Unit1 Flashcards
climate
اقلیم، آب و هوا
Extras
climate change
تغییرات اقلیمی
hot/cold/tropical/damp/dry climate
آب و هوای گرم/سرد/استوایی/مرطوب/خشک
Examples
The average temperature is usually about 26 degrees, but in Ubud we walked through the forests, and it was very cool and comfortable.
میانگین دما توی بالی معمولاً حدود ۲۶ درجه ست، ولی [وقتی توی اوبود بودیم] توی جنگل رفتیم و هوا خیلی خنک و خوب بود.
I can’t live in a city that has a cold climate.
من نمی تونم توی شهری که آب و هوای سرد داره زندگی کنم.
average
متوسط، میانگین
Extras
above/below average
بالاتر/پایینتر از حد متوسط
on average
به طور متوسط/میانگین
Examples
In Lloro, the average rainfall in one year is over 40 feet (13 meters).
توی لورو، میانگین بارندگی توی یه سال بیش از ۴۰ فوته (۱۳ متر).
The average temperature in winter in this city is below 2 degrees.
میانگین دمای هوا توی زمستون توی این شهر زیر ۲ درجه ست.
culture
فرهنگ
cultural (adj.)
فرهنگی
Extras
Iranian/American culture
فرهنگ ایرانی/آمریکایی
cultural differences
تفاوتهای فرهنگی
Examples
Cultures around the world celebrate the New Year, but everyone celebrates it a little differently.
فرهنگای سراسر دنیا سال نو رو جشن میگیرن، اما هر کسی اون رو کمی متفاوت جشن میگیره.
There are a lot of cultural differences in the world.
تفاوتای فرهنگی زیادی توی دنیا وجود داره.
performance
اجرا، نمایش، عملکرد
perform (v.)
انجام دادن، اجراکردن
Extras
dance performance
اجرای رقص
give a performance
اجرا کردن
have a good/bad performance
عملکرد خوب/بد داشتن
go to a performance
به اجرایی رفتن
Examples
I listened to live music and watched dance performances every night.
هر شب به موسیقی زنده گوش میدادم و اجراهای رقص رو تماشا میکردم.
Do you want to go to this performance tonight?
میخواین امشب به این اجرا برین؟
architecture
معماری
architect (n.)
معمار، طراح
Extras
modern/classical architecture
معماری مدرن/کلاسیک
Examples
The architecture is amazing!
معماریش شگفت انگیزه!
They say that architecture students are so cool and attractive!
میگن دانشجوهای معماری خیلی باحال و جذابن!
historic
تاریخی
historical (adj.)
تاریخی
history (n.)
تاریخ، تاریخچه
Extras
a historic moment
یک لحظه تاریخی
a historical city/building/place
یک شهر/ساختمان/مکان تاریخی
the history of something
تاریخ/تاریخچه چیزی
ancient/modern history
تاریخ باستان/مدرن
Examples
Bruges is a historic city in Belgium.
بروژ یه شهر تاریخی توی بلژیکه.
The history of this city is so interesting for the tourists!
تاریخ این شهر واسه گردشگرا خیلی جالبه!
Polluted
The city is so polluted.
شهر خیلی آلوده ست.
Average
The average tourists stay at the hotel for one week, but Anna is staying for two weeks.
توریست ها به طور میانگین یک هفته تو هتل میمونن اما آنا دو هفته میمونه.
Immigrant
Are you an immigrant?
آیا شما یک مهاجری؟
Immigrant:
مهاجر
Performance
You can walk through the gardens at the park. You can also see performances there. You can watch plays, listen to music, and see dancers.
تو می تونی تو باغ های این پارک این قدم بزنی. همچنین می تونی نمایش ببینی. می تونی اجرا ها رو تماشا کنی، آهنگ گوش بدی و رقصنده ها رو ببینی.
Performance:
اجرا، نمایش
یادتون نره که بعد ازcan فعل باید به صورت ساده باشه.
Also:
همچنین
Climate
The climate here is very cold.
آب و هوای اینجا خیلی سرده.
Climate:
آب و هوا
Were
Were you on vacation last week?
Were
حالت گذشته فعل are.
Were
Were you on vacation last week?
Were
حالت گذشته فعل are.
Was
Who was the boy with glasses?
پسر عینکیه کی بود؟
Was
گذشته فعل is.
excited
Were they excited?
اونا هیجان زده بودن؟
چطور بودن؟ (حالشون چطور بود؟)
How were they?
pilot
Who was the pilot?
خلبان کی بود؟
دیشب کجا بودی؟
where were you last night?
thirsty
I wasn’t hungry then. I was thirsty.
اون موقع گرسنه ام نبود. تشنه بودم.
immigrant
مهاجر
immigration (n.)
مهاجرت
immigrate (v.)
مهاجرت کردن
Extras
a(n) legal/illegal immigrant
مهاجر قانونی/غیرقانونی
immigrate from … to …
از … به … مهاجرت کردن
Examples
Does it welcome immigrants from other countries?
آیا از مهاجرای کشورای دیگه استقبال میکنه؟
His family immigrated from the US to Spain.
خانوادهاش از آمریکا به اسپانیا مهاجرت کردن.
welcome
خوش آمد گفتن، پذیرایی کردن
welcome (adj.)
گرامی
Extras
You’re welcome.
خواهش میکنم.
be welcome to do something
پذیرای انجام کاری بودن
Examples
Does the city welcome new residents?
آیا شهر از ساکنای جدید استقبال میکنه؟
- I learned a lot in your classes, teacher! Thank you very much! + You’re welcome, young lady! Enjoy learning.
- من توی کلاساتون خیلی چیزا یاد گرفتم استاد! خیلی ممنون! + خوش اومدی خانوم جَوون! از یادگیری لذت ببر
public image
وجهه عمومی
In addition
علاوه بر این
resident
ساکن، مقیم
residence (n.)
سکونت، محل سکونت
Extras
resident in a place
ساکن در مکانی
Examples
But we have wonderful residents here in Seacliff, and things are getting better.
ولی ما ساکنای فوق العادهای اینجا توی سیکلیف داریم، و اوضاع در حال بهبودیه.
This city of Shiraz has friendly residents.
شهر شیراز ساکنان مهربونی داره
economy
اقتصاد
economics (n.)
علم اقتصاد
economic (adj.)
اقتصادی، مربوط به اقتصاد
Extras
develop the economy
اقتصاد را توسعه دادن
strong/weak economy
اقتصاد قوی/ضعیف
an economic problem
یک مشکل اقتصادی
the economy grows/improves
اقتصاد رشد میکند/بهبود مییابد
Examples
They look at 10 characteristics of cities, including crime, the economy, the cost of housing, and more.
اونا ده تا از ویژگی شهرا از جمله جرم و جنایت، اقتصاد، هزینه مسکن و موارد دیگه رو بررسی میکنن.
Almost everyone is angry about the economic problems of the country.
تقریبا همه از مشکلای اقتصادی کشور عصبانیَن.
crime
جرم، جنایت
criminal (n.)
مجرم، جنایتکار
Extras
report a crime
گزارش کردن یک جرم
the scene of the crime
محل ارتکاب جرم
Examples
They look at 10 characteristics of cities, including crime, the economy, the cost of housing, and more.
اونا ده تا از ویژگی شهرا از جمله جرم و جنایت، اقتصاد، هزینه مسکن و موارد دیگه رو بررسی میکنن.
Some people say the criminal will always return to the scene of the crime.
بعضیا میگن مجرم همیشه به صحنه جنایت برمیگرده
characteristic
مشخصه، ویژگی
character (n.)
شخصیت
Extras
have a characteristic
داشتن یک ویژگی
the characteristics of something
ویژگیهای چیزی
Examples
This article is about characteristics of great cities.
این مقاله در مورد ویژگیای شهرای بزرگه.
What are the characteristics of a good teacher?
یه معلم خوب چه ویژگیهایی داره؟
survey
پژوهش، مطالعه، پرسشنامه
survey (v.)
نظر سنجی کردن
Extras
do a survey
پژوهش/مطالعه انجام دادن
a survey shows that
یک مطالعه نشان میدهد که / حاکی از آن است که
the result of a survey
نتیجه یک پژوهش
Examples
Every year, Mercer Consulting does a survey of over 400 cities around the world.
هر سال، شرکت مشاوره مرسر یه نظرسنجی از بیش از ۴۰۰ شهر توی کل دنیا انجام میده.
A survey shows that most of us don’t have enough time for entertainment.
یه نظرسنجی نشون میده که بیشتر ما وقت کافی واسه سرگرمی نداریم.
visitor
People in this small town welcome visitors. They enjoy showing visitors their town.
مردم این شهر کوچیک از بازدید کننده ها استقبال می کنن. اون ها از اینکه شهرشون رو به بازدید کننده ها نشون بدن، لذت می برن.
Welcome:
خوش آمد گویی
بعد از enjoy فعل با ing میاد.
Ex:
We enjoy listening to classical music.
Secure
A secure location
یه محل امن.
Location:
موقعیت مکانی
Secure
یه صفته به معنی امن
و می دونیم که جای صفت ها قبل از اسمه.
Special
This food is special. It’s sweet.
این یه غذای مخصوصه. شیرینه.
Special:
مخصوص
Sweet:
شیرین