Verb (verb) Flashcards
Kommen
To come
آمدن
Arbeiten
To work
کار کردن
Warten
To wait
صبر کردن
Sein
To be
بودن
Haben
To have
داشتن
Heißen
To call
نامیده شدن
Machen
To do
انجام دادن
Kochen
To cook
پختن
Lernen
To learn - to study
اموختن
Fragen
To ask
سوال
Stellen
hat gestellt
کلمه “stellen” در زبان آلمانی معانی متعددی
دارد و بسته به متن و استفادهاش میتواند به معانی مختلفی ترجمه شود. در ادامه به برخی از معانی و کاربردهای این کلمه همراه با مثالها اشاره میکنم:
گذاشتن، قرار دادن:
معنی: قرار دادن چیزی در جایی.
مثال:
Ich stelle die Vase auf den Tisch.
“من گلدان را روی میز میگذارم.”
مطرح کردن (پرسش یا درخواست):
معنی: طرح کردن پرسش یا درخواست.
مثال:
Ich möchte eine Frage stellen.
“میخواهم یک سوال بپرسم.”
استخدام کردن:
معنی: کسی را برای کاری استخدام کردن.
مثال:
Die Firma stellt neue Mitarbeiter ein.
“شرکت کارمندان جدیدی استخدام میکند.”
تنظیم کردن (به صورت خاصی قرار دادن):
معنی: چیزی را به حالت یا شکلی خاص تنظیم کردن.
مثال:
Er stellt den Wecker auf 7 Uhr.
“او ساعت زنگدار را برای ساعت ۷ تنظیم میکند.”
اینها فقط چند مورد از معانی رایج کلمه “stellen” بودند. در متون و موقعیتهای مختلف، این کلمه میتواند معانی بیشتری داشته باشد.
Wohnen
To live - to reside
زندگی کردن
Wohnen
To live - to reside
زندگی کردن
Gehen
To go
رفتن
Trinken
نوشیدن
Schlafen
خوابیدن
Fahren
راندن
مسافرت کردن
treffen
ملاقات کردن
Kann
توانستن
Stehen
to stand
ایستادن
wiederholen
To repeat
تکرار کردن
Singen
اواز خواندن
Gründen
بنیاد گذاری کردن
Zeigen
نشان دادن
laufen
راه رفتن
پیاده روی کردن
اجرا کردن
geben
دادن (کنسرت)
gefallen
لذت بردن، خوش امدن
کلمه “gefallen” در زبان آلمانی به معنای “پسندیدن” یا “مورد علاقه قرار گرفتن” است. این فعل نشاندهنده جذابیت یا رضایت از چیزی است.
ich gefall(e)⁵
du gefällst
er gefällt
wir gefallen
ihr gefallt
sie gefallen
beenden
پایان دادن
خاتمه
verbringen
گذراندن
ich verbring(e)⁵
du verbringst
er verbringt
wir verbringen
ihr verbringt
sie verbringen
کلمه “verbringen” در زبان آلمانی به معنای “گذراندن” یا “صرف کردن (زمان)” است. این فعل زمانی استفاده میشود که بخواهیم بگوییم فردی زمان یا دورهای از زندگی خود را در جایی یا به شکلی خاص سپری کرده است.
-
Ich habe das Wochenende am Meer verbracht.
- آخر هفته را کنار دریا گذراندم.
wollen
خواستن