9 Flashcards

Question

‏Antithyroid medication therapy

Answer 1

• معنی: درمان دارویی ضدتیروئید • Synonyms: treatment with thyroid-suppressing drugs • فارسی: استفاده از دارو برای مهار عملکرد تیروئید

Answer 2

• معنی: دوباره ارزیابی شد • Synonyms: reassessed, reviewed • فارسی: مجدداً بررسی و قضاوت پزشکی انجام خواهد شد

Answer 3

: medications aimed at preventing or treating nausea and vomiting

Answer 4

• معنی: برداشتن بخشی از کلیه • Synonyms: kidney-sparing surgery • فارسی: جراحی‌ای که فقط بخشی از کلیه برداشته می‌شو

Answer 5

• معنی: سنگ کلیه • Synonyms: kidney stones, nephrolithiasis • فارسی: تجمع مواد معدنی در کلیه به شکل سنگ

Answer 6

• معنی: در محدوده طبیعی • Synonyms: normal range • فارسی: نشان می‌دهد که نتیجه آزمایش نرمال است

Answer 7

‏ (Within Normal Limits)

Answer 8

• معنی: بدون نشانه‌ای از ناراحتی قابل مشاهده • Synonyms: asymptomatic, looks fine • فارسی: بیمار ظاهراً مشکلی ندارد و حالش خوب به نظر می‌رسد

Answer 9

• معنی: بدون تأثیر یا یافته خاص • Synonyms: unremarkable, insignificant • فارسی: نتیجه‌ای که کمکی به تشخیص یا نتیجه‌گیری نمی‌کند

Answer 10

• معنی: تحت (عمل جراحی) قرار گرفت • Synonyms: had, experienced • فارسی: شکلی از فعل undergo برای اشاره به تجربه یا انجام یک روش پزشکی

Answer 11

• معنی: برداشته شد • Synonyms: removed, cut out • فارسی: برداشتن کامل با جراحی

Answer 12

• معنی: نمونه‌برداری • Synonyms: tissue sampling • فارسی: گرفتن نمونه بافت برای بررسی زیر میکروسکوپ

Answer 13

• معنی: بی‌حسی و مورمور شدن اطراف دهان • Synonyms: paresthesia around the mouth • فارسی: علائم کمبود کلسیم پس از عمل پاراتیروئید

Answer 14

: lower than normal

Answer 15

• معنی: به‌وضوح، با وضوح کامل • Synonyms: clearly, distinctly • فارسی: به صورتی که جزئیات واضح و روشن در ذهن مانده باشد

Answer 16

• معنی: دقیق و وسواسی • Synonyms: careful, precise, thorough • فارسی: کسی که با دقت بالا به جزئیات توجه دارد

Answer 17

To wet bed: Urinary incontinence, enuresis

Answer 18

pregnancy pregnancy

Answer 19

: (Macro+somia), a newborn with an excessive birth weight. Microsomia means abnormal smallness of body structures

Answer 20

• معنی: طب سوزنی • Synonyms: traditional Chinese therapy, needle therapy • فارسی: یک درمان مکمل سنتی با استفاده از وارد کردن سوزن به نقاط خاص بدن

Answer 21

• معنی: سختی، زحمت • Synonyms: trouble, difficulty, discomfort • فارسی: چیزی که باعث ناراحتی یا اتلاف وقت شود

Answer 22

• معنی: با وجود • Synonyms: despite, although • فارسی: علیرغم وجود مانع یا سختی

Answer 23

• معنی: آموزش فشرده • Synonyms: focused training, concentrated education • فارسی: دوره آموزشی کوتاه ولی بسیار عمیق و تخصصی

Answer 24

• معنی: بهبود دادن، افزایش دادن • Synonyms: improve, boost, increase • فارسی: بالا بردن کیفیت یا اثر چیزی

Answer 25

Continuous subcutaneous insulin infusion ()

Answer 26

• معنی: هایپرگلایسمی (قند بالا) / هیپوگلایسمی (قند پایین) • Synonyms: high blood sugar / low blood sugar • فارسی: شرایطی خطرناک در دیابت که نیاز به پایش دقیق دارند

Answer 27

• معنی: پیوند جزایر لانگرهانس • Synonyms: islet cell transplant • فارسی: درمانی بالقوه برای دیابت نوع ۱ که در آن سلول‌های تولیدکننده انسولین از پانکراس اهداکننده به بیمار منتقل می‌شون

Answer 28

• Synonyms: insert, inject, put inside • معنی: وارد کردن، تزریق کردن • توضیح فارسی: داخل کردن چیزی در چیزی دیگر، مثلاً کاتتر در بافت زیرجلدی.

Answer 29

• معنی: تزریق (آهسته مایع در بدن) • توضیح: ورود مایع (مثل سرم یا انسولین) به بدن، از طریق ورید یا بافت زیرجلدی، معمولاً آهسته و پیوسته.

Answer 30

Surgical excision of a kidney

Answer 31

Tumor of a gland

Answer 32

Single use glass injectable medication container

Answer 33

Hypertension

Answer 34

Neutral protamine hagedron

Answer 35

And disease of the endocrine gland

Answer 36

Condition caused by any disorder of pituitary function

Answer 37

Pertaining to the pituitary gland

Answer 38

Destroying the thyroid gland

Answer 39

Over activity of the parathyroid glands

Answer 40

Active by or related to epinephrine

Answer 41

Acting on the adrenal cortex

Answer 42

Pertaining to islet cell

Answer 43

(hi-po-ah-DRE-nal-izm) • Meaning: A condition caused by underactivity of the adrenal glands. • Translation: کاهش عملکرد غده فوق کلیوی • توضیح: در این وضعیت، غده‌های فوق کلیه به اندازه کافی هورمون (مثل کورتیزول) ترشح نمی‌کنند.

Answer 44

(thi-ro-TROP-ik) • Meaning: Relating to or stimulating the thyroid gland. • Translation: تیروتروپیک – تحریک‌کننده غده تیروئید • توضیح: مثلاً TSH یک هورمون تیروتروپیک است که تیروئید را تحریک می‌کند.

Answer 45

(hi-pof-ih-SEK-to-me) • Meaning: Surgical removal of the pituitary gland. • Translation: هیپوفیزکتومی – برداشت جراحی غده هیپوفیز • توضیح: این عمل در موارد خاص مثل تومورهای مقاوم به درمان انجام می‌شود.

Answer 46

(en-do-krin-OL-o-je) • Meaning: The medical specialty dealing with the endocrine system and its disorders. • Translation: غدد درون‌ریز شناسی – اندوکرینولوژی • توضیح: تخصصی در پزشکی که به بررسی عملکرد، بیماری‌ها و درمان غدد درون‌ریز می‌پردازد.

Answer 47

Tumor of pancreatic islet

Answer 48

1. Enlargement of the adrenal gland • Answer:

Answer 49

Excision of the thyroid gland

Answer 50

Any disease of the adrenal gland

Answer 51

Physician who specializes in the study of the endocrine system • :

Answer 52

Inflammation of the pancreatic islets • Answer:

Answer 53

• /ˈdwɔːrfɪzəm/ • English definition: A condition of short stature due to growth hormone deficiency or genetic factors. • Persian: کوتولگی، کوتاهی قد • Synonyms: short stature, stunted growth

Answer 54

• /ˈtaʊtɪd/ • English definition: Advertised or promoted publicly with praise. • Persian: تبلیغ‌شده، معرفی‌شده • Synonyms: promoted, praised, advertised

Answer 55

• /kəˈdævər/ • English definition: A dead human body used for medical research or education. • Persian: جسد (برای آموزش پزشکی) • Synonyms: corpse, body, deceased

Answer 56

• Meaning: To weaken gradually • مترادف‌ها: drain, weaken, deplete • فارسی: تحلیل بردن، تضعیف کردن

Answer 57

• Meaning: A type of depression triggered by seasonal change • مترادف‌ها: winter depression • فارسی: اختلال عاطفی فصلی (SAD)

Answer 58

• Meaning: To hit or make contact with • مترادف‌ها: hit, reach • فارسی: برخورد کردن