B1 Sätze Flashcards

1
Q

Mein herzliches Beileid

A

تسلیت صمیمانه من.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

کلیشه (Klischee)

Das ist doch nur ein Klischee!

A

به معنای یک تصور یا ایده تکراری و کلی است که معمولاً بدون عمق یا بررسی دقیق پذیرفته شده و بیانگر یک تصویر یا قضاوت عمومی درباره افراد، گروه‌ها یا موضوعات خاص است. این واژه بیشتر زمانی به کار می‌رود که یک باور یا رفتار به طور غیرواقع‌بینانه و اغراق‌آمیز نسبت داده شود.

برای مثال، اگر کسی بگوید “همه آلمانی‌ها بسیار وقت‌شناس هستند”، این یک کلیشه است، چون ممکن است واقعیت زندگی همه افراد را منعکس نکند.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

Freisprecheinrichtung

A

هندزفری

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

das Waisenhaus

A

یتیم خانه

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

einzigartig

A

منحصر‌به‌فرد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

großzügig

großartig

A

سخاوتمندانه

معنای «عالی»، «فوق‌العاده» یا «بسیار بزرگ» است و معمولاً برای توصیف چیزهای شگفت‌انگیز یا اتفاقات فوق‌العاده استفاده می‌شود.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

Wahnsinnig

A

معنای «دیوانه‌وار» یا «باورنکردنی» است و بسته به زمینه می‌تواند مثبت یا منفی باشد.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

Wahnsinnig

A

معنای «دیوانه‌وار» یا «باورنکردنی» است و بسته به زمینه می‌تواند مثبت یا منفی باشد.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

نقش h بعد از حرف صدا دار چیه ؟!
مثل کلمات
Wahnsinnig
Sehen

A

وقتی در زبان آلمانی بعد از یک حرف صدادار (مانند a، e، i، o، u) حرف h می‌آید، این حرف h باعث می‌شود صدای آن حرف صدادار کشیده‌تر و طولانی‌تر تلفظ شود. به عبارت دیگر، h در این موقعیت معمولاً تلفظ نمی‌شود، اما نقش آن کشیده‌تر کردن حرف صدادار قبل از خودش است.

با h:

•	Mahlen (آسیاب کردن) → صدای a کشیده است: /ˈmaːlən/
•	sehen (دیدن) → صدای e کشیده است: /ˈzeːən/

بدون h:

•	Malen (نقاشی کردن) → صدای a کوتاه‌تر است: /ˈmaːlən/
•	Segen (برکت) → صدای e کوتاه‌تر است: /ˈz
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

عبارت „So steht im Dienstplan“

A

«همینطور که در برنامه کاری آمده است» یا «این طور در برنامه شیفت نوشته شده» است.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

Apropos
در زبان آلمانی، “Apropos” معمولاً با تلفظ “آپروپو” و بدون خواندن “s” انتهایی گفته می‌شود. در این کلمه، “s” در انتها بی‌صداست.

A

راستی،راجب به

1.	„Apropos, hast du schon das neue Buch von ihm gelesen?“ (راستی، آیا کتاب جدید او را خوانده‌ای؟)
2.	„Apropos Urlaub, wann fährst du eigentlich?“ (راجع به تعطیلات، اصلاً کی می‌روی؟)

این کلمه برای انتقال به موضوع جدید یا مرتبط با صحبت‌های قبلی به کار می‌رود.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

‏Penumbrale Mondfinsternis“

A

ماه گرفتگی نیمه شبانه

کسوف نیم‌سایه‌ای» /در این نوع از کسوف، ماه فقط وارد نیم‌سایه زمین می‌شود و به همین دلیل تغییرات در روشنایی ماه خیلی کم و کمتر مشهود است. در این حالت، ماه کاملاً تاریک نمی‌شود، بلکه نور آن کاهش می‌یابد.

•	Penumbral به معنی نیم‌سایه است (ناحیه‌ای که نه کاملاً روشن است و نه کاملاً تاریک).
•	Mondfinsternis به معنی کسوف ماه است.

مثال:

„Heute Nacht wird eine penumbrale Mondfinsternis zu sehen sein.“
(امشب یک کسوف نیم‌سایه‌ای ماه قابل مشاهده خواهد بود.)

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

‏der Schatten

A

معنای «سایه» است. این واژه معمولاً برای اشاره به منطقه تاریک یا سایه‌ای که توسط یک جسم در برابر نور ایجاد می‌شود، استفاده می‌شود.

مثال در جمله:

1.	„Der Schatten des Baumes ist sehr groß.“ (سایه درخت خیلی بزرگ است.)
2.	„Ich saß im Schatten, um mich vor der Sonne zu schützen.“ (من در سایه نشستم تا از آفتاب خودم را محافظت کنم.)
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

Hindurch

A

از میان» یا «از گذر»

Er ging durch den Tunnel hindurch.“
(او از تونل عبور کرد.)
2. „Das Licht scheint hindurch.“
(نور از میان می‌تابد.)

Hindurch معمولاً برای اشاره به عبور یا حرکت از یک شیء یا فضا استفاده می‌شود، به خصوص زمانی که صحبت از نفوذ یا عبور از چیزی به طور کامل باشد.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

‏Finsternis

A

تاریکی» یا «کسوف» است. این واژه برای توصیف یک وضعیت بسیار تاریک، چه به دلیل فقدان نور و چه به دلیل پدیده‌های طبیعی مانند خورشیدگرفتگی یا ماه‌گرفتگی، به کار می‌رود.

مثال‌ها:

1.	„Die Finsternis der Nacht war erdrückend.“ (تاریکی شب بسیار سنگین بود.)
2.	„Es gab eine totale Finsternis während der Mondfinsternis.“ (در طول ماه‌گرفتگی، تاریکی کامل حاکم شد.)
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
16
Q

عبارت „Patentieren lassen“

A

اختراع را ثبت کردن» یا «اختراع را به ثبت رساندن» است. این عبارت به فرآیند قانونی اشاره دارد که طی آن یک فرد یا شرکت اختراعی را به عنوان مالکیت معنوی خود ثبت می‌کند تا از آن در برابر استفاده غیرمجاز یا کپی‌برداری محافظت شود.

مثال در جمله:

•	„Er hat seine Erfindung patentieren lassen.“ (او اختراعی را ثبت کرده است.)
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
17
Q

Ansehen

‏ansah“ (برای زمان گذشته ساده) و „
hat angesehen“ (برای زمان گذشته کامل).

A

نگاه کردن» یا «مشاهده کردن» است، اما در مواقع خاص می‌تواند به معنای «اعتبار» یا «آبرو» نیز باشد، بستگی به زمینه جمله دارد.

Ich möchte mir den Film ansehen.“
(من می‌خواهم فیلم را تماشا کنم.)
2. به معنای «اعتبار» یا «آبرو»
• „Er hat viel Ansehen in der Firma.“
(او در شرکت اعتبار زیادی دارد.)

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
18
Q

schleppen
Hat ‏geschleppt

A

کشیدن» یا «حمل کردن
Er schleppte den schweren Koffer.“
(او چمدان سنگین را کشید.)
2. زمان گذشته کامل (Perfekt):
„Er hat den schweren Koffer geschleppt.“
(او چمدان سنگین را حمل کرده است.)

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
19
Q

Geh dorthin

A

عبارت „Geh dorthin“ به معنای «برو آنجا» است. این جمله از فعل „gehen“ به معنی «رفتن» در زمان حال (امری) و حرف „dorthin“ به معنای «به آنجا» تشکیل شده است. این جمله معمولاً به عنوان دستوری برای راهنمایی شخص به مکانی خاص استفاده می‌شود.

مثال در جمله:

•	„Geh dorthin und warte auf mich.“ (برو آنجا و منتظر من باش.)

دارد. در مکالمات روزمره، معمولاً از واژه‌های ساده‌تری مانند „dahin“ یا „dort“ استفاده می‌شود، که همان معنی را می‌دهند.

کاربردهای روزمره:

1.	„Ich gehe dahin.“ (من به آنجا می‌روم.)
2.	„Komm doch mal dahin!“ (بیا اینجا!)
3.	„Wir fahren morgen dahin.“ (ما فردا به آنجا می‌رویم.)

در مکالمات غیررسمی یا روزمره، „dahin“ بیشتر از „dorthin“ استفاده می‌شود،

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
20
Q

Daten,gedatet

A

قرار ملاقات داشتن» یا «دیجیتال کردن» است.

  1. „Sie haben sich schon eine Weile gedatet.“
    (آن‌ها مدتی است که با هم قرار ملاقات دارند.)
    1. Er hat sie einmal gedatet.
      (او یک بار با او قرار ملاقات گذاشت.)

کلمه „daten“ بیشتر در زمینه روابط عاشقانه و ملاقات‌های رمانتیک استفاده می‌شود.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
21
Q

Am Tag zuvor

A

در روز قبل» یا «روز قبل» است و برای اشاره به روزی که قبل از یک رویداد خاص رخ داده استفاده می‌شود.

مثال در جمله:

•	„Wir haben uns am Tag zuvor getroffen.“ (ما روز قبل با هم ملاقات کردیم.)

در این عبارت، „zuvor“ به معنای «قبل» یا «پیش از آن» است و „am Tag“ به معنای «در روز» است.

22
Q

‏Gerücht“

A

به معنای «شایعه» می‌باشد.

عبارت „Es gab das Gerücht“ به معنای «یک شایعه وجود داشت» است.

Es gab das Gerücht, dass er bald kündigen würde.“
(یک شایعه وجود داشت که او به زودی استعفا خواهد داد.)

23
Q

عبارت „Es wäre ein Scherz gewesen“

A

به معنای «این یک شوخی بوده است» یا «این می‌توانست یک شوخی باشد» است.

•	„Es wäre“ به معنای «این می‌بود» است (در حالت شرطی دوم).
•	„ein Scherz“ به معنای «یک شوخی» است.
•	„gewesen“ شکل گذشته فعل „sein“ است.
24
Q

Es wäre ein Scherz gewesen, wenn er wirklich geglaubt hätte, dass es funktioniert.“

A

اگر او واقعاً فکر می‌کرد که این کار می‌کند، این یک شوخی می‌بود.)

25
Q

Nachverfolgen
Hat nachverfolgt

A

پیگیری کردن» یا «ردگیری کردن» است. این فعل معمولاً برای اشاره به پیگیری یک فرآیند، رویداد یا مسیر به منظور پیدا کردن یا درک بیشتر آن استفاده می‌شود.

Kannst du die Lieferung nachverfolgen?“
(آیا می‌توانی وضعیت ارسال را پیگیری کنی؟)

26
Q

So wie es aussieht

A

طبق آنچه که به نظر می‌رسد» یا «ظاهراً» است. این عبارت معمولاً برای بیان یک تصور یا نتیجه‌گیری بر اساس آنچه که به وضوح قابل مشاهده است، به کار می‌رود.

مثال در جمله:

•	„So wie es aussieht, wird es heute regnen.“ (طبق آنچه که به نظر می‌رسد، امروز باران خواهد بارید.)
27
Q

Diverse

A

«مختلف» یا «گوناگون» است. این واژه معمولاً برای اشاره به چیزها، افراد یا گروه‌های متفاوت و متنوع به کار می‌رود.
Es gibt diverse Möglichkeiten, dieses Problem zu lösen.“
(راه‌حل‌های مختلفی برای حل این مشکل وجود دارد.)
2. „Die Gruppe bestand aus diversen Nationalitäten.“
(گروه از ملیت‌های مختلف تشکیل شده بود.)

28
Q

‏Stiefväter “ جمع „Stiefvater

A

پدرخوانده»
. پدرخوانده به مردی اطلاق می‌شود که همسر یا شریک زندگی مادر یک کودک است، اما پدر زیستی آن کودک نیست.

مثال:

•	„Er hat zwei Stiefväter gehabt.“ (او دو پدرخوانده داشته است.)
29
Q

missbrauch

A

«سوءاستفاده»
این واژه معمولاً برای اشاره به استفاده نادرست یا غیرمجاز از چیزی، یا رفتاری که به حقوق دیگران آسیب می‌زند، به کار می‌رود.

مثال‌ها:

1.	„Der Missbrauch von Drogen ist gefährlich.“ (سوءاستفاده از مواد مخدر خطرناک است.)
2.	„Es gab einen Missbrauch von Macht.“ (سوءاستفاده از قدرت وجود داشت.)
30
Q

widmen
Hat gewidmet
Widmete

A

Ich widme meinen freien Tagen der Entspannung.“
(من روزهای تعطیلم را به استراحت اختصاص می‌دهم.)

31
Q

Strenggenommen

A

به طور دقیق» یا «اگر دقیقاً حساب کنیم» ا

32
Q

die Fiktion

A

خیال» یا «تخیل

Das ist nur eine Fiktion.“
(این فقط یک تخیل است.)
2. „In der Literatur gibt es viele Fiktionen.“
(در ادبیات بسیاری از خیالات وجود دارد.

33
Q

Wie ich ihn kenne,…

A
34
Q

‏abräumen“ و „aufräumen“

A

‏Er hat den Tisch abgeräumt.“
(او میز را تمیز کرد.)

‏Ich muss mein Zimmer aufräumen.“
(من باید اتاقم را مرتب کنم.)

در مجموع، „abräumen“ بیشتر به تمیز کردن یا برداشتن چیزی از سطح خاص اشاره دارد، در حالی که „aufräumen“ به معنای مرتب کردن یا نظم دادن به محیط کلی است.

35
Q

‏treiben
Hat getrieben

A

به جلو بردن»، «انجام دادن» یا «تحریک کردن» است.
Er hat die Arbeit vorangetrieben.“
(او کار را پیش برده است.)

Was treibt ihr da? Es sieht seltsam aus.“
(چه کار می‌کنید آنجا؟ به نظر عجیب می‌آید.)

36
Q

‏rekrutieren

A

استخدام کردن» یا «جذب کردن

Die Firma hat neue Mitarbeiter rekrutiert.“
(شرکت نیروهای جدید را استخدام کرده است.)


**illuminatus

‏geheime Gesellschaft“

37
Q

Worüber redet ihr?!

A
38
Q

‏gruselig

A

ترسناک» یا «وحشت‌آور»

Der Film war wirklich gruselig.“
(فیلم واقعاً ترسناک بود.)
2. „Es ist eine gruselige Nacht.“
(این یک شب وحشت‌آور است.)

39
Q

Nur das Übliche.

A

فقط همانطور که معمول است» یا «همانطور که همیشه است» است. این عبارت معمولاً زمانی استفاده می‌شود که فرد بخواهد بگوید هیچ چیز خاص یا متفاوتی در وضعیت یا وضعیت فعلی وجود ندارد.

مثال‌ها:

1.	„Wie war dein Tag?“ „Nur das Übliche.“ (روزت چطور بود؟) (فقط همانطور که معمول است.)
2.	„Hast du etwas Neues erlebt?“ „Nein, nur das Übliche.“ (آیا چیزی جدید تجربه کردی؟) (نه، فقط همانطور که همیشه است.)
40
Q

‏verzweifeln

Hat ‏verzweifelt

Verzweiflung

A

ناامید شدن» یا «دست از تلاش کشیدن»
/Ich habe die Hoffnung verloren.“
(من امیدم را از دست دادم.)
=

Ich bin verzweifelt.

41
Q

Aufregen
Hat aufgeregt

A

عصبانی کردن»، «آشفته کردن» یا «ناراحت کردن»

Der Streit hat ihn sehr aufgeregt.“
(دعوا او را خیلی عصبانی کرد.)
2. زمان گذشته کامل (Perfekt):
„Das hat mich wirklich aufgeregt.“
(این واقعاً من را ناراحت کرد.)

42
Q

‏tuscheln
Hat ‏getuschelt

‏das Getuschel

A

زیرلبی صحبت کردن» یا «پچ‌پچ کردن»

Sie tuschelten den ganzen Abend über das neue Gerücht.“
(آنها تمام شب درباره شایعه جدید پچ‌پچ می‌کردند

Ich habe das Getuschel in der Ecke gehört.“
(من پچ‌پچ کردن در گوشه را شنیدم.)

43
Q

Ist hier noch was frei?!

A

اینجا جای خالی هست؟»

44
Q

‏kränken

‏gekränkt

A

آزرده است» یا «او دلخور است»

Er ist gekränkt, weil er nicht eingeladen wurde.“
(او دلخور است چون دعوت نشده بود.)
2. „Sie fühlt sich gekränkt nach dem Streit.“
(او بعد از دعوا احساس آزردگی می‌کند.)

45
Q

Man‏ weiß nie, was einen wie trifft.

A

هیچ‌کس نمی‌داند چه چیزی چگونه تأثیر می‌گذارد»

این جمله اشاره دارد به این که انسان‌ها نمی‌توانند پیش‌بینی کنند که چه چیزی در زندگی آن‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهد یا چگونه واکنش نشان خواهند داد.

46
Q

Man weiß nie, was einen wie trifft, manchmal ist man überrascht, wie man auf eine Situation reagiert.“

A

هیچ‌کس نمی‌داند چه چیزی چگونه تأثیر می‌گذارد، گاهی اوقات از اینکه چطور به یک موقعیت واکنش نشان می‌دهیم شگفت‌زده می‌شویم.

47
Q

Jeder Mensch ist anders, und das macht uns einzigartig.“

A

هر آدمی یک طوره و این باعث می‌شود که ما منحصر به فرد باشیم.)

48
Q

Man‏ weiß nie, was im Leben eines anderen vorgeht.

A

هیچ‌کس نمی‌داند در زندگی دیگران چه می‌گذرد

49
Q

Sei nicht so schnell mit deinen Urteilen.
Man weiß nie, was im Leben eines anderen vorgeht.“

A

زود قضاوت نکن. هیچ‌کس نمی‌داند در زندگی دیگری چه می‌گذرد.

50
Q

Man sollte ein wenig Fairness haben und niemanden urteilen.“

Das Urteilen ist nur Gottes Sache.

A

آدم باید یکم انصاف داشته باشه و هیچ کسی و قضاوت نکنه

51
Q

Ich habe viele Dinge um die Ohren, daher kann ich nicht gerade jetzt antworten.“

A

من مشغول کارهای زیادی هستم، بنابراین نمی‌توانم الان پاسخ بدهم.)