allgemein Flashcards

Question

sicherheit

Answer 1

امنیت

Answer 2

از دست دادن

Answer 3

موازی

Answer 4

استخدام

Answer 5

تخصص یافتن/ تسلط یافتن

Answer 6

رقابتی

Answer 7

پیچیده،غیرضروری

Answer 8

تفسیر

Answer 9

ارسال،ارسال کردن،انتقال،رساندن،فرستادن

Answer 10

به اصطلاح،معروف به،به قول معروف

Answer 11

رسیدگی کردن

Answer 12

بالغ شدن

Answer 13

اداره کردن

Answer 14

رسانه صوتی

Answer 15

فهمیدن،درک کردن

Answer 16

مناسب

Answer 17

طرح اولیه

Answer 18

اقوام

Answer 19

فروشگاه

Answer 20

عصبانی

Answer 21

گریه کردن

Answer 22

چمدان

Answer 23

فرودگاه

Answer 24

درخواست کار

Answer 25

کارخانه

Answer 26

ستاره

Answer 27

چمنزار

Answer 28

پرنده

Answer 29

مرتب کردن

Answer 30

بحث، دعوا

Answer 31

مسئولیت

Answer 32

رابطه

Answer 33

زیرزمین

Answer 34

تخفیف

Answer 35

سطل زباله

Answer 36

انتقال بانکی

Answer 37

نرخ ارز

Answer 38

پول نقد

Answer 39

اخراج

Answer 40

مسیر شغلی

Answer 41

سفر کاری

Answer 42

اردوی مدرسه

Answer 43

رنگین‌کمان

Answer 44

طوفان

Answer 45

آتشفشان

Answer 46

بیابان

Answer 47

آبشار

Answer 48

ترافیک

Answer 49

جاذبه گردشگری

Answer 50

راهنمای سفر

Answer 51

محل اقامت

Answer 52

بازیابی، استراحت

Answer 53

پذیرفتن

Answer 54

رد کردن

Answer 55

انجام دادن

Answer 56

جدایی

Answer 57

مطابقت داشتن . صدق کردن،،درست بودن

Answer 58

دستورالعمل،دستور،راهنما،

Answer 59

رزیابی،طبقه‌بندی

Answer 60

محاسبه،به‌نتیجه رساندن،تعیین کردن،حساب کردن،محاسبه کردن

Answer 61

کشف کردن،استفاده،استنتاج کردن،بررسی کردن،دست‌یابی

Answer 62

در شرایط خاص

Answer 63

متعهد شدن،ملزم کردن

Answer 64

هوای بیرون،هوای آزاد

Answer 65

نفوذ کردن،نفوذ،هجوم،وارد شدن

Answer 66

یخ زدن،بی‌حس کردن،منجمد شدن

Answer 67

متراکم شدن

Answer 68

قابل دسترسی

Answer 69

موانع

Answer 70

کاهش دما،

Answer 71

توانایی مالی داشتن/ قادر به انجام کاری بودن

Answer 72

in der Lage sein

Answer 73

جمعیت زیاد

Answer 74

اندازه/ ابعاد/ شدت / قدرت / مقدار

Answer 75

نیاز فوری داشتن

Answer 76

نوجوانان

Answer 77

میانسال

Answer 78

بازنشسته

Answer 79

سلط داشتن, مسلط بودن, حکومت کردن,

Answer 80

تصویرسازی

Answer 81

تازه کار ها

Answer 82

ه عقب انداختن, جابه جاکردن, معوق کردن, پس انداختن, جابجا کردن, انتقال دادن

Answer 83

نمایندگی, جایگزینی, دفاع کردن

Answer 84

ادعا کردن, اظهارکردن, پافشاری کردن

Answer 85

هدایت کردن, رهبری کردن, بر عهده داشتن

Answer 86

دچار چیزی شدن, موفق شدن, گرفتار (چیزی) شدن

Answer 87

چیره شدن،غالب بودن،برتری داشتن

Answer 88

پسر خواهر/برادر

Answer 89

دختر خواهر/برادر

Answer 90

اقوام

Answer 91

رابطه

Answer 92

استرس‌دار

Answer 93

عصبانی

Answer 94

مفتخر

Answer 95

خجالتی

Answer 96

بی‌اعتماد

Answer 97

مشکوک

Answer 98

روستا

Answer 99

فرودگاه

Answer 100

Vertrag (قرارداد)

Answer 101

دستمزد

Answer 102

آگهی شغلی

Answer 103

تخفیف

Answer 104

پول نقد

Answer 105

واریز

Answer 106

برداشت

Answer 107

دوباره

Answer 108

دانلود کردن

Answer 109

آپلود کردن

Answer 110

امنیت

Answer 111

آنتی ویروس

Answer 112

درمان

Answer 113

معاینه

Answer 114

واکسیناسیون

Answer 115

اورژانس

Answer 116

پرنده

Answer 117

Stau ترافیک

Answer 118

جدول زمانی

Answer 119

سخاوتمند

Answer 120

کنجکاو

Answer 121

خجالتی

Answer 122

خجالتی

Answer 123

بدبین

Answer 124

با اعتماد به نفس

Answer 125

پیشرفت

Answer 126

تفکر کردن

Answer 127

تلاش کردن

Answer 128

شکست خوردن

Answer 129

سیر، پر

Answer 130

تعریق کردن

Answer 131

هوش‌دار

Answer 132

نوآوری

Answer 133

کاربرد

Answer 134

سیاست

Answer 135

انتخابات

Answer 136

قانون

Answer 137

آیین‌نامه

Answer 138

شهروند

Answer 139

آزادی

Answer 140

حقوق شهروندی

Answer 141

حق رای

Answer 142

مالیات

Answer 143

ادبیات

Answer 144

نقاشی

Answer 145

مجسمه‌سازی

Answer 146

آهنگساز

Answer 147

نمایشگاه

Answer 148

دستکش

Answer 149

ماجراجویی

Answer 150

کوله‌پشتی

Answer 151

چمدان

Answer 152

جستجو کردن

Answer 153

مطالعه خودآموز auto didaktisch

Answer 154

عدالت

Answer 155

همبستگی

Answer 156

احترام

Answer 157

مدارا

Answer 158

برابری حقوق

Answer 159

تبعیض

Answer 160

نژادپرستی

Answer 161

ادغام

Answer 162

پناهندگی

Answer 163

پناهجو

Answer 164

بهبودی

Answer 165

مهاجرت

Answer 166

وزنه‌برداری

Answer 167

مسابقه

Answer 168

تقلید،کپی

Answer 169

اعضای خانواده

Answer 170

تعامل،متقابل

Answer 171

درخواست برای کمک های مالی

Answer 172

انجمن معلولان جنگی

Answer 173

ضمیمه کردن

Answer 174

بدون دعوت،ناخواسته

Answer 175

خوب،خوش،خوشبختی،خوشی،خیر،سلامتی

Answer 176

جامعه،شرکت،اجتماع،انجمن

Answer 177

استاندارد،معیار

Answer 178

"بازگرداندن" یا "پس دادن

Answer 179

ناخواسته

Answer 180

خیریه

Answer 181

خواربار فروشی

Answer 182

خدمات

Answer 183

در اصل

Answer 184

به صورت ناخودآگاه

Answer 185

رهگذران

Answer 186

آزمایش،امتحان،تجربه،تلاش،سعی،عمل،مقاله

Answer 187

ایستادن،نگه داشتن،توقف کردن،ادامه داشتن،ادامه پیداکردن

Answer 188

تقریباً

Answer 189

به شما هم همینطور

Answer 190

هدایای تبلیغاتی

Answer 191

منتشر شدن،چاپ شدن

Answer 192

محبت،کمک مالی

Answer 193

بی‌خطر،بدون نگرانی

Answer 194

رد کردن،اجازه ندادن،امتناع کردن،

Answer 195

اعتبار

Answer 196

هدفمند

Answer 197

Persisch کیف پول

Answer 198

همکاری،شرکت

Answer 199

داروشناسی گیاهی

Answer 200

گیاه‌شناسی

Answer 201

گیاه،گیاه دارویی

Answer 202

ماده تشکیل‌دهنده

Answer 203

پیدایش،تکوین

Answer 204

بافتن

Answer 205

پایداری

Answer 206

،توقف مهلت،مقاومت،ممانعت

Answer 207

قابل تغییر veränderung

Answer 208

البته

Answer 209

به هر حال،حداقل،با این حال،با وجود این،بالاخره،همچنین

Answer 210

اصلاً،به هیچ وجه،به‌طور کامل،به‌طور کلی،علاوه بر این،همچنین،کاملاً

Answer 211

تنها،عریان،فقط،برهنه

Answer 212

اما،با این حال

Answer 213

با این حال

Answer 214

استدلال،دلیل،

Answer 215

خاموش شدن،به اتمام رسیدن،بیرون رفتن،خاتمه یافتن،

Answer 216

نتیجه دادن تحقق یافتن

Answer 217

فرعی،کم اهمیت

Answer 218

تا به حال،تا کنون

Answer 219

تدریجی

Answer 220

verhalteb sich ganz unterschiedlich

Answer 221

پذیرش،فرض،قبول،توافق

Answer 222

دست کم گرفتن

Answer 223

به رسمیت شناختن،تائیدکردن،قبول کردن-شایعه

Answer 224

مربوطه،موجود

Answer 225

انحراف،جدا شدن

Answer 226

ähnlich sein

Answer 227

رد کردن

Answer 228

نشان دادن،اعتراض،به نمایش گذاشتن،تظاهرات

Answer 229

manipulieren

Answer 230

تحمیلی

Answer 231

به سختی،فقط کمی،کم

Answer 232

تقاضاکردن،خواستن،دستوردادن،

Answer 233

بدون دعوت،ناخواسته

Answer 234

اطلاع دادن،گزارش دادن،خبردادن

Answer 235

نوار نقاله

Answer 236

د کردن،جدا کردن،ضربه زدن،قطع کردن،مقابله کردن،پاسخ دادن

Answer 237

رد کردن،اجازه ندادن

Answer 238

تسریع کردن،توسعه دادن،شتاب بخشیدن

Answer 239

پیش‌نیاز

Answer 240

نوار نقاله

Answer 241

دوران سنگی جدید

Answer 242

ساختمان ها،ساختمان و بناها

Answer 243

رمز و راز،ناشناخته

Answer 244

اصلی،ابتدایی،اولیه،در اصل

Answer 245

صخره،سنگ

Answer 246

مغایرت داشتن

Answer 247

برگزار کردن،اجرا کردن

Answer 248

آیین،مراسم

Answer 249

ابتدایی،ساده،اصلی

Answer 250

ابزار وسیله

Answer 251

معمار سازنده

Answer 252

مناسب،سازگار،مخصوص

Answer 253

آموزشی،پرورشی

Answer 254

مناسب،سازگار،مخصوص

Answer 255

تردید داشتن،شک کردن

Answer 256

موجب شدن،باعث شدن

Answer 257

توصیه کردن،پیشنهادکردن

Answer 258

اختراع

Answer 259

به تدریج/ قدم به قدم

Answer 260

ظاهرا

Answer 261

درحالی که

Answer 262

متوجه شدن

Answer 263

با این حال

Answer 264

مخلوط کردن

Answer 265

مکیدن

Answer 266

کاراموزی

Answer 267

کاراموز

Answer 268

سرپرست

Answer 269

ظاهر شدن

Answer 270

به وجودامدن

Answer 271

آن زمان،در آن زمان

Answer 272

گذشته

Answer 273

مشارکت کردن،به‌چیزی کمک کردن،سهم خود‌را ادا کردن

Answer 274

مشغول بودن =sich beschäftigen

Answer 275

نمونه

Answer 276

تفاوت،اختلاف

Answer 277

عبور کردن،بررسی کردن،اجازه دادن قبول شدن،پذیرفته شدن Mir sind die Nerven durchgegangen . Persisch عصبانم از دست رفت. Ich bin das Buch akribisch durchgegangen. Persisch من کتاب را به دقت مرور کردم. Das Pferd scheute und ging durch. Persisch اسب ترسید و عبور کرد. Der Mann geht durch die Türe durch. Persisch مرد از در عبور می‌کند.

Answer 278

نتیجه گرفتن

Answer 279

مقدار اولیه،ارزش پایه

Answer 280

قابل درک

Answer 281

منطقی

Answer 282

روند فکر

Answer 283

مناسب،کافی

Answer 284

اکثرا/ غالبا

Answer 285

به دست اوردن/ تامین کردن

Answer 286

فعالیت شغلی

Answer 287

ایجاد کردن

Answer 288

علوم انسانی

Answer 289

نگران بودن . فراهم کردن, تهیه کردن, مراقبت کردن, تدارک دیدن, رسیدگی کردن, انجام دادن, خریدن, رابطه داشتن

Answer 290

روح،ذهن

Answer 291

هدایت کردن،رهبری کردن،بر عهده داشتن

Answer 292

جداشدن،طلاق گرفتن

Answer 293

،صفحه،روزنامه،برگه

Answer 294

تقاضا کردن،خواستن von

Answer 295

استفاده کردن،صرف کردن

Answer 296

مقابله کردن

Answer 297

به طور دائم

Answer 298

بار،بار مالی،فشار،محدودیت مالی

Answer 299

متوقف کردن،آمدن،استخدام کردن،شماره گیری کردن،نهادن،گذاشتن

Answer 300

محدودیت،آسیب

Answer 301

(نوک‌چیزی)را تیزکردن،تیز کردن،پنهانی مشاهده کردن

Answer 302

لافی کردن،جبران کردن

Answer 303

فیش حقوقی

Answer 304

توافق،موافقت

Answer 305

جبران کردن،پاداش دادن

Answer 306

محدود کردن،تعیین حد،مرز تعیین کردن

Answer 307

انجام دادن،توانائی داشتن،ازعهده برآمدن

Answer 308

افزایش حقوق

Answer 309

حمایت کردن،پشتیبانی کردن،یاری رساندن

Answer 310

اعتقاد, باور

Answer 311

دفاع کردن

Answer 312

وظیفه, دستور,

Answer 313

ضروری, لازم

Answer 314

حذف کردن, جداکردن, دورکردن, پاک کردن von

Answer 315

تصمیم گرفتن, اراده کردن

Answer 316

خبر گرفتن, سؤال کردن, تحقیق کردن, جویا شدن, پرس‌و‌جو کردن,

Answer 317

استراحت کردن, بازیافتن, بهبود یافتن

Answer 318

شدید, تند, قوی, مؤثر

Answer 319

فاصله, بازه, تعادل

Answer 320

پاک کردن, کهنه کشیدن زمین, تمیز کردن,

Answer 321

ادویه زدن

Answer 322

رد شدن, سر زدن مراجعه کوتاه

Answer 323

مخلوط کردن, هم زدن

Answer 324

اعلام کردن, خبر دادن =melden

Answer 325

درآمدداشتن, درآوردن

Answer 326

لباس عوض کردن, پوشاندن, ابری شدن, اسباب کشی کردن,

Answer 327

اقامت شبانه, شب را گذراندن

Answer 328

لمس کردن, حرکت کردن, نوازش کردن

Answer 329

ذوب شدن, ذوب کردن, آب شدن

Answer 330

باسرعت دویدن, دویدن, تند رفتن

Answer 331

بازسازی کردن, تعمیرکردن

Answer 332

پاک کردن, تمیزکردن

Answer 333

رنده کردن, مالش دادن, خرد کردن, ساییدن,

Answer 334

غایب بودن

Answer 335

تربیت کردن, پرورش دادن

Answer 336

سوار شدن

Answer 337

استفراغ کردن

Answer 338

سفارش دادن

Answer 339

دیدن, بازدیدکردن, بازرسی کردن

Answer 340

به نظرآمدن

Answer 341

خارج شدن

Answer 342

خالی کردن, بیرون بردن

Answer 343

خالی کردن, خاموش کردن

Answer 344

بط داشتن, مقابله کردن, آغاز کردن, اجرا کردن, در ارتباط بودن, درخشیدن, درخواست کردن, شروع کردن, ...

Answer 345

سرخ کردن, تفت دادن

Answer 346

ه ثمررسیدن, وفق شدن, نتیجه دادن

Answer 347

اضافه کردن, تکمیل کردن

Answer 348

بز, بزغاله

Answer 349

ریختن, آ ب دادن, آب پاشی کردن

Answer 350

تحقیق کردن, جویا شدن, پرس‌و‌جو کردن

Answer 351

مدارک اسناد

Answer 352

اشاره کردن, یادآوری کردن

Answer 353

ترک کردن،طرد کردن

Answer 354

از دست دادن،باختن،گم کردن،شکست خوردن،امید را از دست دادن

Answer 355

فاش کردن،خیانت کردن،لو دادن

Answer 356

خواب ماندن،خواب طولانی

Answer 357

به عقب انداختن ،به تعویق انداختن،تغییر دادن

Answer 358

غیب شدن،گم شدن

Answer 359

تعبید کردن،فراری دادن خراج،رانده شدن،

Answer 360

دفاع کردن جانشینی کردن،نمایندگی کردن،

Answer 361

ارجاع دادن،تذکر دادن

Answer 362

اولویت داشتن

Answer 363

موافقت کردن،به کسی حقدادن

Answer 364

برنامه داشتن<، قصد داشتن

Answer 365

رخ دادن، پیش امدن

Answer 366

نواختن ، شعر خواندن

Answer 367

نگاه کردن از زاویه ای خاص

Answer 368

تبلیغ کردن، جذب کردن

Answer 369

پرتاب کردن، تغیر شکل دادن، سبب شدن

Answer 370

ایستادگی کردن ، مخالفت کردن

Answer 371

وزن داشتن، سنجیدن

Answer 372

توافق کردن، اجازه دادن

Answer 373

مجبور کردن ، فشار وارد کردن

Answer 374

گوش دادن،توجه کردن

Answer 375

عقب نشینی کردن

Answer 376

با کسی کنار امردن

Answer 377

موافقت کردن،به کسی حقدادن،

Answer 378

متاسف بودن،ناراحت شدن

Answer 379

اطمینان کردن،اعتماد داشتن

Answer 380

سخت بودن،دشوار بودن،مشکل بودن

Answer 381

بی‌نتیجه بودن بدشانس بودن

Answer 382

موفق شدن،نتیجه دادن ich gelinge alles من در همه چیز موفقم

Answer 383

راحت بودن،آسان بودن Dir wird das leichtfallen . این برای تو آسان خواهد بود.

Answer 384

فسخ کردن،لغو کردن،استعفادادن،اخراج کردن،قراردادی رالغوکردن

Answer 385

v،بسنده کردن،به اندازهکافی بودن،

Answer 386

تعلق داشتن

Answer 387

دنبال کردن

Answer 388

خدمت کردن, مفید بودن, خدمت سربازی کردن

Answer 389

تهدید کردن کسی

Answer 390

یادآوری, به ذهن خطورکردن

Answer 391

حذف شدن, فراموش شدن, از یاد رفتن,

Answer 392

نصیحت کردن, توصیه کردن

Answer 393

مشابه بودن ، شبیه بودن

Answer 394

جلب توجه کردن,

Answer 395

Maria hat das Regelwerk aufgeweicht ماریا قوانین را نرم کرده است. نرم کردن, تضعیف کردن, نرم شدن

Answer 396

برخورد کردن, برخوردن, روبرو شدن, مواجه شدن

Answer 397

کمک کردن, پشتیبانی کردن

Answer 398

کمک کردن, پشتیبانی کردن

Answer 399

شنیدن, تحمل کردن

Answer 400

تعارف کردن, پیشنهاد کردن, پیشنهاد دادن, ارائه دادن,

Answer 401

گازگرفتن, گزیدن

Answer 402

قاعده, اصل, اصول

Answer 403

پاک کردن, تمیز کردن

Answer 404

اضافه کردن, تکمیل کردن, کامل کردن

Answer 405

تمیزکردن

Answer 406

خالی کردن, بیرون بردن Hast du die Spülmaschine ausgeräumt ? آیا ماشین ظرفشویی را خالی کردی؟