درس دوازده Flashcards
ایمن
در امن، دل آسوده
آزرم
شرم و حیا
اندیشه
اندوه، ترس، اضطراب، فکر
ارتفاع
ارتفاع ولایت
محصول زمین های زراعتی
عایدات و درآمدهای مملکت
بریان
بریان شدن
در لغت کبابشده و پختهشده برآتش، مجازا ناراحت و مضطرب
غمگین و ناراحت شدن، در سوز و گداز بودن
پرمایه
مایه
گرانمایه، پرشکوه
قدرت، توانایی
تازی
اسبی از نژاد عربی با گردن کشیده و پاهای
باریک
تپش
اضطراب ناشی از گرمی و حرارت، گرمی و حرارت
تطاول
ستم و تعدی، به زور به چیزی دست پیدا
کردن
تعصب
به تعصب
طرفداری یا دشمنی بیش از حد نسبت به شخص، گروه یا امری
به حمایت و جانبداری
حَشَم
خدمتکاران، خویشان و زیردستان فرمانروا
حلقهبهگوش
کنایه از فرمانبردار و مطیع
خستن
زخمی کردن، مجروح کردن
خود
کلاه خود
خیرهسر
گستاخ و بیشرم، لجوج
دستور
وزیر، مشاور
زوال
نابودی، از بین رفتن
سبو
کوزه، ظرف معمولا دستهدار از سفال یا جنس دیگر برای حمل یا نگه داشتن مایعات
سپردن
طی کردن، پیمودن
سمن
نوعی درخت گل، یاسمن
شبیخون
حمله ناگهانی دشمن در شب
طرح افکندن
طرح ظلم افکندن
کنایه از بنانهادن
سبب پیدایش و گسترش ظلم شدن، بنیان ظلم نهادن
عَجَم
ملوک عجم
سرزمینی که ساکنان آن غیر عرب به ویژه ایرانی باشند؛ ایران
پادشاهان ایران
عفاف
رعایت اصول اخلاقی، پرهیزکاری، پارسایی
غربت
غریبی، دوری از خانمان
فرهیختگی
فرهیخته
فرهیخته بودن
برخوردار از سطح بالایی از دانش، معرفت با فرهنگ
فریادرس
یاور، دستگیر
کربت
کربت جور
غم، اندوه
اندوه حاصل از ظلم و ستم
مقرر شدن
قرار گرفتن، ثبات و دوام یافتن
مکاید
جمع مکیده یا مکیدت، کیدها، مکرها، حیله ها
مَلِک
پادشاه، سلطان
موبد
روحانی زرتشتی، مجازا مشاور
نقصان
نقصان پذیرفتن
کاهش یافتن
کم شدن
نماز بردن
تعظیم کردن، عمل سر فرود آوردن در مقابل کسی برای تعظیم
نواختن
کسی را با گفتن سخنان محبتآمیز یا بخشیدن چیزی مورد محبت قرار دادن
نیکپی
خوشقدم
نیکی دهش
نیکی کننده
ولایت
کشور، سرزمین
هشیوار
هوشیار، هوشیارانه، آگاهانه
هیون
شتر، بهویژه شتر قویهیکل و درشتاندام