درس بيست و پنجم صداي پاي اب Flashcards
روزگارم بد نيست
قانع و راضي هستم
تكه ناني دارم ، خورده هوشي ،سر سوزن ذوقي
امكانات مختصري دارم ، احساس نياز مادي نميكنم، كمي استعداد و اندكي ذوق هنري دارم
مادري دارم بهتر ازبرگ درخت
مادري با طراوت و با ارزش تر از برگ درخت دارم
دوستاني بهتر از اب روان
و دوستاني پاك زلال و يكرنگ مانند اب دارم
و خدايي كه در اين نزديكيست
لاي اين شبو ها، پاي ان كاج بلند
و خداوندي كه در همه جا وجود دارد
من مسلمانم
من مسلمان هستم
قبله ام يك گل سرخ
قبله ام عشق و زيبايي است
جانمازم چشمه مهرم نور
جا نمازم پاكي و روشني و مهرم نور ايزدي
دشت سجاده من
همه ي گستره زمين سجاده من است
من وضو با طپش پنجره ها ميگيرم
من با نور و روشنايي وضو ميگيرم
در نمازم جريان دارد ماه جريان دارد طيف
سنگ از پشت نمازم پيداست
نمازم هم چون ماه و طيف سرشار روشني و زيبايي و مثل اب شفاف و زلال است ان چنان كه سنگ از درون ان پيداست يعني خلوص نيت دارم
همه ذرات نمازم متبلور شده است
نمازم سرشار از لطافت است
من نمازم را وقتي ميخوانم
كه اذانش را باد گفته باشد سر گلدسته سرو
من نمازم را پي تكبيرةاللحرام علف ميخوانم
پي>موج…
شاعر وقتي نمازش را ميخواند كه همه عناصر طبيعت را در نماز ببيند .از ديدگاه عرفان همه پديده ها در حال تسبيح و عبادت هستند .
اهل كاشانم
من نيز مانند شما در اين دنيا زندگي ميكنم
پيشه ام نقاشي است
حرفه ام نقاشي است
گاه گاهي قفسي مي سازم با رنگ ، مي فروشم به شما
گاهي تابلويي نقاشي ميكنم و با ان امرار معاش ميكنم
تا به اواز شقايق كه در ان زنداني است
شاعر ان چه را كه در نقاشي ممكن نيست - اواز خواندن شقايق ان هم در قفس- در عالم شعر ممكن ساخته است. اواز شقايق زنداني در قفس ، نغمه عاشقانه قلبي است خونين كه چون پرنده در قفس پرده نقاشي گرفتار است ( اين قسمت ارزوي تحقق نيافته ي شاعر را نشان ميدهد )
دل تنهاييتان تازه شود
تا به دل تنهايي شما شادابي و طراوت بدهد
چه خيالي ، چه خيالي … ميدانم
اين چه خيالي است!
پرده ام بي جان است
زيرا تابلو نقاشي من بي روح است
خوب ميدانم، حوض نقاشي من بي ماهي است …
به درستي ميدانم كه تابلو نقاشي من بدون روح و زندگي است و نمي توان با ان ارتباط برقرار كرد
من نميدانم كه چرا ميگويند ، اسب حيوان نجيبي است ، كبوتر زيباست و چرا در قفس هيچ كسي كركس نيست . گل شبدر چه كم از لاله قرمز دارد ؟
همه پديده هاي هستي افريده هاي خدايند و هر پديده اي زيباست
چشم هارا بايد شست ، جور ديگر بايد ديد ،
بايد در ديدن خود تجديد نظر كنيم و ديوار اموخته ها و شنيده ها و عادت ها را فرو بشكنيم .
كار ما نيست شناسايي راز گل سرخ،
كار ما شايد اين است
كه ميان گل نيلوفر و قرن
پي اواز حقيقت بدويم .
وظيفه ي ما شايد اين است كه ميان آموخته هاي عرفاني و رهاورد هاي عصر جديد به آواز حقيقت گوش سپاريم
اهل كاشانم
زادگاهم كاشان است