10th Grade part 4 Flashcards
اَبدال
ج بدیل و بدل مردان کامل
اَشباه
ج شِبه و شَبَه، مانند ها، همانندان
تَلَطف
مهربانی، اظهار لطف و مهربانی کردن، نرمی کردن
جولقی
پشمینه پوش، درویش
حاذق
ماهر، چیره دست
خواجه وش
کدخدا منش
زبون
خوار، ناتوان
سرگین
فضله برخی چهارپایان، مانند اسب و …
سفاهت
بی خردی، کم عقلی، نادانی
سوداگر
آنکه کارش دادوستد است، بازرگان، تاجر
طاس
کاسه مسی
عَربده
فریاد پرخاش جویانه برای برانگیختن دعوا و هیاهو، نعره و فریاد
قهر
خشم، غضب
کّل
مخفف کچل
مسلّم داشتن
باور کردن، پذیرفتن
ندامت
پشیمانی، تاسف
اِرتجالاً
بی درنگ، بدون اندیشه سخن گفتن یا شعر سرودن
اِسترحام
رحم خواستن، طلب رحم کردن
استماع
شنیدن، گوش دادن
اِلزام
ضرورت، لازم گردانیدن، واجب گردانیدن
اَوان
وقت، هنگام
باری
القصه، به هر حال، خلاصه
بدسگال
بداندیش، بدخواه، دشمن
پاس
نگهبانی، نگاهداری
پاس داشتن
پاسبانی کردن، نگهبانی کردن
پلاس
جامه ای کم ارزش، گلیم درشت و کلفت
تو بخش دوم جامه پشمینه و ستبر که درویشان می پوشند.
تعلیقات
ج تعلیق، پوست ها و یادداشت مطالب و جزئیات در رساله یا کتاب، در متن درس، مقصود نشان های ارتشی
تقریر
بیان، بیان کردن
تکریم
گرامیداشت
تکیده
لاغر و باریک اندام
تصدیق نامه
گواهی نامه
جافی
جفاکار، ستمکار
جَلاجِل
جمع جُلجُل: زنگ، زنگوله
حُجب
شرم و حیا
حلَبی
ورق آهن نازک که هر روی آن قلع اندود شده باشد.
خسروانی خورش
خورش و غذای شاهانه
خودرو
خودرای، خودسر، لجوج
دانگ
بخش، یک ششم چیزی
دستار
پارچه ای که به دور سر بپیچند، سربند و عمامه
دوات
مرکب دان، جوهر
زنگاری
منسوب به زنگار، سبز رنگ
شهناز
یکی از آهنگ های موسیقی ایرانی، گوشه ای در دستگاه شور
صاحبدل
عارف، آگاه
ضمایم
ج ضمیمه، همراه و پیوست
در متن درس مقصود نشان های دولتی
طبیعت
عادت، طبع و سرشت، خو
طُرفه
شگفت آور، عجیب
طمأنینه
آرامش، سکون و قرار
عِتاب کردن
خشم گرفتن بر کسی، سرزنش کردن
عَنود
ستیزه کار، دشمن و بدخواه
فیاض
سرشار و فراوان، بسیار فیض دهنده
کُمَیت
اسب سرخ مایل به سیاه
لاجَرَم
ناگزیر، ناچار
لمن تقول
برای چه کسی میگویی؟
لهو و لعب
بازی و سرگرمی، آنچه مرد را مشغول کند،
خوش گذارانی
مالوف
خو گرفته
متداول
معمول، مرسوم
مَخذول
خوار، زبون گردیده
مسخرگی
لطیفه گویی، دلقکی
مُسکِر
چیزی که نوشیدن آن مستی می آورد؛ مثل شراب
مُطربی
عمل و شغل مطرب
مطرب: کسی که نواختن ساز و خواندن آواز را پیشه خود سازد.
مَعاصی
ج معصیت، گناهان
مغلوب
شکست خورده
مفتول
سیم، رشته فلزی دراز و باریک
ملتفت شدن
آگاه شدن، متوجه شدن
منت
سپاس، شکر
منت داشتن: احساس کسی را پذیرفتن و سپاسگزار او بودن
منجلاب
محل جمع شدن آب های کثیف و بدبو
مُندرس
کهنه، فرسوده
مُنکَر
زشت، ناپسند
بَرین
بالایین، برتر
تاکستان
باغ انگور، باغی که در آن تاک کاشته باشند.
حماسه
دلیری، نوعی شعر که در آن از جنگ ها و دلاوری ها سخن می رود.
ردا
لباس بلند، جلو باز و بی دکمه
شرافت
ارجمندی، با شرف بودن
لگام
افسار، دهنه اسب
اِکتفا
بسنده کردن، کفایت کردن
تزار
پادشاهان روسیه در گذشته
تمایز
فرق گذاشتن، جدا کردن
تملک
مالک شدن، دارا شدن
چاووش درداد
بانگ زد، جار زد، ندا در داد.
چنبر
دایره یا محیط دایره، دایره ای از چوب یا از جنس دیگر
رایزن
مشاور، کسی که در کاری با وی مشورت کنند.
راهب
عابد مسیحی، ترسای پارسا و گوشه نشین
عود
درختی که چوب آن قهوه ای رنگ و خوشبو است و آن را در آتش می اندازند که بوی خوش دهد.
غایی
نهایی
فسفر
عنصر شیمیایی با رنگ زرد روشن که در مجاورت هوا مشتعل می گردد.