vocabulary Flashcards
Subsidiary
شرکت تابعه
Workforce
نیروی کار
Nepotism
خویش و قوم پرستی
Deregulate
مقررات زدایی
Merger
ادغام
Customer base
پایگاه مشتری
Domestic help
کمک های داخلی
Underestimate
دست کم گرفتن
Relaunch
راه اندازی مجدد
State-of-the-art
متجدد, اخرین ورزن هر چیزی
Buying spree
ولگردی و قانونی شکنی خرید
Commodities
کالاها
Business acumen
کسب و کار بینش تجاری
Recession
رکود اقتصادی
Credit crunch
بحران اعتباری
Vessels
مخازن, کشتی, رگ
Retail outlet
نقطه فروش, فروشگاه خرده فروشی
Intelligentsia
روشنفکران
Accountability
مسئوليت
All the rage
بسیار محبوب شد
Alumni
فارغ التحصیلان, دانش اموزان قدیمی
Astute
دقیق, موشکاف
Cement – to
تقویت کردن
Cultivate – to
حفظ کردن
Currency
واحد پول
Disrupt - to
مختل کردن
Emerging
در حال ظهور
Entrepreneur
کارآفرین
Foster – to
تلاش برای ایجاد چیزی بهتر ، بزرگتر
Hostile
متخاصم
Imperative
امری ضروری
Imposition – an
تحمیل کردن
Invariably
به طور مداوم
Invoice – an
صورتحساب, فاکتور
Jeopardize
بخطر انداختن
Land - to
به ثمر رساندن معامله
Perseverance
پشتکار
Resume - to
از سر گرفتن
Savvy
زرنگ و دانا
Sever - to
جداسازی, جدا کردن
Tap into – to
منابع بهره برداری, از چیزی استفاده کردن
Yield – the
بازده
frugal
صرفه جو, میانه رو
marginalized groups
گروه های حاشیه ای
stockbroker
کارگزار بورس, دلال سهام شرکتها
inappropriate
نامناسب, ناجور
safeguards
حراست, حفظ کردن از
unguarded
محافظت نشده
offspring
فرزندان
aghast
مبهوت, وحشت زده
compelling
متقاعد کننده, وادار کردن
virtually
تقریباً, مجازی
prying
کنجکاوی, فضولانه نگاه کردن
deceit
فریب, حیله, شیادی
incentive
تشویق, انگیزه
fall foul of
درگیری با
outbid
پیشی گرفتن, بیشتر پیشنهاد دادن از
replicate
تکثیر, یک نسخه دقیق از
sprawling
گسترده, پهن نشستن, گشاد نشستن
actuary
شخصی که آمار را گردآوری و تحلیل می کند و از آنها برای محاسبه ریسک های بیمه و حق بیمه استفاده می کند.
Undermine trust
اعتماد را تضعیف کردن
Trade delegation
نمایندگی تجارت
Resume talks
از سرگیری مذاکرات
reputation
اعتبار
The relationship soured
اگر یک موقعیت یا رابطه ترش شود دیگر سرگرم کننده یا رضایت بخش نیست.
The relationship was restored
رابطه دوباره برقرار شده است
Ties were severed
ناگهان یا کاملاً یک رابطه یا توافق را فسخ کردن
Upon arriving in China
به محض ورود به چین
This revolves around
داشتن (شخصی یا چیزی) به عنوان یک موضوع اصلی یا مورد علاقه
revolving door
درب گردان
revolver
هفت تیر
Accountable
پاسخگو, جوابگو,
antidote
پادزهر
anti-authoritarian
ضد اقتدارگرایی
preceding
قبل
ante (prefix)
قبل از؛ قبل
ante meridiem
صبح
antedate
پیش بینی کردن, پیش بودن
antecedent
پیشین, سابقه
post (prefix)
بعد از زمان یا ترتیب
post meridiem
بعد از ظهر
postnatal
پس از تولد
pro-Life
مخالفت با سقط جنین و مرگ اسان
pro-choice
دفاع از حق قانونی یک زن در انتخاب سقط جنین.
pro-British
به نفع یا حمایت از انگلیس ، مردم ، فرهنگ و غیره.
pro-war
طرفدار جنگ
profound
ژرف, عمیق
contra (prefix)
مخالف
counter (prefix)
مخالفت یا به عنوان واکنشی نسبت به چیزی