Throug the ages (time and history) Flashcards
Punctuality
Punctual
Punctually
punctuation
وقت شناسی
وقت شناس
به موقع
Synonym of on time
تاکید
نقطه گذاری
In a row
In succession
متوالی
E.g. 3 days in a row last week:
سه روز متوالی در هفته گذشته
پی در پی
Angry with … (me)
عصبانی از دست …(من)
I do tend …
میخوام …
E.g. I do tend to keep people waiting a lot :
میخام همه رو مدت طولانی منتظر نگهدارم
I get so engrossed
خیلی غرق میشم
Losing all track of time
Track of time
به کلی از دست دادن گذر زمان
گذر زمان
I do my best
تمام تلاشم رو میکنم
being Kept waiting
منتظر گذاشته شده
منتظر مانده
Plait the hair
بافتن مو
Rush to …
عجله کردن برای
Donig my hair
موهام رو درست کنم
Spare
یدکی
Paperwork
کاغذ بازی
تشریفات اداری
The right time
زمان مناسب
Time consuming
زمان بر
A few hours have gone by
چند ساعتی گذشته
Take your time
راحت باش
Injured
مجروح شد
Subsequently
متعاقبا
Demolishing
Devastation
Diminishing
ویران کردن
خراب کردن
کاهش دادن
Prior
Priority
قبلی
اولویت
Previously
preceding
Formerly
Prior
قبلا
Vote
Devote
رای دادن
اختصاص دادن
Constatinople
قسطنطنیه
Stock market crash
سقوط بازار سهام
Imminent
قریب الوقوع
حتمی
The work spanned
Spanned
کار بطول انجامید
کشیده شدم
Extended over
Wooden poles
میله های چوبی