jeld 4 Flashcards
Accountable
مسئول
Agenda
برنامهی کار، برنامه
Coin
ابداع کردن، ساختن/سکه
Correlate
مرتبط، وابسته، همبستگی داشتن، مرتبط کردن
Importance
اهمیت، قدر
Loneliness
احساس تنهایی، تنهایی
Platform
سکو، جایگاه،صحن
Presence
وجود، حضور
Subject
در معرض
Survey`
رایگیری
Trend
گرایش، تمایل، جهت، رویه، مسیر
Dust
خاک، گرد و خاک
Grind
عمل خرد کردن یا آسیاب کردن
Heal
شفا دادن، خوب کردن،
Integrate
تلفیق کردن، یکی کردن، ملحق کردن
Leading
پیشتاز، برجسته
Moreover
علاوهبراین، بهعلاوه
Object
اعتراض کردن، مخالفت کردن، دلیل مخالفت آوردن، پرخاشیدن، واسرنگیدن، مخالف بودن با
Powder
پودر
Skeptic
شکگرای، مشکوک
Substance
ماده
Substantially
اساساً، دراساس، درواقع
Transport
، ترابری کردن، بردن، نقل و انتقال دادن
Align
در یک ردیف قرار گرفتن، به صف کردن،
Authority
مقامات، مراجع، اولیای امور، صاحبان قدرت
Barn
انبار غله
Betray
خیانت کردن به
Bible
کتاب مقدس که شامل کتب عهد عتیق و جدید است. بهطورکلی هر رساله یا کتاب مقدس
Cooperate
همکاری کردن، همیاری کردن،
Detain
توقیف کردن/بازداشتن
Exceptional
استثنایی، فوقالعاده
Flee
گریختن، فرار کردن
Outrage
سخت عصبانی شدن، بیحرمت ساختن
Parish
خش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا
Passage
گذرگاه، راهرو
Pastor
پیشوای روحانی
Patrol
گشت، پاسداری، گشت زنی
Raid
یورش، حمله
Encouragement
تشویق، دلگرمی
Endorse
پشتیبانی
Equal
هم اندازه، برابر، مساوی
Inclusion
گنجایش
Mere
فقط
Soar
صعود کردن، بالاروی، اوج گرفتن
Acceptance
پذیرش
Array
آراستن، درصف آوردن، منظم کردن،
Canvas
پارچه مخصوص نقاشی
Distinctive
ممتاز
Movement
جنبش
Practice
(به کاری) پرداختن/تکرار، ممارست
Stroke
با یک حرکت دست خطی ور کشیدن رو صفحه
Anthem
سرود،
Beyond
افزون بر
Joint
شریکی
Mobilize
بسیج کردن، تجهیز کردن،
Originally
در آغاز
Outbreak
شیوع
Thus
بنابراین
Tribute
احترام، ستایش
Cease
متوقف کردن، دست کشیدن
Devastating
ویرانکننده،
Earthquake
زمینلرزه، زلزله`
Extinction
انقراض
Genocide
قتلعام/نسلکُشی
Hit
اصابت کردن، آسیب رساندن یا دیدن
Urban
شهری
Epilepsy
بیماری صرع
Olive
زیتون
Starch
نشاسته
Summary
خلاصه
Cognitive
وابسته به دانش یا آگاهی، دانستنی،
Competent
لایق، ذیصلاحیت، شایسته
Excel
برتری داشتن بر، بهتربودن
Integral
بیکسر، کامل، تمام
Intellect
هوش، فهم،
Keen
زیرک، باهوش
Relativity
فرضیه نسبی، فلسفه نسبیه، نسبی بودن، نسبیت
Theoretical
تئوری
Administrator
سرپرست رئیس
Affluent
مرفه، پربرکت، متمکن
Audit
رسیدگی کردن
Bribe
رشوه دادن،
Corrupt
فاسد
Dispose
مرتب کردن
Headquarter
دفتر مرکزی، مرکز فرماندهی کل، اداره مرکزی، اداره کل
Incentive
انگیزه
Infrastructure
زیربنا
Legislate
قانون وضع کردن
Manipulate
تدبیر کردن
Merchandise
کالا
Retail
خردهفروشی
Revenue
درآمد/بازده
Rubbish
آشغال
Subsidy
کمکهزینه
Violate
شکستن، نقض کردن
Assess
(مزد، قیمت) تعیین کردن
Astonish
متحیر کردن
Commence
شروع کردن
Essence
ماهیت، گوهر، ذات
Impulse
برانگیزش، انگیزه ناگهانی، تکان دادن، برانگیختن، انگیزه دادن به
Inhibit
باز داشتن و نهی کردن، منع کردن
Latter
آخر، آخری
Precise
دقیق
Proximity
نزدیکی، مجاورت
Remedy
علاج، دارو، درمان، چاره
Significance
اهمیت
Synthetic
مواد مصنوعی مانند پلاستیک
Terminal
نهایی، انتهایی
Legacy
میراث
masterpiece
شاهکار
Notorious
بدنام
Partiality
طرفداری/ تعصب، غرض
Virtue
فضیلت/مزیت
Aspect
جنبه، ظاهر
Asset
چیز باارزش و مفید
Assignment
وظیفه، مأموریت، مسئولیت
Awareness
آگاهی، اطلاع
Bud
جوانه، غنچه
Coordinate
هماهنگ کردن
Disprove
ردکردن، اثبات کذب چیزی را کردن
Humanitarian
بشردوست
Hypothesis
فرض، فرضیه
Premise
قضیه اثباتشده، بنیاد و اساس بحث
Rack
چنگک جالباسی، باربند
Spatial
مربوط به اندازه و موقعیت یک چیز
Specify
معلوم کردن،مشخص کردن
Tie
بستن، گره زدن