LASE2 Flashcards
der Wandel
دگرگونی
der Landkreis
ناحیه (تقسیمات کشوری آلمانی)
ناحیه (تقسیمات کشوری آلمانی)
اشرافی
der Landwirt
کشاورز
das Erntefest
جشن خرمنکوبی
ausbrechen
شکستن 2 جدا شدن ترک کردن 3 شیوع یافتن (بیماری) 4 ناگهان شروع شدن 1.Der Krieg bricht aus. 1. جنگ ناگهان شروع میشود
- Der Krieg bricht aus.
1. جنگ ناگهان شروع میشود
سالم گذاشتن درامان گذاشتن
der Flüchtling
پناهنده
2.Die Flüchtlinge wohnen seit Monaten in Zelten
frieren
حساس سرما کردن یخ زدن
- Wenn du frierst, kannst du meine Jacke haben.
- زمانی که تو احساس سرما کردی، می توانی کاپشن من را بگیری
die Scheune
کاهدان انبار کاه
- Der Bauer füllte seine Scheune mit Heu.
- کشاورز کاهدانش را با علف خشک پر میکند.
einkehren
توقف کردن ایستادن
die Weile
اندکی مدت کوتاهی
der Kommandant
فرمانده
فرمانده
1 شوروی
der Heilpraktiker
درمانگر
kücheneingang
ورودی آشپزخانه
betreten
1 رفتن وارد شدن
einst
زمانی
geleiten
1 همراهی کردن هدایت کردن
das Geleit
1 همراهی مشایعت
der Dienst
1 شیفت کاری
خدمت سرویسدهی،
besorgen
1 گرفتن تهیه کردن
Ich gehe einkaufen. Soll ich für dich etwas besorgen?
من برای خرید میروم. برای تو هم [باید] چیزی بگیرم؟
مراقبت کردن
etwas (Akk.) besorgen
از چیزی مراقبت کردن
انجام دادن رسیدگی کردن
ansprechbar
1 قابل دسترس
die Behinderung
1 معلولیت کمتوانی
behindern
مانع شدن
behindert
معلول
2.Seit dem Unfall ist das Kind unserer Freunde behindert.
2. از زمان حادثه بچه دوستمان معلول شدهاست.
begleiten
1 همراهی کردن
- Ich begleite dich ein Stück.
- من کمی تو را همراهی میکنم.