Wörter Lektion 5 Flashcards
brauchen
benötigen
die Ausgabe
ترجمه: هزینه / خروجی / نسخه
مترادفها:
Kosten – هزینه
Abgabe – پرداخت
Veröffentlichung – انتشار (در مورد نسخهها)
مثال:
Die monatliche Ausgabe für Lebensmittel ist gestiegen.
(هزینه ماهانه برای مواد غذایی افزایش یافته است.)
Die Ausgabe des Buches ist nächste Woche geplant.
(انتشار نسخه کتاب برای هفته آینده برنامهریزی شده است.)
das Hilfsmittel
ترجمه: وسایل کمک / ابزار کمکی
مترادفها:
Werkzeuge – ابزارها
Hilfsgeräte – دستگاههای کمکی
Ausrüstung – تجهیزات
مثال:
Für diese Aufgabe benötigen wir spezielle Hilfsmittel.
(برای این کار، به وسایل کمکی خاصی نیاز داریم.)
der Eindruck
Eindruck“ (تاثیر)
„Vorstellung“ (تصور)
„Gefühl“ (احساس)
vermutlich Adverb
wahrscheinlich“ (احتمالی)
„voraussichtlich“ (محتمل)
„höchstwahrscheinlich“ (بسیار محتمل)
konkurrieren
„wettbewerben“ (رقابت کردن)
„kämpfen“ (نبرد کردن)
„streiten“ (جنگیدن)
der Wettbewerb
ترجمه: رقابت / مسابقه
مترادفها:
Konkurrenz – رقابت (در زمینه کسبوکار)
Wettstreit – رقابت (مسابقه)
Contest – مسابقه
مثال:
Der Wettbewerb um den ersten Platz war sehr spannend.
(رقابت برای مقام اول بسیار هیجانانگیز بود.)
der Makel
ترجمه: نقص / عیب
مترادفها:
Fehler – اشتباه
Defekt – خرابی
Mangel – کمبود
مثال:
Der Makel an dem Gemälde war kaum zu erkennen.
(عیب در نقاشی به سختی قابل شناسایی بود.)
sich bewerben um
„sich anmelden“ (ثبتنام کردن)
„sich bewerben um“ (درخواست دادن برای)
„anfragen“ (درخواست کردن)
die Ausschreibung
ترجمه: مناقصه / آگهی درخواست
„Ausschreibung“ (فراخوان)
„Einladung zur Bewerbung“ (دعوت به درخواست)
„Bieterverfahren“ (فرایند مناقصه)
مثال:
Die Ausschreibung für den Bauauftrag wurde veröffentlicht.
(آگهی مناقصه برای سفارش ساخت منتشر شد.)
die Aufnahme
„Registrierung“ (ثبتنام)
„Eingang“ (وارد شدن)
„Aufzeichnung“ (ضبط)
irritieren
ترجمه: گیج کردن / آزار دادن / اشتباه انداختن
مترادفها:
verwirren – گیج کردن
verärgern – عصبی کردن
irreführen – گمراه کردن
مثال:
Die vielen Regeln in diesem Spiel irritieren mich.
(قوانین زیاد این بازی من را گیج میکند.)
staunen über (Akk.)
ترجمه: تعجب کردن از / حیرت کردن از
مترادفها:
sich wundern über – شگفتزده شدن از
bewundern – تحسین کردن
überrascht sein über – غافلگیر شدن از
مثال:
Die Touristen staunen über die alte Architektur der Stadt.
(توریستها از معماری قدیمی شهر شگفتزده میشوند.)
stylen
ترجمه: مدل دادن / آراستن / استایل کردن
مترادفها:
gestalten – طراحی کردن
schmücken – تزئین کردن
dekorieren – آراستن
مثال:
Sie stylt ihre Haare jeden Morgen sorgfältig.
(او هر صبح با دقت موهایش را مدل میدهد.)
sich beschränken auf (Akk.)
ترجمه: محدود کردن خود به / متمرکز شدن بر
مترادفها:
sich konzentrieren auf – متمرکز شدن بر
begrenzen auf – محدود کردن به
sich einschränken auf – خود را محدود کردن به
مثال:
Er beschränkt sich auf die wichtigsten Aufgaben.
(او خود را به مهمترین وظایف محدود میکند.)
durchblättern
ترجمه: ورق زدن (کتاب یا مجله)
مترادفها:
blättern – ورق زدن
durchblättern – ورق زدن (به طور خاص برای نگاهی سریع به صفحات)
umblättern – برگرداندن صفحات
مثال:
Er hat das Magazin schnell durchgeblättert.
(او مجله را سریع ورق زد.)
vorschreiben
ترجمه: مقرر کردن / دستور دادن
مترادفها:
anordnen – دستور دادن
bestimmen – تعیین کردن
festlegen – مشخص کردن
مثال:
Die Schule schreibt vor, dass alle Schüler eine Uniform tragen müssen.
(مدرسه مقرر کرده است که همه دانشآموزان باید یونیفرم بپوشند.)
vorführen
ترجمه: نمایش دادن / اجرا کردن
مترادفها:
präsentieren – ارائه دادن
zeigen – نشان دادن
aufführen – اجرا کردن (معمولاً برای تئاتر یا موسیقی)
مثال:
Der Künstler wird seine neue Arbeit morgen vorführen.
(هنرمند فردا کار جدیدش را نمایش خواهد داد.)
Niveau
„Stufe“ (مرحله)
„Ebene“ (سطح)
„Qualität“ (کیفیت)
beurteilen
ترجمه: قضاوت کردن / ارزیابی کردن
مترادفهای آلمانی:
einschätzen - ارزیابی کردن
bewerten - ارزیابی کردن
evaluieren - ارزیابی کردن
einfallen
ترجمه: به ذهن آمدن / به خاطر آمدن
مترادفهای آلمانی:
einfallen - به ذهن آمدن
überkommen - به ذهن آمدن
sich erinnern an
مثال:
Mir ist gerade eine gute Idee eingefallen.
(الان یک ایده خوب به ذهنم رسید.)
Es fällt mir schwer, mich an den Namen zu erinnern.
(یادآوری نام برایم سخت است.)
sich leisten
ترجمه: استطاعت داشتن / توانایی مالی داشتن
مترادفها:
sich gönnen – اجازه دادن به خود برای داشتن چیزی
sich erlauben – امکان فراهم کردن برای خود
sich ermöglichen – فراهم کردن برای خود
wirken
ترجمه: تأثیر گذاشتن / به نظر آمدن
مترادفها:
aussehen – به نظر آمدن
beeinflussen – تأثیر گذاشتن
erreichen – رسیدن (به هدف یا تأثیر)
مثال:
Das neue Gesetz wird sich positiv auf die Wirtschaft auswirken.
(قانون جدید تأثیر مثبتی بر اقتصاد خواهد داشت.)
Sie wirkt sehr selbstbewusst.
(او خیلی بااعتماد به نفس به نظر میآید.)
der Aspekt
ترجمه: جنبه / بعد
مترادفها:
Gesichtspunkt – دیدگاه
Perspektive – منظر
Sichtweise – روش دید
مثال:
Ein wichtiger Aspekt des Projekts ist die Nachhaltigkeit.
(یک جنبه مهم از پروژه پایداری است.)
der Laufstag
ترجمه: روز برگزاری (معمولاً در مورد رویدادها یا مسابقات)
مترادفها:
Veranstaltungstag – روز رویداد
Eventtag – روز رویداد
Aktivitätstag – روز فعالیت
مثال:
Der Laufstag ist für nächstes Wochenende geplant.
(روز برگزاری مسابقه برای آخر هفته آینده برنامهریزی شده است.)
sein lassen
ترجمه: رها کردن / بیخیال شدن
مترادفها:
aufgeben – دست کشیدن
verzichten – صرفنظر کردن
unterlassen – انجام ندادن
مثال:
Wenn es dir zu schwer ist, kannst du es einfach sein lassen.
(اگر برایت خیلی سخت است، میتوانی بیخیالش شوی.)
verzichten auf (Akk.)
ترجمه: چشمپوشی کردن از / صرفنظر کردن از
مترادفها:
aufgeben – دست کشیدن از
ablehnen – رد کردن
sich enthalten – خودداری کردن از
مثال:
Er musste aus gesundheitlichen Gründen auf Süßigkeiten verzichten.
(او به دلایل سلامتی مجبور شد از شیرینیجات چشمپوشی کند.)
zustimmen
ترجمه: موافقت کردن
مترادفها:
einwilligen – رضایت دادن
akzeptieren – پذیرفتن
bewilligen – تصویب کردن
مثال:
Die Mehrheit hat dem Vorschlag zugestimmt.
(اکثریت با پیشنهاد موافقت کردند.)
attraktiv Adj
ترجمه: جذاب / دلپذیر
مترادفها:
anziehend – جذاب
reizvoll – دلربا
verlockend – وسوسهانگیز
مثال:
Die Stadt ist ein attraktiver Ort für Touristen.
(این شهر مکانی جذاب برای گردشگران است.)
selbstbewusst Adj
ترجمه: با اعتماد به نفس / خودآگاه
مترادفها:
sicher – مطمئن
selbstsicher – با اطمینان به خود
überzeugt – متقاعد / باورمند به خود
مثال:
Sie tritt bei Präsentationen immer sehr selbstbewusst auf.
(او همیشه با اعتماد به نفس زیادی در ارائهها ظاهر میشود.)
vielseitig Adj
ترجمه: چندمنظوره / همهکاره
مترادفها:
vielfältig – متنوع
wandlungsfähig – تطبیقپذیر
flexibel – انعطافپذیر
مثال:
Er ist ein vielseitiger Künstler, der sowohl malen als auch skulpturieren kann.
(او هنرمندی چندمنظوره است که هم میتواند نقاشی کند و هم مجسمهسازی.)
die Entdeckung
ترجمه: کشف / اکتشاف
مترادفها:
Fund – یافته
Erkenntnis – شناخت (معرفت جدید)
Erforschung – اکتشاف
مثال:
Die Entdeckung neuer Planeten hat das Wissen über das Universum erweitert.
(کشف سیارات جدید، دانش ما دربارهٔ جهان را گسترش داده است.)
die Mentalität - en
ترجمه: طرز فکر / ذهنیت
مترادفها:
Einstellung – نگرش
Denkweise – شیوه تفکر
Geisteshaltung – حالت ذهنی / بینش
مثال:
Die Mentalität der Menschen in verschiedenen Kulturen kann stark variieren.
(طرز فکر مردم در فرهنگهای مختلف میتواند بسیار متفاوت باشد.)
betreffen
ترجمه: مربوط بودن به / تحت تاثیر قرار دادن
مترادفها:
angehen – مربوط بودن به
berühren – تحت تاثیر قرار دادن
betreffen – شامل شدن
مثال:
Die neuen Regeln betreffen alle Mitarbeiter im Unternehmen.
(قوانین جدید شامل همه کارمندان شرکت میشود.)
entdeckt werden
ترجمه: کشف شدن / پیدا شدن
مترادفها:
gefunden werden – پیدا شدن
aufgedeckt werden – آشکار شدن
enthüllt werden – فاش شدن
مثال:
In dieser Region können seltene Tierarten entdeckt werden.
(در این منطقه میتوان گونههای نادر جانوری را کشف کرد.)
neidisch sein
ترجمه: حسادت کردن / حسود بودن
مترادفها:
eifersüchtig sein – غیرتی بودن / حسادت ورزیدن
missgünstig sein – بدخواه بودن
jemanden beneiden – به کسی حسادت کردن
مثال:
Er ist neidisch auf den Erfolg seines Freundes.
(او به موفقیت دوستش حسادت میکند.)
zugeben
ترجمه: اعتراف کردن / پذیرفتن
مترادفها:
gestehen – اقرار کردن
einräumen – اذعان کردن
eingestehen – اعتراف کردن
مثال:
Er musste schließlich zugeben, dass er einen Fehler gemacht hatte.
(او در نهایت مجبور شد اعتراف کند که اشتباهی کرده است.)
riskant sein
ترجمه: خطرناک بودن / ریسکی بودن
مترادفها:
gefährlich sein – خطرناک بودن
gewagt sein – جسورانه و خطرناک بودن
unsicher sein – نامطمئن بودن
مثال:
Es kann riskant sein, ohne Erfahrung in die Berge zu klettern.
(بدون تجربه به کوه رفتن میتواند خطرناک باشد.)
stammen aus
ترجمه: اهلِ … بودن / متعلق بودن به
مترادفها:
herkommen aus – از جایی آمدن / اصالت داشتن از
entstammen – ریشه داشتن
seinen Ursprung haben in – منشأ داشتن در
مثال:
Sie stammt aus einer kleinen Stadt in Italien.
(او اهل یک شهر کوچک در ایتالیا است.)
souverän Adj
ترجمه: مسلط / با اعتماد به نفس / مقتدر
مترادفها:
selbstbewusst – با اعتماد به نفس
sicher – مطمئن
beherrscht – کنترلشده و مسلط
مثال:
Er hat die Prüfung souverän bestanden.
(او با اعتماد به نفس و تسلط کامل امتحان را گذراند.)
die Äußerlichkeit
ترجمه: ظاهر / ویژگیهای ظاهری
مترادفها:
Äußeres – ظاهر
Oberflächlichkeit – سطحینگری
Erscheinung – ظاهر بیرونی
مثال:
Oft wird der Wert einer Person nur nach ihrer Äußerlichkeit beurteilt.
(اغلب ارزش یک شخص تنها بر اساس ظاهر او قضاوت میشود.)
abraten von
ترجمه: منصرف کردن از / نهی کردن از
مترادفها:
warnen vor – هشدار دادن در مورد
abhalten von – مانع شدن از
verhindern – جلوگیری کردن
مثال:
1. Ich habe meiner Schwester davon abgeraten, ihr Haus zu verkaufen.
1. من خواهرم را از فروختن خانهاش منصرف کردم.
sich engagieren für
ترجمه: درگیر شدن برای / متعهد شدن به
مترادفها:
sich einsetzen für – تلاش کردن برای
sich widmen – وقف کردن
sich aktiv beteiligen – فعالانه شرکت کردن
مثال:
Sie engagiert sich für den Umweltschutz.
(او برای حفاظت از محیط زیست متعهد شده است.)
färben
ترجمه: رنگ کردن
مترادفها:
tönen – سایه دادن / رنگ دادن
bemalen – نقاشی کردن
einfärben – رنگآمیزی کردن
مثال:
Sie färbt ihre Haare jeden Monat neu.
(او هر ماه موهایش را رنگ میکند.)
plädieren für
ترجمه: دفاع کردن از / حمایت کردن از
مترادفها:
sich aussprechen für – اعلام حمایت کردن از
befürworten – تایید و حمایت کردن
unterstützen – پشتیبانی کردن
مثال:
Der Politiker plädierte für mehr Umweltschutz.
(سیاستمدار از حفاظت بیشتر از محیط زیست دفاع کرد.)
übertreiben
ترجمه: اغراق کردن / بزرگنمایی کردن
مترادفها:
überhöhen – بیش از حد نشان دادن
dramatisieren – دراماتیک کردن
überzeichnen – مبالغه کردن
مثال:
Er hat die Gefahren der Situation völlig übertrieben.
(او در مورد خطرات وضعیت کاملاً اغراق کرد.)
effektiv Adj
ترجمه: مؤثر / کارآمد
مترادفها:
wirksam – مؤثر
zielgerichtet – هدفمند
produktiv – ثمربخش
مثال:
Die neue Methode ist sehr effektiv und spart viel Zeit.
(روش جدید بسیار مؤثر است و زمان زیادی صرفهجویی میکند.)
die Lücke
ترجمه: شکاف / فاصله / جای خالی
مترادفها:
Spalt – ترک / شکاف
Loch – سوراخ
Leerstelle – جای خالی
مثال:
Die Lücke zwischen den Gebäuden wurde mit einem Park gefüllt.
(شکاف بین ساختمانها با یک پارک پر شد.)
die Fitness
ترجمه: تناسب اندام / فیتنس
مترادفها:
Kondition – وضعیت بدنی / آمادگی جسمانی
Gesundheit – سلامت
Körperlichkeit – جسمانیت
مثال:
Er geht regelmäßig ins Fitnessstudio, um seine Fitness zu verbessern.
(او به طور منظم به باشگاه ورزشی میرود تا تناسب اندام خود را بهبود بخشد.)
das Gelenk
ترجمه: مفصل
مترادفها:
Fuge – درز / شکاف
Verbindung – اتصال
Knochengelenk – مفصل استخوانی
مثال:
Das Gelenk im Ellbogen ermöglicht es, den Arm zu beugen.
(مفصل در آرنج این امکان را میدهد که بازو خم شود.)
die Haltung
ترجمه: حالت / طرز ایستادن / نگرش
مترادفها:
Position – وضعیت
Einstellung – نگرش
Körperhaltung – حالت بدن
مثال:
Eine gerade Haltung ist wichtig für die Gesundheit der Wirbelsäule.
(حالت صاف بدن برای سلامت ستون فقرات مهم است.)
Seine Haltung zu diesem Thema ist sehr positiv.
(نگرش او به این موضوع بسیار مثبت است.)
die Kondition
ترجمه: شرایط بدنی / آمادگی جسمانی
مترادفها:
Fitness – تناسب اندام
Ausdauer – استقامت
Leistungsfähigkeit – توانایی جسمانی
مثال:
Um einen Marathon zu laufen, braucht man eine gute Kondition.
(برای دویدن در ماراتن، نیاز به شرایط بدنی خوبی دارید.)
die Koordination
ترجمه: هماهنگی
مترادفها:
Abstimmung – تطبیق
Zusammenarbeit – همکاری
Harmonie – هماهنگی
مثال:
Die Koordination von Hand und Auge ist beim Basketball sehr wichtig.
(هماهنگی دست و چشم در بسکتبال بسیار مهم است.)
der Muskel
ترجمه: ماهیچه / عضله
مترادفها:
Muskulatur – سیستم ماهیچهای
Kraftgeber – منبع نیرو
Sehne – (به صورت مرتبط) تاندون
مثال:
Durch regelmäßiges Training können die Muskeln gestärkt werden.
(با تمرین منظم میتوان ماهیچهها را تقویت کرد.)
berühren
ترجمه: لمس کردن
مترادفها:
anfassen – دست زدن
antippen – ضربه زدن (ملایم)
streifen – تماس سطحی داشتن
مثال:
Bitte das Gemälde nicht berühren!
(لطفاً به نقاشی دست نزنید!)
kratzen
ترجمه: خراشیدن / خاراندن
مترادفها:
schaben – تراشیدن
reißen – خراش دادن
rubbeln – مالیدن (با شدت)
مثال:
Die Katze hat mich am Arm gekratzt.
(گربه بازوی من را خراشید.)
kreisen
ترجمه: چرخیدن / دور زدن
مترادفها:
rotieren – چرخیدن
sich drehen – دوران کردن
umlaufen – دور چیزی چرخیدن
مثال:
Die Planeten kreisen um die Sonne.
(سیارات به دور خورشید میچرخند.)
jemandem liegt etwas (nicht)
ترجمه: چیزی برای کسی مهم است (یا نیست) / چیزی برای کسی مناسب است (یا نیست)
مترادفها:
jemandem am Herzen liegen – چیزی برای کسی اهمیت داشتن
sich für etwas interessieren – به چیزی علاقه داشتن
etwas in sich haben – چیزی را در خود داشتن (علاقه یا توانایی)
مثال:
Sport liegt ihm sehr.
(ورزش برای او خیلی مهم است.)
Mathematik liegt mir nicht.
(ریاضیات برای من مناسب نیست.)
sanft Adj
ترجمه: نرم / ملایم
مترادفها:
zart – ظریف
lieblich – دلنشین
behutsam – با دقت و احتیاط
مثال:
Sie sprach mit einer sanften Stimme.
(او با صدای ملایم صحبت کرد.)
egoistisch Adj
ترجمه: خودخواه
مترادفها:
selbstsüchtig – خودپرست
egoistisch – خودخواه
individualistisch – فردگرایانه (در زمینهای خاص)
مثال:
Er verhält sich sehr egoistisch und denkt nur an sich selbst.
(او خیلی خودخواه است و فقط به خود فکر میکند.)
etwas Ausgefallenes
ترجمه: چیزی خاص / غیرمعمول / منحصر به فرد
مترادفها:
etwas Besonderes – چیزی ویژه
etwas Ungewöhnliches – چیزی غیرمعمول
etwas Einzigartiges – چیزی منحصر به فرد
مثال:
Sie trägt immer etwas Ausgefallenes, das die Aufmerksamkeit auf sich zieht.
(او همیشه چیزی خاص میپوشد که توجهها را جلب میکند.)
eingehen auf
ترجمه: توجه کردن به / پرداخته به / جواب دادن به
مترادفها:
reagieren auf – واکنش نشان دادن به
sich befassen mit – رسیدگی کردن به
beantworten – پاسخ دادن
مثال:
Der Lehrer ging auf die Fragen der Schüler ein.
(معلم به سوالات دانشآموزان پاسخ داد.)
der Eignungstest
ترجمه: آزمون شایستگی / آزمون صلاحیت
مترادفها:
Fähigkeitstest – آزمون توانایی
Kompetenztest – آزمون مهارت
Eignungsprüfung – امتحان شایستگی
مثال:
Vor der Bewerbung musste er einen Eignungstest bestehen.
(قبل از درخواست، او باید یک آزمون شایستگی را پشت سر میگذاشت.)