كه
As far as
As far as it concerned to me
از آنجايي كه
از آنجايي كه به من مربوطه
Maintain + مشكلات، بيماري، سختي
Endure
تحمل كردن
Maintain+ that
بيان كردن
Maintain+ جوجه، بچه، باغ، خانواده
پرورش دادن و نگهداري
Maintain+ verb(ing)
ادامه دادن
He is a little on the heavy side
يكمي به چاقي ميزنه
Pants
شلوار
Trousers
شلوار پارچه اي
Sweater
عرق گير
Vest
جليقه
Rain coat
باراني
Over coat
كاپشن
High heeld
پاشنه بلند
Sneakers
كتاني
Belt
كمربند
Plain
ساده
Spotted
خال خالي
Striped
راه راه
Tartan
رنگي رنگي
Checker
شطرنجي
Patterned
طرح دار
Flowered
گل دار