فعل A2 Flashcards
auffallen
1 متوجه شدن ,شناختن
2 جلب توجه کردن به چشم آمدن
aufgeben
1 فرستادن, تحویل دادن، دادن
2 دست کشیدن, دست برداشتن، تسلیم
ausprobieren
امتحان کردن ,آزمایش کردن
schaffen
1 انجام دادن
2 ایجاد کردن خلق کردن
3 به ثمر رساندن ,از پس (چیزی) بر آمدن
4 بردن, جابهجا کردن
behalten
چیزی رو نگه داشتن
enttäuschen انت هویشن
ناامید کردن، مأیوس کردن، دلسرد کردن
1.Leider hat mich sein Verhalten enttäuscht.
1. متأسفانه رفتار تو مرا ناامید کرد.
erleben ارلیبن
تجربه کردن ،دیدن
In unserem Urlaub haben wir viel Schönes erlebt.
در تعطیلات ما زیباییهای زیادی را دیدیم.
erzählen ارسه لن
[گذشته کامل: erzählt]
تعریف کردن، گفتن، توضیح دادن:
Wir müssen euch etwas erzählen!
ما باید چیزی را برای شما تعریف کنیم.
،روایت کردن، نقل کردن:
Ich möchte Ihnen eine Geschichte erzählen.
2. من میخواهم برای شما داستانی را تعریف کنم.
nerven نه فن
[گذشته کامل: genervt]
رنجاندن ،آزار دادن
Das Kind hat seine Eltern genervt.
کودک والدینش را رنجاند.
kennenlernen
آشنا شدن ,شناختن
Verlassen فرلاسن
جایی یا کسی را ترک کردن، بیرون رفتن
اعتماد کردن (sich verlassen)
verlieren فرلیغن
گم کردن ، از دست دادن ، باختن
verlesen فرلیزن
بلند خواندن ، اشتباه خواندن
werfen ورفن
[گذشته کامل: geworfen]
1_. پرتاب کردن ، انداختن :
Der Junge warf den Ball.
. پسر توپ را پرتاب کرد.
2_زاییدن ،به دنیا اوردن:
Die Katze hat sechs Junge geworfen.
. گربه شش بچه زایید
3_ خود را پرت کردن انداختن، افتادن (sich werfen)
:
4-تاب برداشتن (sich werfen)
werden وردن
[گذشته: wurde] [گذشته کامل: geworden]
شدن
- Er wird Arzt.
- او دکتر میشود.
- Ich werde 40.
- من 40 سالم میشود.
zuhören سوهوغن
گوش دادن، گوش کردن
abschicken آب شیکن
فرستادن
anhängen آن هنگن
وصل کردن، آویزان کردن
auswählen اوز وهلن
انتخاب کردن، برگزیدن
beenden
تمام کردن
Du musst deine Ausbildung auf jeden Fall beenden.
تو باید در هر صورت تحصیلاتت را تمام کنی.
bieten بی تن
پیشنهاد کردن, ارائه کردن
[گذشته کامل: geboten]
Er hat mir viel Geld geboten, aber ich will das Bild nicht verkaufen.
او پول زیادی به من پیشنهاد کرد، اما من نمیخواهم آن نقاشی را بفروشم.
chatten چاتن
چت کردن
[گذشته کامل: gechattet]
Ich surfe im Internet und chatte mit Freunden.
من در اینترنت چرخ میزنم و با دوستانم چت میکنم.
checken چه کن
بررسی کردن ، چک کردن
[گذشته کامل: gecheckt]
Ich checkte, ob alle Fenster geschlossen waren.
من بررسی کردم که تمامی پنجرهها بسته باشند.
denken
فکر کردن
[گذشته کامل: gedacht]
Ich denke oft an meine Familie.
من اغلب به خانواده ام فکر میکنم.
druken دغو کن
چاپ کردن، پرینت کردن
[گذشته کامل: gedruckt]
Bitte drucke das Formular für mich.
لطفاً آن فرم را برای من چاپ کن.
putzen پوتسن
[گذشته کامل: geputzt]
1 - تمیز کردن ،پاک کردن، مسواک زدن:
Ich muss heute noch die Wohnung
putzen.. من باید امروز خانه را تمیز کنم.
2 - واکس زدن برق انداختن:
.Du musst deine Schuhe putzen.
. تو باید کفشهایت را واکس بزنی.
rennen غه نن
[گذشته کامل: gerannt]
دویدن
Ich bin sehr schnell gerannt, aber der Bus war schon weg.
من خیلی سریع دویدم، اما اتوبوس دیگر رفته بود.
Verbringen فربغینگن
[گذشته کامل: verbracht]
گذراندن زمان
1.Ich werde Abend mit meiner Familie verbringen.
1. من عصر را با خانواده ام خواهم گذراند.
bügeln بوگلن
[gebügelt: گذشته کامل ]
اتو کردن
stimmen اشتیمن
[گذشته کامل: gestimmt]
1 درست بودن : .
1.Die Rechnung stimmt.
1. این صورت حساب درست است.
2 رای دادن: .
für/gegen stimmen
رای موافق/مخالف دادن
mit ja/nein stimmen
رای موافق/مخالف دادن
3-کوک کردن. .
4-واداشتن ، کردن. .
genießen گه نی سن
[گذشته کامل: genossen]
لذت بردن
Ich habe meinen Urlaub genossen.
من از تعطیلاتم لذت بردم.
kümmern کومان
[گذشته کامل: gekümmert]
1- اهمیت دادن، اهمیت دادن،
- Ich kümmere mich nicht darum.
- من به آن اهمیت نمیدهم.
2-مراقبت کردن: Sich kümmern
- Jede Mutter kümmert sich um ihre kleinen Kinder.
- هر مادری از بچههای کوچکش مراقبت میکند.
löschen لوشن
[گذشته کامل: gelöscht]
1-پاک کردن: .
1.Du kannst die Datei löschen. Ich brauche sie nicht mehr.
. تو میتوانی فایل را پاک کنی. من دیگر به آن نیازی ندارم.
2 خاموش کردن (آتش): .
.Das Feuer wurde schnell gelöscht.
. آتش به سرعت خاموش شد.
motivieren موتی ویغن
[گذشته کامل: motiviert]
انگیزه دادن تحریک کردن
.Wir sollen die Arbeitnehmer mehr motivieren.
. ما باید به کارگران بیشتر انگیزه بدهیم.
nutzen نوتسن
[گذشته کامل: genutzt]
1 - استفاده کردن: .
- Ich möchte das schöne Wetter nutzen und spazieren gehen.
- من میخواهم از این هوای زیبا استفاده کنم و به پیادهروی بروم.
2 - مفید بودن ،کاربرد داشتن: .
Sein gutes Zeugnis hat ihm bei der Stellensuche viel genutzt.
نمرات خوب او در پیدا کردن شغل برای او خیلی مفید بودهاست.
recherchieren رشه شیغن
[گذشته کامل: recherchiert]
پژوهش کردن، تحقیق کردن، جستوجو کردن
.Um den Artikel zu schreiben, muss ich erst recherchieren.
. برای اینکه مقاله را بنویسم، نخست باید جستوجو کنم.
senden زه ندن
[گذشته کامل: gesendet]
*******1 _ پخش کردن. .
Das Fernsehen sendet einen Spielfilm.
تلوزیون یک فیلم داستانی پخش میکند.
*******2 _ فرستادن: .
1.Bitte senden Sie uns die Unterlagen per E-Mail.
1. لطفا مدارک را از طریق ایمیل برای ما بفرستید.
2.Ich benutze mein Handy, um SMS zu senden.
2. من برای فرستادن اساماس از گوشیام استفاده میکنم.
versenden فر زه ندن
[versandt :گذشته کامل ]. فرزاندت
aبه e. :تغییر حالت می دهد
speichern اشپای شن
[گذشته کامل: gespeichert]
اشپای شغت
ذخیره کردن: .
1.Die Datei ist auf Ihrem Computer gespeichert.
1. فایل روی کامپیوترتان ذخیره شده است.
komplizieren کومپلیت سیغن
پیچیده کردن
vergleichen فرگه لای شن
فرگه لی شن [گذشته کامل: verglichen]
مقایسه کردن: .
Vergleichen Sie die Kopie mit dem Original.
کپی را با اصل (آن) مقایسه کنید.
tun تون
گه تان [گذشته کامل: getan]
1_انجام دادن کردن:
Ich habe noch etwas zu tun.
من هنوز (کاری) برای انجامدادن دارم.
2 _وانمود کردن:
Er ist gar nicht müde. Er tut nur so.
او اصلاً خسته نیست. او فقط اینطور وانمود میکند.
wohltun واولتون
نیکی کن
zusammenstellen سوزامن اشتلن
[گذشته کامل: zusammengestellt]
سوزامن گه اشتلت
1 _ کنار هم گذاشتن ,کنار هم قراردادن:
.Wir müssen die Stühle und Tische zusammenstellen.
.ما باید صندلیها و میزها را کنار هم بگذاریم.
2 _ تدارک دیدن ،تنظیم کردن:
.eine Reise zusammenstellen
سفری را تدارک دیدن
zusammenpassen سوزامن پازن
[گذشته کامل: zusammengepasst]
سوزامن گه پازت
با هم جور بودن
anerkennen
[گذشته کامل: anerkannt]
قدردانی کردن ارج نهادن، تحسین کردن، قدر دانستن
1.Ich anerkenne deine Güte.
1. من قدر محبت تو را میدانم.
hoffen
[گذشته کامل: gehofft]
امید داشتن , امیدوار بودن
1.Ich hoffe, dass ihr zu meinem Geburtstag kommen könnt.
1. من امیدوارم که شما بتوانید به تولد من بیایید.
buchen بوخن
[گذشته کامل: gebucht]
رزرو کردن
Morgen buche ich unsere Flüge.
فردا پروازمان را رزرو میکنم.
nachsitzen ناخ زیتسن
[ nachgesessen : گذشته کامل ]
در بازداشت بودن ،حبس بودن
dauern داووارن
[گذشته کامل: gedauert]
طول کشیدن، وقت گرفتن
Die Sitzung dauerte zwei Stunden.
جلسه دو ساعت طول کشید.
klappen کلاپن
[گذشته کامل: geklappt]
ثمر دادن ،به نتیجه رسیدن، پیش رفتن
. Wie war die Reise? – Gut. Es hat alles prima geklappt.
. مسافرت چطور بود؟ - خوب. همه چیز عالی پیش رفت.
besprechen بش پغشن
[گذشته کامل: besprochen]
بحث کردن ،گفت و گو کردن
1.Wir müssen noch genau besprechen, wann wir losfahren und was wir mitnehmen.
1. ما باید دقیقا بحث کنیم که چه زمانی حرکت کنیم و چه چیزهایی با خود ببریم.
teilnehmen
[گذشته کامل: teilgenommen]
شرکت کردن، مشارکت کردن
- Diese Winter nehme ich wieder an einem Skikurs teil.
- این زمستان [زمستان امسال] من در کلاس اسکی شرکت میکنم.
ausschalten
[گذشته کامل: ausgeschaltet]
خاموش کردن قطع کردن (برق)
1.Bei technischen Störungen sollte man den Strom ausschalten.
1. در هنگام مشکلات فنی بهتر است که برق خاموش شود.