May 2022 Destiny show 2 Flashcards
اینقدر به مشکلات راهای دور به چقدر مشکلات ما خوده رساندیم اینجا؟
Because with so many problems
we came from very far away and with great difficulty.
بی بینید، شما شرایط ما را درک نمی کنید
Youre not getitng our situation
به مشکلات زیادی بر می خورید
you will face many problems
شاید یه کنسلی داشته باشیم
تشریف بیارید، اینجا اتاق انتظار بنشینید من نگاه کنم
شانس آوردی
mAybe we have a cancellation
Come on sit in the waiting room ill go check
You are lucky
و دوباره برگردید
تا چهار ساعت از همینجا تکان هم نمیخوریم،
And come back again
We will not move from here for four hours!
شما چی وقت به این مملکت رسیدین ؟
When did you arrive in this country
مره خنده گرفته بود
که پدرم هیچ ترجمانه ندیده بود
خودش گپ زده می رفت
هیچ فکرم نبود ترجمان در پشت سر ششته بود
I laughed so much that my dad didnt see the interpreter
And he just kept going on
I had no idea the translator was behind me!
اما خدا را شکر که کار های شما پیش رفت
But thank God your work went forward
مه امروز درباره ازی فکر داشتم که تقریبآ رخصتی مکتب ها خلاص شده
سحر جان و سمیر جانه در مکتب شامل کنیم، چطور؟
Today I was thinking that school holidays are almost finished
How about we register Samir and Sahar for school?
مهم ترین چیز اینست که اول زبان ره خوب صحیح یاد بگیری
سوم، سن قانونیت که رسید
امکانات زیاد است
مه که آمدم، از شما کرده سنم زیادتر بود
THE FIRST most important thing is to learn the language really well
Third when you reach your legal age
There are many possibilities
When I came I was older than you
ازو خاطر
for that reason
بگو که چطور تا اینجا خوده رساندی؟
در او زمان آسان نبود که آدم اینجه بیایه
اینطور است که چند بار قاچاقبر مره فریب داده
پیسه مره خورد
Tell me how did you manage to get here?
Back then it wasnt easy to come here
Several times the smugglers cheated me
And took all my money
جانم در خطر بود
زخم شدی
او ایلایت میکنه
او پیسه خوده کار داره
My life was in danger
You are injured
He will leave you
He just wants his money
نه، تا امروز نمیفهمن
no, to this day they dont know
دو روز بعد از اینکه رسیدم
با مادر جانم صحبت کردم ولی بریش نگفتم چه چیز ها دیدیم چه چیز های شدهI
چون میفامم زیاد جگر خون میشه
Two days after I arrived
I talked to my mom but I didnt tell her what I experienced
Because I knew she would be sad