10th Grade Part 2 Flashcards
ادیب
سخن دان، سخن شناس
اهلیت
شایستگی، لیاقت
بهایم
ج بهیمه، چارپایان
بیشه
جنگل کوچک، نیزار
تسبیح
خدا را به پاکی یاد کردن، سبحان الله گفتن
پلاس
نوعی گلیم کم بها، جامه ای پشمینه و ستبر که درویشان می پوشند.
تازی
عرب
زبان تازی: زبان عربی
جل و جلاله و عم نواله
شکوه او بزرگ و لطف او فراگیر است.
خورجینک
خورجین کوچک، کیسه ای که معمولا از پشم درست میکنند و شامل دو جیب است.
درحال
فورا، بی درنگ
دلاک
کیسه کش حمام، مشت و مال دهنده
دِین
وام
رقعه
نامه کوتاه، یادداشت
رمه
گله
شوخ
چرک، آلودگی
شوریده
کسی که ظاهری آشفته دارد، عاشق و عارف
غوک
قورباغه
فراغ
آسایش و آرامش، آسودگی
قیاس کردن
حدس و تخمین زدن، برآورد کردن
قَیم
سرپرست، در درس کیسه کش حمام
کرای
کرایه
گسیل کردن
روانه کردن، فرستادن کسی به جایی
مرمت
اصلاح و رسیدگی
مروت
جوانمردی، مردانگی
مغربی
مربوط به مغرب (کشور های شمالی آفریقا جز مصر؛ امروزه مراکش، کشوری در شمال غربی قاره آفریقا)، در مورد طلا مجازا به معنی مرغوب
مُکاری
کرایه دهنده اسب، الاغ و مانند آنها،؛ چاروادار
نیکومنظر
زیبارو، خوش چهره
اِسلیمی
تغییر شکل یافته کلمه اسلامی، طرح هایی مرکب از پیچ و خم های متعدد که شبیه عناصر طبیعت هستند.
آخُره
چنبره گردن، قوس زیر گردن
بحران
آشفتگی، وضع غیر عادی
بُر خوردن
در میان قرار گرفتن
بُنشن
خوار و بار از قبیل نخود و لوبیا و عدس
بیرنگ
طرح اولیه، نمونه و طرحی که نقاش به صورت کم رنگ یا نقطه چین بر کاغذ میاورد و سپس آن را کامل رنگ آمیزی میکند
بیغوله
کنج، گوشه ای دور از مردم
تَسلا
آرامش یافتن
حقارت
خواری، پستی
خطابه
خطبه خواندن، وعظ کردن، سخنرانی
خَلف صدق
جانشین راستین
خیل
گروه، دسته
رعنا
زیبا، خوش قد و قامت
رندانه
زیرکانه
شندرغاز
پولی اندک و ناچیز، چندرغاز
طمأنینه
آرامش و قرار
عیال
زن و فرزندان، زن
غارب
میان دو کتف
فراعنه
ج فرعون، پادشاهان قدیم مصر
کُله
برآمدگی پشت پای اسب
کنگره
همایش، واژه ای فرانسوی به معنای مجمعی از دانشمندان و یا سیاستمداران که درباره مسائل علمی یا سیاسی بحث کنند.
گرته برداری
طراحی چیزی به کمک گرده یا خاکه زنگ یا زغال؛
نسخه برداری از روی یک تصویر یا طرح
گُرده
پشت، بالای کمر
مخمصه
گرفتاری، سختی، دشواری
مرفه
راحت و آسوده
مشوش
آشفته و پریشان
معاشرت
ارتباط، دوستی، رفت و آمد داشتن با کسی
میراب
مسئول تقسیم آب جاری در خانه ها و مزارع و باغ ها
والصفات صفا
سوگند به فرشتگان صف در صف
وقَب
هر فرورفتگی اندام مثل گودی چشم
وقفی
منسوب به وقف، وقف: زمین یا دارایی و ملکی که برای مقصود معینی در راه خدا اختصاص دهند.
اجابت کردن
پذیرفتن، قبول کردن، پاسخ دادن
استدعا
درخواست کردن، خواهش کردن
اسوه
پیشوا، سرمشق، نمونه پیروی
باری تعالی
خدواند بزرگ
تجلی
آشکار شدن، جلوه کردن
تکلف
رنج بر خود نهادن، خودنمایی و تجمل
بی تکلف: بی ریا، صمیمی
جنود
ج جند، سربازان، لشکریان، سپاهیان
حنین
نام نبردی است در منطقه حنین (بین مکه و طائف ) که میان مسلمانان و کافران پس از فتح مکه روی داد
خانقاه
محلی که درویشان و مرشدان در آن گرد می آیند.
خور
زمین پست، شاخه ای از دریا مانند خورموسی و خورمیناب
راست و ریس کردن
آماده و مهیا کردن
رعب
ترس، دلهره، هراس
سردمدار
سردسته، رئیس
سکان
ابزاری در دنباله کشتی برای حرکت دادن کشتی از سمتی به سمت دیگر
سوله
ساختمان فلزی با سقف بلند که بیشتر به عنوان انبار و کارگاه از آن استفاده میشود.
غنا
توانگری، بی نیازی
مشیت
اراده، خواست خدای تعالی
معرِف
شناساننده، کسی که در مجمع بزرگان افرادی را که به مجلس وارد میشوند، معرفی میکند.
معرکه
میدان جنگ
مقریان
ج مقری، کسی که آیات قرآن را به آواز خواند، قرآن خوان
نسیان
فراموشی
نفوس
ج نفس، مجازا انسان ها، موجودات زنده
وسواس
دو دلی
مائده
نعمت، طعام
مبتنی
ساخته شده، بنا شده، وابسته به چیزی
منحصر
ویژه، محدود
نثار
پیشکش کردن، افشاندن