درس یازدهم Flashcards

1
Q

بی‌حفاظ

A

بدون حصار و نرده؛ آنچه اطراف آن را حصار نگرفته باشد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

تشر

A

سخنی که همراه با خشم، خشونت و اعتراض است و معمولاً به قصد ترساندن و تهدید کردن کسی گفته می‌شود

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

پگاه

A

صبح زود، هنگام سحر

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

تعلّل

A

عذر و دلیل‌آوردن، به تعویق‌انداختن چیزی یا انجام کاری، درنگ، اهمال کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

جناق

A

جناغ، استخوان پهن و دراز در جلو قفسه سینه

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

حزین

A

غم‌انگیز

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

حمایل
حمایل کردن

A

نگه‌دارنده، محافظ
محافظ قرار دادن چیزی برای چیز دیگر

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

حیثیت

A

آبرو؛ ارزش و اعتبار اجتماعی که باعث سربلندی و خوش‌نامی شخص می‌شود

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

خشاب

A

جعبه

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

دنج

A

ویژگی جای خلوت و آرام و بدون رفت‌وآمد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

دیباچه

A

آغاز و مقدمه هر نوشته

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

روضه

A

آنچه در مراسم سوگواری اهل بیت پیغمبر و به ویژه در مراسم سوگواری امام حسین خوانده می‌شود؛ ذکر مصیبت و نوحه‌سرایی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q
A
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

شامّه

A

حسّ بویایی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

شبح

A

آنچه به صورت سیاهی به نظر می‌آید، سایه موهوم از کسی یا چیزی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
16
Q

شرف

A

بزرگواری، حرمت و اعتباری که از رعایت‌کردن ارزش‌های اخلاقی به وجود می‌آید

17
Q

طفره‌رفتن

A

خودداری کردن از انجام کاری از روی قصد و با بهانه‌آوردن، به ویژه خودداری کردن از پاسخ صریح‌دادن به سوالی یا کشاندن موضوع به موضوعات دیگر

18
Q

کلافه
کلافه کردن

A

بی‌تاب و ناراحت به علّت قرار گرفتن در وضع آزار‌دهنده
بی‌طاقت و ناراحت کردن

19
Q

گُردان

A

واحد نظامی که معمولاً شامل سه گروهان است

20
Q

متقاعد
متقاعد کردن

A

مُجاب‌شده، مجاب، قانع‌شده
مجاب کردن، وادار به قبول کردن امری

21
Q

مجسّم

A

به‌صورت جسم درآمده، تجسّم‌یافته

22
Q

محضر

A

دفترخانه، دادگاه

23
Q

مسلِم

A

پیرو دین اسلان

24
Q

مُصِر

A

اصرار کننده، پافشاری کننده