die Anderen / 6 Flashcards
zudem – außerdem
بعلاوه ۰ علاوه بر ان
freilich – aber
البته - مسلما
dennoch – trotzdem, aber
علی رغم - با وجود این
indessen – inzwischen, aber
در این میان - در این بین
der Befürworter
حامی
طرفدار
der Anhänger
حامی
طرفدار
der Fan
حامی
طرفدار
der Fanatiker
متعصب
der Gegner
مخالف
der Kritiker
منتقد
der Feinde
دشمن
der Widersacher
دشمن
der Berufsverkehr
ترافیک سنگین پیش و پس از ساعت کاری
der Pendelverkehr
ترافیک سنگین پیش و پس از ساعت کاری
die Straße
خیابان
die Fahrbahn
قسمت سواره رو خیابان
die Entfernung
فاصله
مسافت
die Distanz
فاصله
مسافت
der Abstand
فاصله
مسافت
die Reichweite
گستره
برد
دسترس
mit D einverstanden sein
با چیزی موافق بودن
چیزی را قبول کردن
A einmütig beschließen
به اتفاق آرا تصمیم گرفتن
D zustimmen
با چیزی موافقت کردن
چیزی را تایید کردن
wird von D akzeptiert
مورد قبول گسی قرار گرفتن
تایید شدن از سوی کسی
sich auf A einigen
توافق کردن
sich mit jemandem einigen
با کسی به توافق رسیدن
in Einklang mit D (jemandem) stehen
با کسی اتفاق نظر داشتن
vt. vermuten
حدس زدن
احنمال دادن
vi. glauben an D
به چیزی فکر کردن
به چیزی اعتقاد داشتن
vt. annehmen
گمان کردن
فکر کردن
etwas für möglich halten
احتمال دادن
vt. erwarten
انتظار چیزی را داشتن
rechnen mit
vt. voraussehen
پیش بینی کردن
vt. wahrnehmen
حس کردن
فهمیدن
درک کردن
vt. fühlen
احساس کردن
حس کردن
vt. spüren
حس کردن
احساس کردن
vt. bemerken
فهمیدن
متوجه شدن
Wind von etwas (D) bekommen
از چیزی بو بردن
die Anregung
انگیزه
ایده
die Meinung
عقیده
der Vorschlag
پیشنهاد
die Bemerkung
تذکر
مشاهده
die Empfehlung
سفارش
توصیه
der Wunsch
آرزو
تمایل
die Erwartung
انتظار
چشمداشت
das Anliegen
خواهش
درخواست
die Sehnsucht
اشتیاق
میل
das Begehren
اشتیاق
میل
das Verlangen
خواست
ارزو
in diesem Fall
در این صورت
in diesem Belang
در این موضوع
در این زمینه
vt. abweisen
رد کردن
قبول نکردن
vt, zurückweisen
رد کردن
نپذیرفتن
vt. ablehnen
رد کردن
قبول نکردن
vt. verneinen
رد کردن
قبول نکردن
dageben sein
مخالف بودن
kalte schulter zeigen
با کسی سر سنگین بودن
sich von D distanzieren
از کسی یا چیزی فاصله گرفتن
sich mit D auseinandersetzen (jemandem A auseinandersetzen)
با چیزی یا کسی درگیر بودن
با چیزی یا کسی سر و کار داشتن
sich(D) A überlegen
فکر کردن
تامل کردن
D Rechnung tragen
چیزی را در نطر داشتن
Rücksicht auf A nehmen
چیزی را در نطر داشتن
به چیزی توجه کردن
vt. berücksichtigen
در نطر گرفتن
مورد توجه قرار دادن
A in Erwägung ziehen
در نطر گرفتن
در نطر داشتن
A in Betracht ziehen
در نظر گرفتن
مورد توجه قرار دادن
N außer Betracht bleiben
از نطر دور ماندن
نورد توجه قرار نگرفتن
vt. ignorieren
نادیده گرفتن
مورد توجه قرار نگرفتن
etwas außer Betracht lassen
توجه نکردن
نادیده گرفتن
etwas außer Acht lassen
توجه نکردن
نادیده گرفتن
etwas zur Seite schieben
چیزی را کنار زدن
چیزی را به کناری هل دادن
etwas links liegenlassen
چیزی را نادیده گرفتن
اعتنا نکردن
adj. wichtig
مهم
adj. wesentlich
اساسی
بنیادی
adj. notwendig
لازم
ضروری
adj. unentbehrlich
ضروری
adj. unerlässig
اجتناب ناپذیر
ضروری
adj. unumgänglich
ضروری
adj. entscheidend
تعیین کننده
adj. schwerwiegend
با اهمیت
مهم
adj. maßgebend
تعیین کننده
adj. beachtlich
قابل توجه
چشمگیر
adj . dringend
لازم
ضروری
adj. tonangebend
مهم
عمده
بزرگ
adj. beachtenswert
قابل توجه
قابل ملاحظه
adj. bemerkenswert
قابل توجه
قابل ملاحظه
eine zentrale Rolle spielen
اهمیت داشتن
مهم بودن
im Mittelpunkt stehen
در مرکز توجه قرار داشتن
vt. auswerten
بررسی کردن
ارزیابی کردن
etwas gut anwenden
از چیزی درست و مناسب استفاده کردن
vt. auskosten
لذت بردن
vt. ausschöpfen
حداکثر استفاده را کردن
بهربرداری کردن
etwas nutzbar machen
مورد استفاده کردن
بهربردای کردن
die Beschaffenheit
کیفیت
ساختار
die Art
شیوه
طرز
گونه
die Sorte
شیوه
طرز
گونه
bislang
تا الان
تا کنون
bisher
تا الان
تا کنون
bis jetzt
تا به حال
vi. auf A reagieren
در برابر کسی واکنش نشان دادن
vi. auf A ansprechen
نسبت به چیزی عکس العمل نشان دادن