Worte (words) Flashcards
die Vorstellung
die Vorstellungen
Introduction
معرفی کردن
die zahl
die Zahlen
Number
اعداد
der Abteilungsleiter
die Abteilungsleiter
Manager
مدیر بخش
Hauptsehenswürdigkeit
Main attraction
جاذبه اصلی
Entschuldigung
Excuse me
der Angestellter
Angestellten
Employee
کارمند
die Krankenschwester
die Krankenschwestern
Nurse
پرستار
die Küche
die küchen
Kitchen
اشپز خانه
das Fenster
die Fenster
Window
پنجره
das Bett
die Betten
Bed
تخت خواب
das Bett
die Betten
Bed
تخت خواب
das Hemd
die Hemden
Shirt
پیراهن
der Stift
die Stifte
Pen
خودکار
der Bleistift
die Bleistifte
Pencil
مداد
der Schrank
Die Schranke
Cupboard
میز
das Regal
die Regale
Shelves
قفسه
die Blume
die Blumen
کل
Das Heft
Die Hefte
دفترچه
das buch
die Bücher
کتاب
die Stadt
die Städte
شهر
die Flagge
die Flaggen
پرچم
die schule
die schulen
مدرسه
der Tisch
die Tische
میز
die Tasche
die Taschen
جیب،کیسه
die Tasche
die Taschen
جیب،کیسه
die Glas
die Gläser
لیوان
die Wohnung
die Wohnungen
آپارتمان
das Schlafzimmer
die Schlafzimmer
اتاق خواب
die Tür
die Türen
در
die Bedeutung
die Bedeutungen
معنی
Wie
جطور
Was
چی
noch einmal
به بار دیگه
das mittagessen
نهار
vor
به هر کلمه ای بچسبدمعنی قبل
nach
به هر کلمه ای بچسبد معنی بعد
der Monat
ماه
die Jahreszeit
فصل
Hinweis
راهنمایی اطلاع تذکر
der geburtstag
“Geburtstag” در زبان آلمانی به معنای “تولد” یا “سالگرد تولد” است و به روزی اشاره دارد که فرد متولد شده است.
مثالها:
- “Heute ist mein Geburtstag.”
(امروز تولدم است.)
- “Wir feiern ihren Geburtstag mit einer großen Party.”
(ما تولد او را با یک مهمانی بزرگ جشن میگیریم.)
der Friseur
ارایشگر
das Kino
سینما
Termin
قرار ملاقات
Mit
با
هم
نیز
Wo
کجا
Wann
کی
چه وقت
die Etage
طبقه
genug
کافی
genug
کافی
die Pflanze
کیاه
die Zeit
زمان
Pass gut
خوبه
Pass gut
خوبه
möglich
امکان پذیر
Viele
یه عالمه
nur
فقط
gegen
حدود
um
Jacke
کت
ژاکت
der Ballon
بادکنک
grün
سبز
schwach
ضعیف
stark
قوی
super
فوق العاده
die Besprechung
جلسه
Meeting
Feiertag
روز تعطیل
Holiday
Frei
آزاد
Free
Gleich
مساوی Sent by Copilot:
کلمه “gleich” در زبان آلمانی به معنای “همان” یا “یکسان” است. همچنین میتواند به معنای “به زودی” یا “فوراً” نیز باشد، بسته به زمینه جمله. در اینجا چند مثال برای هر دو معنی آورده شده است:
به معنای “همان” یا “یکسان”:
Deutsch: “Diese beiden Bilder sind gleich.”
فارسی: “این دو تصویر یکسان هستند.”
به معنای “به زودی” یا “فوراً”:
Deutsch: “Ich komme gleich.”
فارسی: “من فوراً میآیم.” ن
Richtig
درست
Real
Vom
کسره مالکیت
“Vom” ترکیب “von dem” است و در زبان آلمانی به معنای “از” یا “بهخاطر” در موقعیتهای مختلف استفاده میشود. این پیشوند ترکیبی به ویژه در موقعیتهایی که به مکانی، فردی یا چیزی اشاره میشود که منبع یا مبدأ چیزی است، به کار میرود.
-
منبع یا مبدأ (برای اشاره به جایی که چیزی از آنجا آمده است):
-
“Das Geschenk ist vom Chef.”
(هدیه از طرف رئیس است.)
-
“Das Geschenk ist vom Chef.”
-
دلیل یا علت (برای بیان دلیل یا منبع چیزی):
-
“Der Lärm kommt vom Bauarbeiten.”
(صدا از کارهای ساختمانی است.)
-
“Der Lärm kommt vom Bauarbeiten.”
-
زمان (برای اشاره به تاریخ یا زمانی خاص):
-
“Wir haben vom 1. bis 3. Mai Ferien.”
(ما از 1 تا 3 مه تعطیلات داریم.)
-
“Wir haben vom 1. bis 3. Mai Ferien.”
Hier
Here
اینجا
Der Rückflug
پرواز برگشت
die Negation
منفی
nicht
Not
نه
schnell
Quickly
سریع
die übung
Exercise
تمرین
von ….bis…..
از ….تا…
برای استفاده از روزهای هفته ، ساعت
am
im
um
am— alle tage und tageszeiten
im— alle Monat und Jahreszeiten
um—uhrzeiten
Von
بعضی جاها مثل کسره عمل میکند
Fotos von menschen
die Hausaufgabe
تکلیف
die Stunde
واژه “die Stunde” در زبان آلمانی به معنای “ساعت” یا “یک ساعت” است. این کلمه برای اشاره به واحد زمانی معادل 60 دقیقه استفاده میشود.
مثال:
- “Die Besprechung dauert eine Stunde.”
- ترجمه: “جلسه یک ساعت طول میکشد.”
Seit 1991
از سال ۱۹۹۱
Hit
ترانه
Populär
محبوب
Hauptstadt
پایتخت
die Feiertag
روز تعطیل
der Mensch
die menschen
انسان
ادم
das tier
die tieren
جانور ،حیوان
die Natur
طبیعت
Naturkundemuseum
موزه تاریخ طبیعی
Öffnungszeiten
ساعت کار
die Ausstellung
نمایشگاه
das Kino
سینما
der Film
فیلم
das Konzert
کنس ت
schlau
باهوش
schnell
سریع، تند
• “Das Auto fährt sehr schnell.” (این ماشین خیلی سریع حرکت میکند.) • “Bitte antworte schnell!” (لطفاً سریع پاسخ بده!)
neu
جدید
die Zeit
زمان
die Lust
حس و حال
Mood
Liebe
Lieber
خطاب به
در ایمیل
Liebe
Lieber
خطاب به
در ایمیل
über
“Über” به معنای “درباره” یا “روی” است و در معانی مختلفی استفاده میشود.
معانی و مثالها:
1. درباره: • “Ich lese ein Buch über Geschichte.” (من کتابی درباره تاریخ میخوانم.) 2. روی (مکان): • “Der Vogel fliegt über das Haus.” (پرنده از روی خانه پرواز میکند.) 3. بیشتر از: • “Es sind über 20 Leute auf der Party.” (بیش از 20 نفر در مهمانی هستند.)
Liebe Grüße
ارادتمند
انتهای ایمیل
interessant
جالب
Gern
با کمال میل
leider
متاسفانه
sicher
حتما، مطمن
1. مطمئن یا یقین: • “Ich bin mir sicher, dass es klappt.” (من مطمئنم که این کار خواهد کرد.) 2. امن یا بیخطر: • “Dieser Ort ist sehr sicher.” (این مکان بسیار امن است.)
معنی دقیق “sicher” بستگی به زمینه و نحوه استفاده از آن دارد.
streng
سفت
سرسخت
jeden Tag
هر روز
Satz
جمله
der König
پادشاه
die Königin
ملکه
Achtung
توجه
دقت
“Achtung” به معنای “توجه” یا “هشدار” است. از این کلمه برای جلب توجه یا هشدار در مورد خطر استفاده میشود.
-
Achtung! Der Boden ist rutschig.
- توجه! زمین لغزنده است.
-
Achtung, wenn du die Straße überquerst.
- احتیاط کن وقتی که از خیابان عبور میکنی.
در این مثالها، **“A
Sprachkurs
دوره اموزشی زبان
Universitätsstadt
شهرک دانشگاهی
Unterricht
“Unterricht” در زبان آلمانی به معنای “درس” یا “آموزش” است و به فرآیند تدریس و یادگیری در مدرسه، دانشگاه یا دیگر محیطهای آموزشی اشاره دارد.
-
درس:
-
“Der Unterricht beginnt um 8 Uhr.”
(درس از ساعت 8 صبح آغاز میشود.)
-
“Der Unterricht beginnt um 8 Uhr.”
-
آموزش:
-
“Der Unterricht ist sehr interessant.”
(آموزش بسیار جالب است.)
-
“Der Unterricht ist sehr interessant.”
-
کلاس (درسی):
-
“Wir haben heute eine Englischstunde im Unterricht.”
(ما امروز یک کلاس زبان انگلیسی در درس داریم.)
-
“Wir haben heute eine Englischstunde im Unterricht.”
außer
واژه “außer” در زبان آلمانی به معنای “بهجز” یا “غیر از” است و برای استثنا کردن چیزی از یک دسته یا گروه استفاده میشود.
مثال:
- “Alle kommen zur Party, außer Thomas.”
- ترجمه: “همه به مهمانی میآیند، بهجز توماس.”
weitere
بیشتر
کلمه “weitere” به معنای “دیگر” یا “بیشتر” است و برای اشاره به موارد اضافی یا بیشتر استفاده میشود.
- آلمانی: Hast du weitere Fragen?
- فارسی: آیا سوالات دیگری داری؟
Jungen
پسر
das Mädchen
دختر
Freundin
دوست دختر
Freund دوست پسر
gerade
“Gerade” در زبان آلمانی به معنای “همین حالا” یا “مستقیم” „حتی“است و بسته به زمینه میتواند معانی مختلفی داشته باشد.
-
همین حالا (برای اشاره به زمان حال):
-
“Ich bin gerade dabei, das Buch zu lesen.”
(من همین حالا مشغول خواندن کتاب هستم.)
-
“Ich bin gerade dabei, das Buch zu lesen.”
-
مستقیم (برای توصیف مسیر یا شکل):
-
“Der Weg geht gerade aus.”
(راه به صورت مستقیم ادامه دارد.)
-
“Der Weg geht gerade aus.”
-
صفت (برای توصیف چیزی که در موقعیت یا وضعیت خاصی است):
-
“Das ist ein gerade geschnittenes Kleid.”
(این یک لباس با برش مستقیم است.)
-
“Das ist ein gerade geschnittenes Kleid.”
ganz=sehr
Das ist ganz normal
“Ganz” در زبان آلمانی به معنای “کاملاً” یا “تمام” است و برای بیان کامل بودن یا شدت چیزی استفاده میشود.
-
کاملاً (برای توصیف شدت یا میزان):
-
“Das Essen ist ganz lecker.”
(غذا کاملاً خوشمزه است.)
-
“Das Essen ist ganz lecker.”
-
تمام (برای توصیف چیزی به صورت کامل):
-
“Der ganze Raum ist sauber.”
(تمام اتاق تمیز است.)
-
“Der ganze Raum ist sauber.”
-
بهطور کامل (برای توصیف یک عمل به صورت کامل):
-
“Ich habe die Aufgabe ganz erledigt.”
(من کار را به طور کامل انجام دادهام.)
-
“Ich habe die Aufgabe ganz erledigt.”
Wenn
چه زمانی
جه وقتی
کی
die beiden
این دو
deshalb
به این خاطر
به همین دلیل
Zahnarzt
داندانپزشک
Eltern
والدین
Tierärztin
دامپزشک
wahrscheinlich
“Wahrscheinlich” در زبان آلمانی به معنای “احتمالاً” یا “ممکن است” است و برای بیان اینکه چیزی به احتمال زیاد درست است یا اتفاق میافتد، استفاده میشود.
-
احتمالاً:
-
“Es wird wahrscheinlich morgen regnen.”
(احتمالاً فردا باران خواهد آمد.)
-
“Es wird wahrscheinlich morgen regnen.”
-
محتمل:
-
“Er ist wahrscheinlich schon angekommen.”
(او احتمالاً قبلاً رسیده است.)
-
“Er ist wahrscheinlich schon angekommen.”
-
احتمال (برای بیان وضعیت ممکن):
-
“Wir werden wahrscheinlich nächste Woche Urlaub machen.”
(ما احتمالاً هفته آینده تعطیلات خواهیم داشت.)
-
“Wir werden wahrscheinlich nächste Woche Urlaub machen.”
insgesamt
واژه “insgesamt” در زبان آلمانی به معنای “در مجموع” یا “به طور کلی” است. این کلمه برای بیان کل چیزی یا جمعبندی استفاده میشود.
مثال:
- “Insgesamt waren 50 Personen bei der Veranstaltung.”
- ترجمه: “در مجموع 50 نفر در این رویداد حضور داشتند.”
Prüfung
واژه “die Prüfung” در زبان آلمانی به معنای “امتحان” یا “آزمون” است. این کلمه برای اشاره به ارزیابیها یا آزمونهای کتبی، شفاهی یا عملی به کار میرود.
مثال:
- “Ich muss für die Prüfung lernen.”
- ترجمه: “باید برای امتحان درس بخوانم.”
der Artikel
مقاله
Der Artikel ist echt
die Nachricht
“Die Nachricht” در زبان آلمانی به معنای “پیام” یا “خبر” است و به اطلاعاتی که از طریق نوشتار، گفتار یا دیگر رسانهها منتقل میشود، اشاره دارد.
-
پیام (که معمولاً از طریق تلفن یا ایمیل ارسال میشود):
-
“Ich habe eine Nachricht auf meinem Handy erhalten.”
(من یک پیام روی تلفن همراهام دریافت کردهام.)
-
“Ich habe eine Nachricht auf meinem Handy erhalten.”
-
خبر (اطلاعات جدید یا گزارش درباره یک رویداد):
-
“Hast du die Nachrichten heute Morgen gesehen?”
(آیا اخبار امروز صبح را دیدهای؟)
-
“Hast du die Nachrichten heute Morgen gesehen?”
-
اطلاعیه (پیامی که برای اطلاعرسانی به دیگران ارسال میشود):
-
“Die Nachricht über die Veranstaltung wurde an alle Teilnehmer geschickt.”
(خبر درباره رویداد به تمام شرکتکنندگان ارسال شده است.)
-
“Die Nachricht über die Veranstaltung wurde an alle Teilnehmer geschickt.”
die Zeitschrift
مجله
Ich lese jeden Monat fünf verschiedene Zeitschriften
die Zeitung
روزنامه
Die Zeitung bringt eine Nachricht
einfach
اسان
schwer
سخت دشوار سنگین
Japanisch ist schwer
Was
چ چیزی
Wer
چهکسی یا کی
“Wer ist das?” (این کیست؟) • “Wer hat das Buch gelesen?” (کی کتاب را خوانده است؟)
aber
اما
Es ist ein Aber dabei
Brief
نامه
Tom schreibt Briefe
das Hotelzimmer
اتاق هتل
Ich muss ein Hotelzimmer buchen
der Grad
درجه
Klein
کوچک
Schon
در حال حاضر (already)
Der Ausflug beginnt schon
خیلی
Noch
هنوز
همچنان
کلمه “noch” در زبان آلمانی به معنای “هنوز”، “همچنان”، “باز هم” یا “دیگر” است و کاربردهای متعددی دارد. این کلمه بسته به جمله و زمینه میتواند معانی مختلفی را ارائه دهد.
معانی و کاربردهای “noch”:
1. بیان استمرار یا ادامه یک وضعیت (هنوز): • “Bist du noch hier?” “هنوز اینجا هستی؟” • “Es ist noch früh.” “هنوز زود است.” 2. بیان تداوم (همچنان): • “Ich habe noch viel zu tun.” “هنوز کارهای زیادی دارم.” • “Er schläft noch.” “او همچنان خواب است.” 3. بیان اضافه یا بیشتر (باز هم): • “Möchtest du noch einen Kaffee?” “یک قهوه دیگر میخواهی؟” • “Hast du noch Zeit?” “وقت بیشتری داری؟” 4. بیان تأخیر یا انتظار (دیگر): • “Wie lange dauert es noch?” “چقدر دیگر طول میکشد؟” • “Es dauert nicht mehr lange.” “دیگر زیاد طول نمیکشد.” 5. بیان شرط یا تاکید (حتی یا نیز): • “Das ist noch besser!” “این حتی بهتر است!” • “Ich habe noch nie so etwas gesehen.” “من هرگز چنین چیزی ندیدهام.” 6. در ترکیبات با سایر کلمات: • “Noch einmal” “یک بار دیگر” • “Noch nicht” “هنوز نه” • “Noch immer” “هنوز هم” • “Noch heute” “امروز هم”
تفاوت با سایر کلمات:
• “Noch” بیشتر برای استمرار یا اضافه شدن چیزی استفاده میشود، در حالی که “schon” معمولاً برای بیان “قبلاً” یا “الان” به کار میرود. • “Ich bin noch nicht fertig.” “من هنوز تمام نکردهام.” • “Ich bin schon fertig.” “من قبلاً تمام کردهام.”
جمعبندی:
“Noch” یک کلمه چندمنظوره است که میتواند به معنای “هنوز”، “همچنان”، “دیگر” یا “باز هم” باشد و برای بیان استمرار، تداوم، اضافه یا تاکید به کار میرود. در جملات مختلف بسته به زمینه، معنای خاص خود را پیدا میکند.
nach
تو
auch
کلمه “auch” در زبان آلمانی به معنای “همچنین” یا “هم” است. این کلمه برای اضافه کردن اطلاعات به جمله استفاده میشود. در اینجا چند مثال برای شما آوردهام:
Ich mag Kaffee und auch Tee.
من قهوه و همچنین چای را دوست دارم.
Er kann Deutsch sprechen und auch Französisch.
او میتواند آلمانی و همچنین فرانسوی صحبت کند.
Sie ist nicht nur intelligent, sondern auch freundlich.
او نه تنها باهوش است، بلکه دوستانه نیز هست.
der Bahnhof
ایستگاه قطار
Urlaubsgruß
سلام از سفر
در ایمیل کاربرد دارد
heir kommt ein Urlaubsgruß
Klein
کوچک
die Kathedral
کلیسای جامع
die Dom
die kirche
کلیسا
gestern
دیروز
morgen
فردا
Karte
بلیط
hoffenlich
امیدوارانه
انشالله
teuer
گران
Ausflug
پیک نیک
Schon
در حال حاظر
Allready
Bisschen
یکمی
Zu
به
der Zug
قطار
direkt
مستقیم
denn
چونکه
کلمه “denn” به معنای “زیرا” یا “چونکه” است و برای بیان دلیل استفاده میشود.
- آلمانی: Ich gehe jetzt, denn ich habe einen Termin.
- فارسی: من الان میروم، چونکه یک قرار دارم.
Radler
راننده
Kaputt
خراب
Eltern
والدین
Bruder
برادر
spät
دیر
früh
زود
Sent by Copilot:
کلمه “früh” در زبان آلمانی به معنای “زود” یا “اولیه” است. در فارسی میتوان آن را به “زود” ترجمه کرد.
مثال:
آلمانی: Ich stehe früh auf.
فارسی: من زود بیدار میشوم.
jetzt
“Jetzt” در زبان آلمانی به معنای “اکنون” یا “الان” است و برای اشاره به زمان حال یا انجام چیزی در حال حاضر استفاده میشود.
مثالها:
- “Ich muss jetzt gehen.”
(من باید اکنون بروم.)
- “Wir sollten das jetzt erledigen.”
(ما باید این کار را حالا انجام دهیم.)
Obst
میوه
Gemüse
سبزیجات
Mehr
“Mehr” در زبان آلمانی به معنای “بیشتر” است و برای اشاره به مقدار یا درجهای بیشتر از چیزی استفاده میشود.
مثالها:
- “Ich möchte mehr Wasser, bitte.”
(من بیشتر آب میخواهم، لطفاً.)
- “Kannst du das bitte genauer erklären? Ich brauche mehr Informationen.”
(آیا میتوانی لطفاً این را دقیقتر توضیح دهی؟ من به اطلاعات بیشتری نیاز دارم.)
langsamer
یواش تر
Tempo
سرعت مجاز
hier ist Tempo 60
Man
آدم
Warum
چرا ، برای چی
Warum muss du zum Arzt gehen?
Zum
به ، به سمت برای
Warum muss du zum Arzt gehen?
das Beispiel
مثال
verschiedene
کلمه “verschiedene” در زبان آلمانی به معنای “مختلف” یا “گوناگون” است. این کلمه برای اشاره به چندین چیز یا افراد مختلف استفاده میشود. در اینجا چند مثال برای شما آوردهام:
Es gibt verschiedene Arten von Blumen im Garten.
انواع مختلفی از گلها در باغ وجود دارد.
Wir haben verschiedene Meinungen zu diesem Thema.
ما نظرات مختلفی در مورد این موضوع داریم.
Er hat verschiedene Bücher über Geschichte gelesen.
او کتابهای مختلفی درباره تاریخ خوانده است.
etwas
“Etwas” در زبان آلمانی به معنای “چیزی” یا “مقداری” است و برای اشاره به یک شیء، چیز یا مقداری نامشخص از چیزی استفاده میشود.
-
چیزی (برای اشاره به شیء یا موضوع):
-
“Ich habe etwas zu essen gekauft.”
(من چیزی برای خوردن خریدم.)
-
“Ich habe etwas zu essen gekauft.”
-
مقداری (برای بیان مقدار نامشخص):
-
“Kannst du mir etwas Wasser geben?”
(میتوانی کمی آب به من بدهی؟)
-
“Kannst du mir etwas Wasser geben?”
-
چیزی خاص یا ویژه (به معنای خاص):
-
“Etwas Besonderes passiert heute.”
(چیزی خاص امروز اتفاق میافتد.)
-
“Etwas Besonderes passiert heute.”
rechts
“Rechts” در زبان آلمانی به معنای “راست” است و میتواند به سمت یا جهت اشاره کند.
-
جهت (برای اشاره به سمت):
-
“Biegen Sie rechts ab.”
(به سمت راست بپیچید.)
-
“Biegen Sie rechts ab.”
-
سوی (برای توصیف موقعیت):
-
“Der Supermarkt befindet sich auf der rechten Seite der Straße.”
(سوپرمارکت در سمت راست خیابان قرار دارد.)
-
“Der Supermarkt befindet sich auf der rechten Seite der Straße.”
-
سیاسی (برای توصیف گرایش سیاسی):
-
“Er ist politisch eher rechts orientiert.”
(او از نظر سیاسی بیشتر به سمت راست گرایش دارد.)
-
“Er ist politisch eher rechts orientiert.”
links
“Links” در زبان آلمانی به معنای “چپ” است و برای اشاره به سمت یا جهت چپ استفاده میشود. همچنین میتواند به معنی “پیوند” در زمینه دیجیتال نیز باشد.
-
جهت (برای اشاره به سمت چپ):
-
“Biegen Sie links ab.”
(به سمت چپ بپیچید.)
-
“Biegen Sie links ab.”
-
سوی (برای توصیف موقعیت):
-
“Die Bank befindet sich auf der linken Seite der Straße.”
(بانک در سمت چپ خیابان قرار دارد.)
-
“Die Bank befindet sich auf der linken Seite der Straße.”
-
پیوند (در زمینه وب):
-
“Klicken Sie auf den linken Link, um die Website zu besuchen.”
(برای بازدید از وبسایت، روی پیوند چپ کلیک کنید.)
-
“Klicken Sie auf den linken Link, um die Website zu besuchen.”
geradeaus
“Geradeaus” در زبان آلمانی به معنای “مستقیم” یا “بهطور مستقیم” است و برای توصیف حرکت یا مسیر به سمت جلو بدون تغییر جهت استفاده میشود.
-
مستقیم (برای حرکت بدون تغییر جهت):
-
“Gehen Sie geradeaus, bis Sie die Kreuzung erreichen.”
(بهطور مستقیم بروید تا به تقاطع برسید.)
-
“Gehen Sie geradeaus, bis Sie die Kreuzung erreichen.”
-
بهطور مستقیم (برای توصیف مسیر یا جهت):
-
“Die Straße geht geradeaus.”
(خیابان بهطور مستقیم ادامه دارد.)
-
“Die Straße geht geradeaus.”
-
راستبهراست (برای توصیف مسیر یا حرکت مستقیم):
-
“Fahren Sie geradeaus, bis Sie die erste Abzweigung erreichen.”
(بهطور مستقیم بروید تا به اولین انشعاب برسید.)
-
“Fahren Sie geradeaus, bis Sie die erste Abzweigung erreichen.”
das Frühstück
“Frühstück” در زبان آلمانی به معنای “صبحانه” است و به اولین وعده غذایی روز اشاره دارد که معمولاً در صبح زود مصرف میشود.
-
صبحانه (وعده غذایی):
-
“Wir haben um 8 Uhr Frühstück.”
(ما در ساعت 8 صبحانه میخوریم.)
-
“Wir haben um 8 Uhr Frühstück.”
-
صبحانه معمولی (غذای معمولی برای صبح):
-
“Zum Frühstück esse ich meistens Brot mit Marmelade.”
(برای صبحانه معمولاً نان با مربا میخورم.)
-
“Zum Frühstück esse ich meistens Brot mit Marmelade.”
-
صبحانه در هتل (خدمات صبحانه در هتلها):
-
“Das Hotel bietet ein reichhaltiges Frühstücksbuffet an.”
(هتل یک بوفه صبحانه کامل ارائه میدهد.)
-
“Das Hotel bietet ein reichhaltiges Frühstücksbuffet an.”
das Mittagessen
“Das Mittagessen” در زبان آلمانی به معنای “ناهار” است و به وعده غذایی که معمولاً در نیمه روز مصرف میشود، اشاره دارد.
-
ناهار (وعده غذایی):
-
“Wir essen um 13 Uhr Mittagessen.”
(ما در ساعت 13 ناهار میخوریم.)
-
“Wir essen um 13 Uhr Mittagessen.”
-
غذا در وسط روز (غذای معمولی برای ناهار):
-
“Zum Mittagessen gibt es heute Spaghetti.”
(برای ناهار امروز اسپاگتی داریم.)
-
“Zum Mittagessen gibt es heute Spaghetti.”
-
ناهار در رستوران (غذای ناهار در رستوران):
-
“Das Restaurant bietet ein Menü für das Mittagessen an.”
(رستوران منویی برای ناهار ارائه میدهد.)
-
“Das Restaurant bietet ein Menü für das Mittagessen an.”
das Abendessen
واژه “das Abendessen” در زبان آلمانی به معنای “شام” است. این واژه برای وعده غذایی که در شب صرف میشود استفاده میشود.
مثال:
- “Was gibt es heute zum Abendessen?”
- ترجمه: “امشب برای شام چه داریم؟”
der Snack
“Der Snack” در زبان آلمانی به معنای “میانوعده” است و به یک وعده غذایی کوچک یا خوراکی که معمولاً بین وعدههای اصلی غذا مصرف میشود، اشاره دارد.
-
میانوعده (خوراکی کوچک):
-
“Ich habe einen Apfel als Snack gegessen.”
(من یک سیب به عنوان میانوعده خوردم.)
-
“Ich habe einen Apfel als Snack gegessen.”
-
خوراکی سریع (غذای کوچک برای میانوعده):
-
“Die Kinder mögen Snacks wie Kekse und Chips.”
(کودکان میانوعدههایی مانند بیسکویت و چیپس را دوست دارند.)
-
“Die Kinder mögen Snacks wie Kekse und Chips.”
-
میانوعده در محیط کار یا مدرسه (غذای کوچک در طول روز):
-
“Wir haben einen Snackautomat in der Schule.”
(در مدرسه یک دستگاه میانوعدهفروشی داریم.)
-
“Wir haben einen Snackautomat in der Schule.”
das brot
“Das Brot” در زبان آلمانی به معنای “نان” است و به یکی از اصلیترین مواد غذایی در بسیاری از فرهنگها اشاره دارد.
-
نان (ماده غذایی):
-
“Ich kaufe jeden Morgen frisches Brot.”
(من هر روز صبح نان تازه میخرم.)
-
“Ich kaufe jeden Morgen frisches Brot.”
-
انواع نان (انواع مختلف نان):
-
“Roggenbrot ist eine beliebte Brotsorte in Deutschland.”
(نان چاودار یکی از انواع محبوب نان در آلمان است.)
-
“Roggenbrot ist eine beliebte Brotsorte in Deutschland.”
-
نان در وعده غذایی:
-
“Zum Frühstück esse ich Brot mit Butter.”
(برای صبحانه نان با کره میخورم.)
-
“Zum Frühstück esse ich Brot mit Butter.”
Au-Pair-Mädchen
دوره زبان باکارکردن مجانی در خانه
Richtig
واژه “richtig” در زبان آلمانی به معنای “درست” یا “صحیح” است. این کلمه برای تأیید صحت یک مطلب یا انجام کار بهدرستی استفاده میشود.
مثال:
- “Deine Antwort ist richtig.”
- ترجمه: “پاسخت درست است.”
Falsch
“Falsch” در زبان آلمانی به معنای “اشتباه” یا “نادرست” است و برای اشاره به چیزی که درست یا صحیح نیست، استفاده میشود.
-
اشتباه (برای اشاره به چیزی که درست نیست):
-
“Das ist die falsche Antwort.”
(این جواب اشتباه است.)
-
“Das ist die falsche Antwort.”
-
نادرست (برای توصیف یک عمل یا فکر نادرست):
-
“Er hat die falsche Entscheidung getroffen.”
(او تصمیم نادرستی گرفته است.)
-
“Er hat die falsche Entscheidung getroffen.”
-
غلط (برای اشاره به اطلاعات نادرست):
-
“Die Informationen in dem Artikel sind falsch.”
(اطلاعات موجود در مقاله غلط است.)
-
“Die Informationen in dem Artikel sind falsch.”
Zur
“Zur” ترکیب “zu der” است و در زبان آلمانی به معنای “به” یا “به سمت” است و برای اشاره به حرکت یا گرایش به سمت یک مکان یا چیز خاص استفاده میشود. این ترکیب برای اسمهای مؤنث به کار میرود.
-
به سمت (برای اشاره به مقصد یا جهت):
-
“Ich gehe zur Schule.”
(من به مدرسه میروم.)
-
“Ich gehe zur Schule.”
-
برای (برای اشاره به هدف یا منظور):
-
“Ich gehe zur Post, um einen Brief zu schicken.”
(من به پست میروم تا یک نامه بفرستم.)
-
“Ich gehe zur Post, um einen Brief zu schicken.”
-
در زمان (برای اشاره به زمان خاص):
-
“Zur Mittagszeit essen wir zusammen.”
(ما در زمان ناهار با هم غذا میخوریم.)
-
“Zur Mittagszeit essen wir zusammen.”
der Haushalt
Akk
کار خانه
den Haushalt machen
کار خانه کردن
Mal sehen.
عبارت “Mal sehen” در زبان آلمانی به معنای “ببینیم چه میشود” یا “باید دید” است. این عبارت زمانی استفاده میشود که فرد نمیخواهد یا نمیتواند دقیقاً بگوید چه اتفاقی خواهد افتاد و به نوعی منتظر نتیجه یا پیشامدی است.
مثال:
- شخص ۱: “فکر میکنی امروز باران میبارد؟”
- شخص ۲: “Mal sehen.”
ترجمه: “ببینیم چه میشود.”
wieder
واژه “wieder” در زبان آلمانی به معنای “دوباره” یا “باز” است و برای بیان تکرار یک عمل یا اتفاق استفاده میشود.
مثال:
- “Ich möchte dich wiedersehen.”
- ترجمه: “میخواهم دوباره تو را ببینم.”
در این جمله، “wieder” به معنای “دوباره” است که نشاندهنده تکرار دیدار است.
Viertel
واژه “Viertel” در زبان آلمانی به معنای “یک چهارم” یا “ربع” است. همچنین، این واژه میتواند به معنای “محله” یا “بخش” در یک شهر یا منطقه نیز باشد.
معنی “ربع” یا “یک چهارم”:
- Beispiel (مثال): “Ein Viertel eines Apfels.”
- ترجمه: “یک چهارم یک سیب.”
معنی “محله” یا “بخش”:
- Beispiel (مثال): “Ich wohne im historischen Viertel der Stadt.”
- ترجمه: “من در محله تاریخی شهر زندگی میکنم.”
Bitte schön
عبارت “Bitte schön” در زبان آلمانی به معنای “خواهش میکنم” یا “بفرمایید” است. این عبارت در پاسخ به تشکر استفاده میشود یا هنگام ارائه چیزی به کسی.
مثال 1 (به معنی “خواهش میکنم”):
- شخص ۱: “Vielen Dank für deine Hilfe!” (خیلی ممنون بابت کمکت!)
- شخص ۲: “Bitte schön!” (خواهش میکنم!)
مثال 2 (به معنی “بفرمایید”):
- در یک رستوران، وقتی پیشخدمت غذا را میآورد: “Bitte schön!” (بفرمایید!)
geht nicht.
عبارت “Geht nicht” در زبان آلمانی به معنای “نمیشود” یا “امکانپذیر نیست” است. این عبارت زمانی استفاده میشود که چیزی غیرممکن یا غیرقابل انجام باشد.
مثال:
- شخص ۱: “Kannst du morgen kommen?” (میتوانی فردا بیایی؟)
- شخص ۲: “Nein, das geht nicht.” (نه، نمیشود.)
Da
“Da” در زبان آلمانی بسته به زمینه میتواند معانی مختلفی داشته باشد. رایجترین معانی آن عبارتند از:
-
“آنجا” یا “در آنجا” - اشاره به یک مکان مشخص.
- مثال: “Ich war schon da.” (من آنجا بودم.)
-
“در آن لحظه” یا “آن زمان” - اشاره به یک زمان یا موقعیت.
- مثال: “Da war ich noch klein.” (در آن زمان من کوچک بودم.)
-
“چون” یا “زیرا” - به عنوان یک حرف ربط برای بیان دلیل.
- مثال: “Da es regnet, bleibe ich zu Hause.” (چون باران میبارد، در خانه میمانم.)
معنی دقیق آن به زمینه جمله بستگی دارد.
leicht
واژه “leicht” در زبان آلمانی به معنای “سبک”، “آسان” یا “ساده” است و در موقعیتهای مختلف برای توصیف وزن، سختی یک کار یا درجه دشواری استفاده میشود.
معنی “سبک”:
- Beispiel (مثال): “Dieser Koffer ist leicht.”
- ترجمه: “این چمدان سبک است.”
معنی “آسان” یا “ساده”:
- Beispiel (مثال): “Die Prüfung war leicht.”
- ترجمه: “امتحان آسان بود.”
leicht essen
عبارت “leicht essen” در زبان آلمانی به معنای “غذای سبک خوردن” یا “سبک غذا خوردن” است. این عبارت زمانی استفاده میشود که کسی بخواهد به غذاهای کمچرب و کمحجم اشاره کند.
مثال:
- “Ich möchte heute Abend leicht essen.”
- ترجمه: “میخواهم امشب غذای سبک بخورم.”
neu
جدید
“Ich habe ein neues Handy gekauft.” (من یک تلفن همراه جدید خریدم.) • “Das ist eine neue Idee.” (این یک ایده جدید است.)
Ich soll mich beeilen
عبارت “Ich soll mich beeilen” در زبان آلمانی به معنای “باید عجله کنم” است. این جمله زمانی استفاده میشود که فرد نیاز دارد سریعتر عمل کند یا زودتر کاری را انجام دهد.
مثال:
- “Der Zug fährt bald ab, ich soll mich beeilen.”
- ترجمه: “قطار بهزودی حرکت میکند، باید عجله کنم.”
der Käse
واژه “der Käse” در زبان آلمانی به معنای “پنیر” است. این کلمه برای اشاره به انواع پنیرها استفاده میشود.
مثال:
- “Der Käse im Kühlschrank ist sehr lecker.”
- ترجمه: “پنیر داخل یخچال خیلی خوشمزه است.”
der Papagei
واژه “der Papagei” در زبان آلمانی به معنای “طوطی” است. این کلمه برای اشاره به پرندهای با قابلیت تقلید صدا و رنگهای زنده استفاده میشود.
مثال:
- “Der Papagei sitzt auf dem Ast und spricht.”
- ترجمه: “طوطی روی شاخه نشسته و صحبت میکند.”
immer
“Immer” در زبان آلمانی به معنای “همیشه” است و برای اشاره به یک وضعیت یا عمل که به طور مداوم یا در تمام زمانها برقرار است، استفاده میشود.
مثالها:
- “Ich trinke immer Kaffee zum Frühstück.”
(من همیشه قهوه برای صبحانه مینوشم.)
- “Er ist immer pünktlich zur Arbeit.”
(او همیشه به موقع به محل کار میرسد.)
etwas
واژه “etwas” در زبان آلمانی به معنای “چیزی” است و برای اشاره به یک شیء یا مفهوم نامشخص یا ناشناخته استفاده میشود.
مثال:
- “Ich möchte etwas trinken.”
- ترجمه: “میخواهم چیزی بنوشم.”
Geschwindigkeit
واژه “Geschwindigkeit” در زبان آلمانی به معنای “سرعت” است. این کلمه برای اشاره به میزان سرعت یک حرکت یا فرآیند استفاده میشود.
مثال:
- “Die Geschwindigkeit des Autos beträgt 120 Kilometer pro Stunde.”
- ترجمه: “سرعت اتومبیل 120 کیلومتر در ساعت است.”
erlaubten
واژه “erlaubte” در زبان آلمانی به معنای “مجاز” یا “مسموح” است. این کلمه شکل صفت گذشته (Partizip II) از فعل “erlauben” به معنی “اجازه دادن” است و برای توصیف چیزی که اجازه داده شده یا مجاز است استفاده میشود.
مثال:
- “Hier ist das Parken nur an erlaubten Stellen erlaubt.”
- ترجمه: “در اینجا پارک کردن فقط در مکانهای مجاز مجاز است.”
abbiegen
ist abgebogen
فعل “abbiegen” در زبان آلمانی به معنای “پیچیدن” یا “بپیچید” است و به حرکت به سمت یک جهت دیگر در هنگام رانندگی یا راه رفتن اشاره دارد.
مثال:
- “An der nächsten Kreuzung musst du nach rechts abbiegen.”
- ترجمه: “در تقاطع بعدی باید به سمت راست بپیچی.”
recht
واژه “recht” در زبان آلمانی چندین معنی مختلف دارد که به متن بستگی دارد:
-
به معنی “درست” یا “صحیح”:
- Beispiel: “Das ist die richtige Antwort.”
- ترجمه: “این پاسخ صحیح است.”
-
به معنی “قانونی” یا “حقوقی”:
- Beispiel: “Er hat ein gutes rechtliches Verständnis.”
- ترجمه: “او درک حقوقی خوبی دارد.”
-
به معنی “راست” (جهت):
- Beispiel: “Biege nach rechts ab.”
- ترجمه: “به سمت راست بپیچید.”
-
به معنی “کافی” یا “مناسب”:
- Beispiel: “Das ist recht teuer.”
- ترجمه: “این نسبتاً گران است.”
تفسیر دقیق “recht” به زمینه استفاده آن بستگی دارد.
links
واژه “links” در زبان آلمانی به معنای “چپ” است و معمولاً برای اشاره به سمت چپ یا جهت چپ استفاده میشود.
مثال:
- “Biege an der nächsten Ecke links ab.”
- ترجمه: “در تقاطع بعدی به سمت چپ بپیچید.”
geradeaus
واژه “geradeaus” در زبان آلمانی به معنای “مستقیم” یا “به طور مستقیم” است و برای اشاره به حرکت یا مسیر مستقیم به کار میرود.
مثال:
- “Gehe geradeaus bis zur Ampel.”
- ترجمه: “مستقیم برو تا به چراغ راهنمایی برسی.”
das Fahrrad
واژه “das Fahrrad” در زبان آلمانی به معنای “دوچرخه” است. این کلمه برای اشاره به وسیله نقلیهای با دو چرخ و پدال استفاده میشود.
مثال:
- “Ich fahre jeden Tag mit dem Fahrrad zur Arbeit.”
- ترجمه: “من هر روز با دوچرخه به سر کار میروم.”
das Arbeitsamt
واژه “das Arbeitsamt” در زبان آلمانی به معنای “اداره کار” یا “دفتر کار” است. این نهاد مسئول امور مربوط به بیکاری، جستجوی شغل و ارائه خدمات به جویندگان کار است.
مثال:
- “Ich muss morgen zum Arbeitsamt gehen, um mich arbeitslos zu melden.”
- ترجمه: “من فردا باید به اداره کار بروم تا خود را بیکار اعلام کنم.”
der Hunger
واژه “der Hunger” در زبان آلمانی به معنای “گرسنگی” است. این کلمه برای اشاره به حالت نیاز به غذا یا احساس گرسنگی استفاده میشود.
مثال:
- “Ich habe großen Hunger.”
- ترجمه: “من خیلی گرسنهام.”
unbedingt
واژه “unbedingt” در زبان آلمانی به معنای “ضروری” یا “قطعی” است و برای بیان این که چیزی باید بدون شک یا به طور ضروری انجام شود، استفاده میشود.
مثال:
- “Ich muss dich unbedingt etwas fragen.”
- ترجمه: “من حتماً باید از تو چیزی بپرسم.”
die Wurst
واژه “die Wurst” در زبان آلمانی به معنای “سوسیس” یا “کالباس” است. این کلمه به انواع مختلفی از گوشتهای فرآوری شده اشاره دارد که به صورت لولهای شکل تهیه میشوند.
مثال:
- “Ich habe heute Morgen eine Wurst zum Frühstück gegessen.”
- ترجمه: “امروز صبح یک سوسیس برای صبحانه خوردم.”
die Pommes
واژه “Pommes” (کوتاه شده از “Pommes frites”) در زبان آلمانی به معنای “سیبزمینی سرخکرده” است. این کلمه برای اشاره به تکههای سیبزمینی که در روغن سرخ میشوند، استفاده میشود.
مثال:
- “Ich hätte gerne eine Portion Pommes.”
- ترجمه: “یک پرس سی
das Frühstück
صبحانه
das Mittagessen
نهار
das Abendessen
شام
der Snack
میان وعده
das Brot
نان
Au-Pair-Mädchen
کارکردن مجانی در خانه برای زبلن یاد کرفتن
Richtig
درست
Falsch
غلط
der Haushalt
کار خانه ، خانداری
gerne
باکمال میل
erster
اولین
Na ja
• “Na ja, es könnte schlimmer sein.”
اوه خب، بله
Aufgaben
• “Ich habe viele Aufgaben heute.”
(من امروز کارهای زیادی دارم.)
• “Hast du deine Hausaufgaben gemacht?”
(آیا تکالیف مدرسهات را انجام دادهای؟)
وظایف، تکلیف
Also
بنابراین
geht das?
ایا ممکن است؟
• “Geht das so?” (آیا این طوری میشود؟)
عبارت “Geht das?” در زبان آلمانی به معنای “آیا این امکانپذیر است؟” یا “آیا این شدنی است؟” است. این عبارت برای پرسیدن در مورد امکان یا قابلیت انجام یک کار استفاده میشود.
مثال:
- “Kann ich morgen später kommen? Geht das?”
- ترجمه: “میتوانم فردا دیرتر بیایم؟ آیا این امکانپذیر است؟”
klar
واضح البته
• “Kommst du mit?” – “Klar!”
(میآیی با ما؟ – البته!)
• “Das ist klar.”
(این واضح است.)
واژه “klar” در زبان آلمانی به معنای “واضح”، “روشن” یا “معلوم” است. این کلمه برای توصیف چیزی که بهخوبی درک شده یا شفاف است استفاده میشود. همچنین میتواند به معنای “البته” یا “مطمئناً” در مکالمات روزمره به کار رود.
مثال 1 (به معنی واضح):
- “Die Anweisungen sind klar und einfach.”
- ترجمه: “دستورالعملها واضح و ساده
was noch
دیگر چی ؟ چیز دیگری هست؟
• “Ich habe Brot gekauft. Was noch?” (نان خریدم. دیگر چه؟)
Haushalt machen
کارهای خانه را انجام دادن
• “Ich muss heute den Haushalt machen.” (من باید امروز کارهای خانه را انجام دهم.)
wirklich
واقعا ،به داستی
واژه “wirklich” در زبان آلمانی به معنای “واقعاً” یا “حقیقتاً” است. این کلمه برای تأکید بر حقیقت یا شدت چیزی استفاده میشود.
مثال:
- “Bist du wirklich sicher?”
- ترجمه: “آیا واقعاً مطمئنی؟”
“Das ist wirklich interessant.” (این واقعا جالب است.) • “Bist du wirklich sicher?” (آیا واقعا مطمئن هستی؟)
oft
اغلب
• “Ich gehe oft ins Kino.” (من اغلب به سینما میروم.) • “Das passiert ziemlich oft.” (این اتفاق نسبتاً زیاد میافتد.)
Perfekt
بی نقص ، عالی
“Das ist perfekt!”
(این عالی است!)
• “Wir haben den Test perfekt bestanden.”
(ما آزمون را با نمره کامل گذراندیم.)
Großeinkauf
خرید عمده
• “Wir müssen einen Großeinkauf für die Party machen.”
(ما باید یک خرید عمده برای مهمانی انجام دهیم.)
Alles klar
همه جیز مشخص هست
“Hast du alles verstanden?” – “Ja, alles klar.”
(آیا همه چیز را فهمیدی؟ – بله، همه چیز واضح است.)
• “Wir treffen uns um 6 Uhr.” – “Alles klar.”
(ما ساعت 6 ملاقات میکنیم. – فهمیدم.)
Familie (f)
خانواده
“Meine Familie ist sehr wichtig für mich.”
(خانوادهام برای من بسیار مهم است.)
• “Wir verbringen die Feiertage immer mit der Familie.”
(ما همیشه تعطیلات را با خانواده میگذرانیم.)
Verwandte (f)
خویشاوند
• “Wir haben viele Verwandte in der Stadt.”
(ما خویشاوندان زیادی در شهر داریم.)
• “Die Verwandten kommen zur Familienfeier.”
(خویشاوندان برای جشن خانوادگی میآیند.)
Ehepaar (n)
زوج
• “Das Ehepaar lebt seit zwanzig Jahren zusammen.” (این زوج بیست سال است که با هم زندگی میکنند.) • “Das Ehepaar hat zwei Kinder.” (این زوج دو فرزند دارند.)
Geschwister (pl)
برادر وخواهر
• “Ich habe zwei Geschwister.” (من دو برادر و خواهر دارم.) • “Die Geschwister verstehen sich gut.” (برادران و خواهران با هم خوب کنار میآیند.)
Großvater (m) Opa!
پدر بزرگ
• “Mein Großvater ist sehr nett.” (پدربزرگ من بسیار مهربان است.) • “Opa, kannst du mir eine Geschichte erzählen?” (پدربزرگ، میتوانی برای من داستانی بگویی؟)
Großmutter (f) Oma!
مادربزرگ
• “Meine Großmutter backt immer leckere Kekse.” (مادربزرگ من همیشه کلوچههای خوشمزه میپزد.) • “Oma erzählt gerne Geschichten aus ihrer Kindheit.” (مادربزرگ دوست دارد داستانهایی از دوران کودکیاش بگوید.)
Großeltern (pl)
پدر بزرگ و مادر بزرگ
• “Meine Großeltern leben in einem anderen Stadt.” (پدربزرگ و مادربزرگ من در شهری دیگر زندگی میکنند.) • “Wir besuchen unsere Großeltern am Wochenende.” (ما در آخر هفته به دیدن پدربزرگ و مادربزرگمان میرویم.)
Onkel (m)
عمو یا دایی
• “Mein Onkel kommt nächste Woche zu Besuch.” (عمویم هفته آینده برای بازدید میآید.) • “Der Onkel meiner Freundin ist ein berühmter Schauspieler.” (عمو دوست من یک بازیگر مشهور است.)
Tante (f)
عمه و خاله
“Meine Tante wohnt in Berlin.” (عمهام در برلین زندگی میکند.) • “Die Tante meiner Freundin ist sehr nett.” (خاله دوست من بسیار مهربان است.)
Cousin (m
پسر عمو یا پسر خاله
• “Mein Cousin und ich spielen oft zusammen.”
(پسر عمویم و من اغلب با هم بازی میکنیم.)
• “Wir haben unseren Cousin auf der Familienfeier getroffen.”
(ما پسر عمویمان را در جشن خانوادگی ملاقات کردیم.)
Cousine (f)
دختر عمو یا دختر خاله
“Meine Cousine kommt nächste Woche zu Besuch.” (دختر عمویم هفته آینده برای بازدید میآید.) • “Wir haben die Cousine meiner Freundin auf der Hochzeit getroffen.” (ما دختر خاله دوستمان را در عروسی ملاقات کردیم.)
der Enkel
der Enkelsohn
نوه باجنسیت پسر
• “Mein Enkel kommt am Wochenende zu Besuch.” (نوهام آخر هفته برای بازدید میآید.) • “Die Großeltern sind sehr stolz auf ihren Enkel.” (پدربزرگ و مادربزرگ بسیار به نوهشان افتخار میکنند.)
die Enkelin
die Enkeltochter
نوه با جمسیت دختر
• “Meine Enkelin wird bald 10 Jahre alt.” (نوه دخترم به زودی 10 ساله میشود.) • “Die Großeltern freuen sich sehr über ihre Enkelin.” (پدربزرگ و مادربزرگ بسیار از نوه دخترشان خوشحال هستند.)
das Enkelkind
• “Meine Großeltern haben fünf Enkelkinder.”
(پدربزرگ و مادربزرگ من پنج نوه دارند.)
• “Das Enkelkind besucht seine Großeltern am Wochenende.”
(نوه در آخر هفته به دیدن پدربزرگ و مادربزرگش میرود.)
Schwager (m)
برادر زن ، برادر شوهر
• “Mein Schwager arbeitet als Lehrer.” (برادر زن من به عنوان معلم کار میکند.) • “Wir haben unseren Schwager gestern Abend gesehen.” (ما برادر زنمان را دیشب دیدیم.)
Schwägerin (f)
خواهر زن ، خواهر شوهر
• “Meine Schwägerin ist eine hervorragende Köchin.”
(خواهر شوهرم آشپز فوقالعادهای است.)
• “Wir haben die Schwägerin von meinem Mann am Wochenende besucht.”
(ما در آخر هفته به دیدن خواهر شوهر شوهرم رفتیم.)
Neffe (m)
پسر برادر یا خواهر
• “Mein Neffe ist gerade in die Schule gekommen.” (پسر برادرم تازه به مدرسه رفته است.) • “Wir haben unseren Neffen am Wochenende besucht.” (ما آخر هفته به دیدن پسر خواهرمان رفتیم.)
Nichte (f)
دختر برادر یا خواهر
• “Meine Nichte hat gerade ihren Abschluss gemacht.” (دختر برادرم تازه فارغالتحصیل شده است.) • “Wir haben unsere Nichte zu ihrem Geburtstag besucht.” (ما به مناسبت تولد دختر خواهرمان به دیدنش رفتیم.)
Schwiegervater (m)
پدر زن یا پدر شوهر
• “Mein Schwiegervater ist sehr freundlich.”
(پدرزن من بسیار دوستانه است.)
• “Wir haben den Schwiegervater zum Mittagessen eingeladen.”
(ما پدرشوهر را به ناهار دعوت کردیم.)
Schwiegermutter (f)
مادر زن یا مادر شوهر
• “Meine Schwiegermutter kommt nächste Woche zu Besuch.” (مادرزن من هفته آینده برای بازدید میآید.) • “Wir haben die Schwiegermutter zum Geburtstag gratuliert.” (ما به مناسبت تولد به مادرشوهر تبریک گفتیم.)
Schwiegersohn (m)
داماد
• “Mein Schwiegersohn ist ein großartiger Koch.” (داماد من یک آشپز فوقالعاده است.) • “Wir haben unseren Schwiegersohn zum Familienessen eingeladen.” (ما دامادمان را به صرف غذای خانوادگی دعوت کردیم.)
Schwiegertochter (f)
عروس
• “Unsere Schwiegertochter ist sehr nett.” (عروس ما بسیار مهربان است.) • “Wir haben die Schwiegertochter zum Abendessen eingeladen.” (ما عروسمان را به شام دعوت کردیم.)
Stiefvater (m
ناپدری
“Mein Stiefvater ist sehr nett.” (پدرخواندهام بسیار مهربان است.) • “Ich verstehe mich gut mit meinem Stiefvater.” (من با پدرخواندهام خوب کنار میآیم.)
Stiefmutter (f)
نامادری
• “Meine Stiefmutter kocht sehr gut.”
(مادرخواندهام خیلی خوب آشپزی میکند.)
• “Ich habe ein gutes Verhältnis zu meiner Stiefmutter.”
(من رابطه خوبی با مادرخواندهام دارم.)
Halb-Schwester (f)
خواهر ناتنی
• “Meine Halb-Schwester lebt in einer anderen Stadt.” (خواهر ناتنی من در شهر دیگری زندگی میکند.) • “Wir haben eine gute Beziehung zu unserer Halb-Schwester.” (ما رابطه خوبی با خواهر ناتنیمان داریم.)
Halb-Schwester (f)
خواهر ناتنی
• “Meine Halb-Schwester lebt in einer anderen Stadt.” (خواهر ناتنی من در شهر دیگری زندگی میکند.) • “Wir haben eine gute Beziehung zu unserer Halb-Schwester.” (ما رابطه خوبی با خواهر ناتنیمان داریم.)
schwarz
سیاه
• “Ich trage gerne schwarze Kleidung.” (من از پوشیدن لباسهای سیاه لذت میبرم.) • “Das Auto ist schwarz.” (اتومبیل سیاه است.)
weiß
سفید
• “Die Wände sind weiß gestrichen.” (دیوارها سفید رنگ شدهاند.) • “Sie trägt ein weißes Kleid.” (او لباس سفیدی پوشیده است.)
klein
کوچک
“Das Kind hat einen kleinen Hund.” (کودک یک سگ کوچک دارد.) • “Wir wohnen in einer kleinen Wohnung.” (ما در یک آپارتمان کوچک زندگی میکنیم.)
Rucksack
کوله پشتی
• “Ich packe meinen Rucksack für die Wanderung.” (من کولهپشتیام را برای پیادهروی آماده میکنم.) • “Der Rucksack ist sehr praktisch für Reisen.” (کولهپشتی برای سفر بسیار کاربردی است.)
zusammen
باهم
• “Wir arbeiten zusammen an diesem Projekt.” (ما به صورت گروهی روی این پروژه کار میکنیم.) • “Lass uns das zusammen machen.” (بیایید این کار را با هم انجام دهیم.)
Freund
دوست جنسیت مذکر
“Mein Freund kommt morgen zu Besuch.”
(دوست من فردا برای بازدید میآید.)
• “Er ist mein bester Freund.”
(او بهترین دوستم است.)
Freundin
دوست با جنسیت مونث
• “Meine Freundin hat einen neuen Job gefunden.” (دوستدخترم شغف جدیدی پیدا کرده است.) • “Ich habe eine enge Freundin in der Stadt.” (من در شهر یک دوست نزدیک دارم.)
Au-Pair-Familie
“Au-Pair-Familie” در زبان آلمانی به معنای “خانواده میزبان آو-پیر”
Nun
خب ، حالا
• “Nun ist es Zeit zu gehen.” (حالا وقت رفتن است.) • “Was machen wir nun?” (حالا چه کار کنیم؟)
Großfamilie
خانواده بزرگ
• “In einer Großfamilie ist immer etwas los.”
(در یک خانواده بزرگ همیشه اتفاقی در جریان است.)
• “Unsere Großfamilie trifft sich jedes Jahr zu Weihnachten.”
(خانواده بزرگ ما هر سال برای کریسمس دور هم جمع میشوند.)
Nett
مهربان
• “Er ist ein sehr netter Mensch.” (او یک آدم بسیار مهربان است.) • “Das war eine nette Geste von dir.” (این حرکت مهربانانهای از طرف تو بود.)
Pfleger (m)
مراقب یا پرستار
از سالمندان
• “Der Pfleger kümmert sich um die Patienten im Krankenhaus.” (پرستار از بیماران در بیمارستان مراقبت میکند.) • “Mein Großvater hat einen sehr netten Pfleger.” (پدربزرگم یک پرستار بسیار مهربان دارد.)
Pflegerin (f)
مراقب یا پرستار زن
از سالمندان
• “Die Pflegerin kümmert sich liebevoll um die Patienten.”
(پرستار زن با محبت از بیماران مراقبت میکند.)
• “Meine Großmutter hat eine sehr erfahrene Pflegerin.”
(مادربزرگم یک پرستار زن بسیار باتجربه دارد.)
Krankenpfleger (m)
پرستار (بیمارستان)
“Der Krankenpfleger arbeitet auf der Intensivstation.”
(پرستار در بخش مراقبتهای ویژه کار میکند.)
• “Mein Bruder ist Krankenpfleger von Beruf.”
(برادرم به عنوان پرستار کار میکند.)
Krankenpflegerin
پرستار بیماراستام مونث
• “Die Krankenpflegerin ist sehr freundlich zu den Patienten.” (پرستار زن با بیماران بسیار مهربان است.) • “Meine Schwester arbeitet als Krankenpflegerin im Krankenhaus.” (خواهرم به عنوان پرستار زن در بیمارستان کار میکند.)
Krankenschwester
پرستار زن بیمارستان
“Die Krankenschwester hat mir bei der Genesung geholfen.” (پرستار زن به من در بهبودی کمک کرد.) • “Meine Tante arbeitet als Krankenschwester.” (عمهام به عنوان پرستار زن کار میکند.)
Altenpfleger (m)
پرستار سالمند
“Der Altenpfleger hilft den Bewohnern im Altersheim.” (مراقب سالمندان به ساکنان خانه سالمندان کمک میکند.) • “Mein Onkel ist Altenpfleger von Beruf.” (عمویم به عنوان مراقب سالمندان کار میکند.)
Altenpflegerin (f)
مراقب سالمند مونث
• “Die Altenpflegerin sorgt liebevoll für die Bewohner im Seniorenheim.” (مراقب سالمندان زن با محبت از ساکنان خانه سالمندان مراقبت میکند.) • “Meine Nachbarin arbeitet als Altenpflegerin.” (همسایهام به عنوان مراقب سالمندان زن کار میکند.)
nebenan
کنار ، در کنار
• “Meine Freundin wohnt nebenan.”
(دوستام در خانه کناری زندگی میکند.)
• “Das Geschäft befindet sich gleich nebenan.”
(فروشگاه درست در کنار قرار دارد.)
gegenüber
“Gegenüber” در زبان آلمانی به معنای “مقابل” یا “در طرف مقابل” است و برای اشاره به موقعیتی که در طرف دیگر خیابان، میدان یا مکان دیگری قرار دارد، استفاده میشود.
مثالها:
- “Das Café befindet sich gegenüber der Schule.”
(کافه در مقابل مدرسه قرار دارد.)
- “Mein Büro liegt gegenüber dem Park.”
(دفتر من در طرف مقابل پارک واقع شده است.)
die Geschichte
“Geschichte” در زبان آلمانی به معنای “تاریخ” یا “داستان” است. این کلمه میتواند به دو معنی اصلی اشاره داشته باشد:
-
تاریخ: به مطالعه و ثبت رویدادهای گذشته و تحلیل آنها.
-
“Ich studiere Geschichte an der Universität.”
(من تاریخ را در دانشگاه میخوانم.)
-
“Ich studiere Geschichte an der Universität.”
-
داستان: به روایت یا قصهای که ممکن است واقعی یا تخیلی باشد.
-
“Die Geschichte in diesem Buch ist sehr spannend.”
(داستان این کتاب بسیار هیجانانگیز است.)
-
“Die Geschichte in diesem Buch ist sehr spannend.”
Geschichte (f)
“Geschichte” (مؤنث) در زبان آلمانی به معنای “تاریخ” یا “داستان” است. این کلمه میتواند به دو معنی اصلی اشاره داشته باشد:
-
تاریخ: به مطالعه و ثبت رویدادهای گذشته و تحلیل آنها.
-
“Ich interessiere mich für die Geschichte des alten Ägypten.”
(من به تاریخ مصر باستان علاقهمندم.)
-
“Ich interessiere mich für die Geschichte des alten Ägypten.”
-
داستان: به روایت یا قصهای که ممکن است واقعی یا تخیلی باشد.
-
“Die Geschichte in diesem Buch ist sehr spannend.”
(داستان این کتاب بسیار هیجانانگیز است.)
-
“Die Geschichte in diesem Buch ist sehr spannend.”
Spaß machen
“Spaß machen” در زبان آلمانی به معنای “لذت بخش بودن” یا “خوش گذشتن” است و برای توصیف فعالیتی که باعث شادی و سرگرمی میشود، استفاده میشود.
مثالها:
- “Der Ausflug hat viel Spaß gemacht.”
(سفر بسیار لذتبخش بود.)
- “Es macht mir Spaß, mit Freunden Zeit zu verbringen.”
(برای من خوشایند است که با دوستان وقت بگذرانم.)
Fußball macht Spaß
“Fußball macht Spaß” به معنای “فوتبال لذتبخش است” است. این جمله به این معنی است که بازی فوتبال یا تماشای آن سرگرمکننده و خوشایند است.
مثالها:
- “Fußball macht Spaß, weil es ein Teamspiel ist.”
(فوتبال لذتبخش است زیرا یک بازی تیمی است.)
- “Viele Leute finden, dass Fußball mehr Spaß macht als andere Sportarten.”
(بسیاری از افراد معتقدند که فوتبال از سایر ورزشها لذتبخشتر است.)
Spaß haben
“Spaß haben” در زبان آلمانی به معنای “خوش گذراندن” یا “لذت بردن” است و برای توصیف وضعیت یا تجربهای استفاده میشود که باعث شادی و سرگرمی میشود.
مثالها:
- “Wir hatten viel Spaß auf der Party.”
(ما در مهمانی خوش گذراندیم.)
- “Die Kinder haben beim Spielen im Park großen Spaß.”
(کودکان هنگام بازی در پارک لذت زیادی میبرند.)
Ich habe viel Spaß
“Ich habe viel Spaß” به معنای “من لذت زیادی میبرم” است. این جمله برای ابراز شادی و سرگرمی در مورد یک فعالیت یا موقعیت استفاده میشود.
مثالها:
- “Ich habe viel Spaß beim Tanzen.”
(من هنگام رقصیدن لذت زیادی میبرم.)
- “Heute habe ich viel Spaß bei der Feier gehabt.”
(امروز در جشن خیلی خوش گذراندم.)
Spaß
“Spaß” در زبان آلمانی به معنای “سرگرمی” یا “لذت” است. این کلمه برای توصیف احساس خوشی و شادی ناشی از یک فعالیت یا تجربه استفاده میشود.
مثالها:
- “Das Konzert hat großen Spaß gemacht.”
(کنسرت بسیار سرگرمکننده بود.)
- “Wir hatten viel Spaß im Freizeitpark.”
(ما در پارک تفریحی بسیار خوش گذراندیم.)
Deutschkurs machen
“Deutschkurs machen” به معنای “در دوره زبان آلمانی شرکت کردن” است. این عبارت به عمل ثبتنام و شرکت در کلاسهای آموزش زبان آلمانی اشاره دارد.
مثالها:
- “Ich mache einen Deutschkurs, um meine Sprachkenntnisse zu verbessern.”
(من در یک دوره زبان آلمانی شرکت میکنم تا مهارتهای زبانیام را بهبود بخشم.)
- “Er hat einen Deutschkurs gemacht, um sich auf das Studium in Deutschland vorzubereiten.”
(او دوره زبان آلمانی را گذرانده است تا برای تحصیل در آلمان آماده شود.)
Deutsch besuchen
“Deutsch besuchen” به معنای “به کلاس زبان آلمانی رفتن” یا “در دوره زبان آلمانی شرکت کردن” است. این عبارت به حضور در کلاسهای آموزش زبان آلمانی اشاره دارد.
مثالها:
- “Ich besuche jeden Dienstag einen Deutschkurs.”
(من هر سهشنبه در یک کلاس زبان آلمانی شرکت میکنم.)
- “Um die Sprache besser zu lernen, sollte man regelmäßig Deutsch besuchen.”
(برای بهتر یادگیری زبان، باید به طور منظم در کلاسهای زبان آلمانی شرکت کرد.)
Haushalt machen
“Haushalt machen” به معنای “کارهای خانه انجام دادن” یا “مدیریت خانه” است. این عبارت به فعالیتهایی که برای نگهداری و سازماندهی خانه انجام میشود، اشاره دارد.
مثالها:
- “Ich muss den Haushalt machen, bevor die Gäste kommen.”
(باید کارهای خانه را انجام دهم قبل از اینکه مهمانان بیایند.)
- “Zum Haushalt machen gehört auch das Putzen und Kochen.”
(انجام کارهای خانه شامل نظافت و آشپزی نیز میشود.)
ich mache den Haushalt.
“Ich mache den Haushalt.” به معنای “من کارهای خانه را انجام میدهم” است. این جمله برای اشاره به مسئولیتهای مربوط به نگهداری و سازماندهی خانه استفاده میشود.
مثالها:
- “Ich mache den Haushalt, weil ich im Homeoffice arbeite.”
(من کارهای خانه را انجام میدهم چون در خانه کار میکنم.)
- “Nachdem ich den Haushalt gemacht habe, entspanne ich mich gerne.”
(بعد از اینکه کارهای خانه را انجام میدهم، معمولاً استراحت میکنم.)
einkaufen
“Einkaufen” در زبان آلمانی به معنای “خرید کردن” است و معمولاً به خرید کالاهای مورد نیاز از فروشگاهها یا بازار اشاره دارد.
مثالها:
- “Ich muss heute einkaufen gehen.”
(من باید امروز خرید بروم.)
- “Wir gehen am Samstag zusammen einkaufen.”
(ما روز شنبه با هم خرید خواهیم رفت.)
einkaufen gehen
“Einkaufen gehen” به معنای “به خرید رفتن” است و به عمل رفتن به فروشگاهها یا بازار برای خرید کالاها اشاره دارد.
مثالها:
- “Ich muss heute Nachmittag einkaufen gehen.”
(من باید بعد از ظهر امروز به خرید بروم.)
- “Gehen wir zusammen einkaufen?”
(آیا با هم به خرید برویم؟)
Akk.
Kaufen
“Kaufen” در زبان آلمانی به معنای “خریدن” است. این کلمه برای اشاره به عمل خرید کالاها یا خدمات استفاده میشود.
مثالها:
- “Ich möchte ein neues Handy kaufen.”
(میخواهم یک تلفن همراه جدید بخرم.)
- “Wir haben gestern ein Haus gekauft.”
(ما دیروز یک خانه خریدیم.)
Akk.
Betreuen
“Betreuen” در زبان آلمانی به معنای “مراقبت کردن” یا “پشتیبانی کردن” است. این کلمه به عمل نظارت و مراقبت از کسی یا چیزی اشاره دارد، به ویژه برای افرادی که نیاز به کمک یا توجه ویژه دارند.
مثالها:
- “Die Erzieherin betreut die Kinder in der Kita.”
(پرستار کودک در مهدکودک از کودکان مراقبت میکند.)
- “Er betreut die Projekte als Projektmanager.”
(او به عنوان مدیر پروژه از پروژهها پشتیبانی میکند.)
Schluss machen
“Schluss machen” در زبان آلمانی به معنای “تمام کردن” یا “پایان دادن” است و معمولاً برای اشاره به خاتمه دادن به یک رابطه، فعالیت یا وضعیت استفاده میشود.
مثالها:
- “Wir haben beschlossen, Schluss zu machen.”
(ما تصمیم گرفتهایم که رابطه را تمام کنیم.)
- “Es ist Zeit, Schluss zu machen mit der Arbeit.”
(زمان آن است که کار را تمام کنیم.)
backen
“Backen” در زبان آلمانی به معنای “پختن” است، به ویژه برای تهیه غذاهایی مانند نان، کیک، یا شیرینی که در فر پخته میشوند.
مثالها:
- “Ich backe einen Apfelkuchen.”
(من یک پای سیب میپزم.)
- “Am Wochenende backen wir oft Brot.”
(ما اغلب در آخر هفته نان میپزیم.)
kochen
“Kochen” در زبان آلمانی به معنای “پختن” یا “آشپزی کردن” است و به عمل تهیه غذا از طریق حرارت دادن به مواد غذایی اشاره دارد. این کلمه میتواند به پختن غذا در قابلمه یا ماهیتابه اشاره کند و همچنین به فرآیند آمادهسازی غذا به طور کلی استفاده شود.
مثالها:
- “Ich koche gerne italienische Gerichte.”
(من به پختن غذاهای ایتالیایی علاقه دارم.)
- “Kannst du bitte das Abendessen kochen?”
(میتوانی لطفاً شام را بپزی؟)
Kuchen
“Kuchen” در زبان آلمانی به معنای “کیک” است و به انواع مختلفی از شیرینیها و کیکها اشاره دارد که معمولاً از آرد، شکر، تخممرغ و دیگر مواد تهیه میشود.
مثالها:
- “Ich habe einen Schokoladenkuchen gebacken.”
(من یک کیک شکلاتی پختهام.)
- “Zum Geburtstag gibt es immer einen großen Kuchen.”
(برای تولد همیشه یک کیک بزرگ وجود دارد.)
Geburtstag haben
“Geburtstag haben” به معنای “تولد داشتن” یا “تولد بودن” است و برای اشاره به این استفاده میشود که در آن روز فرد به دنیا آمده است یا تولد اوست.
مثالها:
- “Ich habe am 10. Juni Geburtstag.”
(من در 10 ژوئن تولد دارم.)
- “Heute hat meine Freundin Geburtstag.”
(امروز تولد دوستام است.)
Durst haben
“Durst haben” به معنای “تشنگی داشتن” است و برای توصیف احساس نیاز به نوشیدنی استفاده میشود.
مثالها:
- “Ich habe großen Durst. Kann ich etwas Wasser bekommen?”
(من خیلی تشنه هستم. میتوانم کمی آب بگیرم؟)
- “Wenn du Durst hast, gibt es Getränke in der Küche.”
(اگر تشنهای، نوشیدنیها در آشپزخانه هستند.)
Hunger haben
“Hunger haben” به معنای “گرسنگی داشتن” است و برای توصیف احساس نیاز به غذا استفاده میشود.
مثالها:
- “Ich habe großen Hunger. Wann gibt es Mittagessen?”
(من خیلی گرسنه هستم. کی ناهار سرو میشود؟)
- “Wenn du Hunger hast, gibt es Snacks in der Küche.”
(اگر گرسنه هستی، میانوعدهها در آشپزخانه هستند.)
P. S. (Postskriptum)
“P. S.” که مخفف “Postskriptum” است، به معنای “پاورقی” یا “اضافه کردن مطلبی پس از نوشتن نامه” است. این عبارت برای اضافه کردن یادداشت یا نکتهای پس از پایان نامه یا پیام اصلی استفاده میشود.
مثالها:
- “P. S.: Ich habe deine Nachricht erst jetzt gelesen.”
(پاورقی: من تازه الآن پیامت را خواندم.)
- “P. S. Falls du noch Fragen hast, ruf mich bitte an.”
(پاورقی: اگر سوال دیگری داری، لطفاً به من زنگ بزن.)
frei haben
“Frei haben” به معنای “مرخصی داشتن” یا “وقت آزاد داشتن” است و برای اشاره به زمانی که فرد از کار یا مسئولیتهای خود معاف است یا وقت آزاد دارد، استفاده میشود.
مثالها:
- “Ich habe morgen frei.”
(من فردا وقت آزاد دارم.)
- “Er hat heute den ganzen Tag frei, weil es ein Feiertag ist.”
(او امروز تمام روز را وقت آزاد دارد زیرا تعطیل است.)
telefonieren
“Telefonieren” در زبان آلمانی به معنای “تلفن زدن” یا “صحبت کردن از طریق تلفن” است و به عمل برقراری تماس و گفتگو با کسی از طریق تلفن اشاره دارد.
مثالها:
- “Ich muss noch mit meiner Schwester telefonieren.”
(من باید هنوز با خواهرم تلفنی صحبت کنم.)
- “Er telefoniert jeden Abend mit seinen Eltern.”
(او هر شب با والدینش تلفنی صحبت میکند.)
Sprechen
“Sprechen” در زبان آلمانی به معنای “صحبت کردن” یا “گفتگو کردن” است و به عمل بیان کردن افکار، ایدهها، یا اطلاعات از طریق کلمات اشاره دارد.
مثالها:
- “Ich spreche Deutsch und Englisch.”
(من به زبانهای آلمانی و انگلیسی صحبت میکنم.)
- “Kannst du bitte langsamer sprechen?”
(آیا میتوانی لطفاً آرامتر صحبت کنی؟)
leben
“Leben” در زبان آلمانی به معنای “زندگی کردن” است و به عمل ادامه دادن به حیات یا بودن در یک مکان اشاره دارد. این کلمه همچنین میتواند به معنی “زندگی” به عنوان یک مفهوم کلی نیز استفاده شود.
مثالها:
- “Ich lebe in Berlin.”
(من در برلین زندگی میکنم.)
- “Er hat ein glückliches Leben.”
(او یک زندگی خوشبخت دارد.)
Sylvie lebt nicht mehr
“Sylvie lebt nicht mehr” به معنای “سیلوی دیگر زنده نیست” یا “سیلوی فوت کرده است” است. این جمله به اطلاع رساندن اینکه فردی فوت کرده و دیگر زنده نیست، استفاده میشود.
manchmal
“Manchmal” در زبان آلمانی به معنای “گاهگاه” یا “گاهی اوقات” است و برای توصیف فعالیتها یا وضعیتهایی که به طور منظم یا پیوسته اتفاق نمیافتند، استفاده میشود.
مثالها:
- “Manchmal gehe ich am Wochenende ins Kino.”
(گاهی اوقات در آخر هفته به سینما میروم.)
- “Er isst manchmal in Restaurants, aber meistens zu Hause.”
(او گاهی اوقات در رستورانها غذا میخورد، اما بیشتر در خانه.)
oft nie
عبارت “oft nie” به معنای “بسیار نادر” یا “خیلی به ندرت” است و به شرایطی اشاره دارد که چیزی معمولاً اتفاق نمیافتد، اما ممکن است به صورت نادر یا غیر معمول رخ دهد.
این عبارت ترکیبی است که برای توصیف چیزی که به ندرت اما هنوز گاهی اوقات ممکن است اتفاق بیفتد، استفاده میشود.
مثال:
- “Das passiert oft nie.”
(این خیلی به ندرت اتفاق میافتد.)