At Flashcards
من همیشه شب ها عرق میکنم
I always sweat at night
اون سگ همیشه در روز کریسمس پارس میکنه
That dog always barks at Christmas
ما ظهر خونه رو ترک کردیم
We left home at noon
قول داد (او مونث ) هنگام غروب آفتاب زنگ بزنه
She promised to call at sunset
بعضی از حیوانات هنگام طلوع آفتاب شکار میکنند
Some animals hunt at sunrise
سر کار روز بدی رو داشته ام
I’ve had a bad day at work
بالاخره نیمه شب به خونه رسیدیم
We finally got home at midnight
در حال حاظر دستم بنده
I’m tied up at the moment
همزمان هم احساس شادی داشتم هم ناراحتی
I felt both happy and sad at the same time
در حال حاظر ، او (مونث) داره خارج از کشور زندگی میکنه
At present, she’s a living abroad
چیزی که میخواستید اون موقع موجود نبود
The item you want was not available at that time
آخر هفته کار کردن رو متوقف کردن
They stop working at the weekend
داشتم با سرعت حدود۴۰ مایل در ساعت سفر میکردم
I was traveling at about 40 mph ( miles per hour)
در سن ۲۷ سالگی دکتر شد (او مذکر )
He became a doctor at the age of 27
اولش خیلی ترسیده بود (مذکر)
At first, he was really scared
حدود ساعت ۷ شام میخوریم
We have dinner at about seven
همسن تو که بودم چهار تا بچه داشتم
I was married with four children at your age
من هر کدام از این کتاب ها رو ۲۰ دلار خریدم
I bought these books at $20 each
تو نقاشی کشیدن خوب نیستم
I’m not good at drawing
همسرم تو خونه داری حرفه ایه
my husband is expert at keeping house
او (مذ) تو تصمیم گیری واقعا بده
He’s really bad at making decisions
او (مو) در بدست آوردن چیزی که میخواد خیلی زرنگه
She’s clever at getting what she wants
مایکل در یادگیری خیلی سریعه
Michael is quick at learning
اونا چه مدت در جنگ بوده اند ؟
How long have they been at war?
اون (مو) هیچ وقت با خودش تو صلح نیست
She’s never at peace with herself
در بهترین شرایط نمیتونیم قبل از جمعه برسیم
We can’t arrive before Friday at best
متاسفانه شما خونه رو در بدترین حالت دیدید.
I’m afraid you saw the house at worst
حداقل ۱۰۰ دلار هزینش خواهد شد
It will cost at least $100
سعی کن حداقل روزی ۴ تکه نون بخوری
try to eat at least four slices of bread a day
اون (مو) حداکثر ۲۵ سالشه
She’s 25 years old at most
عشق در نگاه اول بود
It was love at first sight
در نگاه اول عاشق همدیگه شدن
The fell in love with each other at first sight
انتهای این خیابونه
It’s at the end of this street
اگه لازمه میتونم فورا بیام
If it’s necessary, I can come at once
ما سه هفته رو در دریا سپری کردیم
We spent three weeks at sea
ذاتا (قلبا) جوان هستم
I’m young at heart
دوست دارم وقتی کار میکنم کناب هام نزدیک دم دستم باشه
I like to have my books near at hand when I’m working
من این کت رو به قیمت خرید بهت فروختم
I sold you this coat at cost price
سیستم جدید کامپیوتری به قیمت ۸ هزار دلار نصب شده
A New computer system has been installed at a cost of $8000
اون شب در یک مهمانی در تهران بودم
I was at a party in Tehran that night
یادم نمیاد تو جلسه چی گفت (او مذ)
I don’t remember what he said at the meeting
چند نفر تو کنسرت بودن؟
How many people were there at the concert?
اون (مو) در سخنرانی نبود
She wasn’t at the lecture
خونه مادرشه (مو)
She’s at her mothers
فکر کنم باز رفته آرایشگاهش (مال خودشه) (مذ)
I think he’s at the barber’s again
اونا صبح به روستا رسیدن
They arrived at the village in the morning
برای جاهای کوچک
یه سنگ به سمته پنجره پرتاب کرد (مذ)
he threw a stone at the window
لازم نیست سر من داد بزنی
There’s no need to shout at me
برای چی سرش (مذ) داد زدی؟
What did you shout at him for?
به سمته پرنده تیراندازی کردم
I shoot at the bird
بچه به اسباب بازی های داخل پنجره فروشگاه چشم دوخته بود
The child gaze at the toys in the shop window
اون مردی که اونجا ایستاده رو نگاه کن
Look at that man standing there
زل زدن به صورت یک دختر کار مودبانه ای نیست
It’s not polite to stare at a girl in the face
به ساعتش نگاه کرد (خیلی سریع)(مو)
She glanced at her watch
اون دکتر جوان داشت بهش (مو) لبخند میزد
The young doctor was smiling at her
اونجوری بهم اخم نکن
Don’t frown at me like that
نیازی نیست بهم تشر بزنی / پرخاش کنی
There is no need to snap at me
لیسا و من بهم نیشخند زدیم
Lisa and I grinned at each other.
با تمسخر به بچت نگاه نکن
Don’t sneer at your child
دیدمش (مذ)بهش (مو) چشمک زد
I saw him wink at her