1- علم و روشهای علمی Flashcards
تاریخ تولد علم مصادف با تاریخ تولد بشر است. بشر اولیه برای حل مشکلات خود از ابتدایی ترین مرحله شروع کرد و به کمک برخی از روابط تجربی قادر شد محیط پیرامون خویش را کم و بیش بشناسد.
روشهایی که انسان برای پاسخ دادن به سؤالات خود انتخاب میکند متفاوت و گوناگون است، ولی افراد متخصص برای فعالیتهای خود طرح و برنامه ریزی میکنند، زیرا انتظار میرود که آنها اطلاعات لازم را کسب کردهاند و قادر هستند تصمیمات قابلقبولی اتخاذ نمایند.
گرچه منابع اطلاعاتی فراوانی مانند تجربه، اظهارنظر صاحبنظران و عرف و سنت وجود دارد، ولی باید توجه داشت که اطلاعات ناشی از (1) است که میتوانند باارزشترین امکانات را درباره تصمیم گیری فراهم سازند.
منابع اطلاعاتی
منابعی که بشر، در طول تاریخ، با استفاده از آنها مشکلات خود را حل کرده است عبارتاند از:(2)
1) دانش سازمانیافته علمی
2)
1. تجربه 2. صاحبنظران 3.استدلال قیاسی 4. استدلال استقرایی 5. روش علمی
تجربه
شاید بتوان گفت که ریشهی ابتداییترین و درعینحال، اساسیترین راهحل مسائل در تجربههای شخصی نهفته است انسان به کمک تجربه، قادر است که بسیاری از مشکلات خود را حل کند. قسمت اعظم معرفتی که از نسلی به نسل دیگر انتقالیافته است، حاصل تجربهی بشر است.
چنانچه انسان توانایی استفاده از تجربههای خود و دیگران را نداشت، پیشرفت امروزی او غیرممکن بود.
در واقع توانایی (1) یکی از ویژگیهای عمده رفتار هوشمندانهی بشر است.
تجربه علیرغم تمام مزایایی که بهعنوان یک منبع اطلاعاتی دارد، از یک نقص کلی و عمده به نام (2) برخوردار است. میزان و شدت تأثیر یک حادثه در یک شخص به ویژگیهای شخصی و فیزیولوژیکی او بستگی دارد. دو نفر انسان از یک موقعیت واحد، تجربههای متفاوتی کسب میکنند.
گاهی اوقات انسان نیازمند اطلاعاتی است که یک شخص نمیتواند در برخی از موارد آن را از طریق تجربه بیاموزد. بهطورکلی، تجربه بهعنوان ابزاری علمی در کشف واقعیتها، محدودیتهای زیادی دارد که پژوهشگر باید به آن توجه دقیق داشته باشد.
1- یادگیری از طریق تجربه
2- محدودیت
صاحبنظران
مواقعی وجود دارد که انسان دربارهی پدیدهی خاصی، دارای تجربهی شخصی نیست یا مسائلی وجود دارد که انسان از طریق تجربه قادر به پاسخگویی آنان نیست. در چنین شرایطی دست نیاز به طرف کسانی که
صاحبنظران لقب گرفتهاند، دراز میکند. به این معنی که شخص پاسخ مشکلاتش را از شخص دیگری میپرسد که قبلاً با آن مشکل مواجه و بر آن فائق آمده یا با کمک دیگران به آن مهارت دستیافته است.
گرچه نظر صاحبنظران، بر منابع اطلاعاتی معتبر، استوار است، اما هیچگاه نباید از این پرسش که اطلاعات این افراد چگونه حاصلشده است، غفلت ورزید.
درگذشته صاحبنظران کسانی بودند که از پایگاههای اجتماعی بالایی برخوردار بودند و پذیرش نظر آنها شاید به دلیل پایگاه اجتماعی آنها بوده است. ولی امروز تنها به علت موقعیت یک شخص نمیتوان نظر او را پذیرفت، بلکه نظر یک صاحبنظر وقتی پذیرفته میشود که ادعاهایش بر اساس (1) قرار داشته باشد.
(2)، منابع دیگری هستند که صاحبنظران با آنها در رابطهاند و برای حل مشکلات خود به آنها مراجعه میکنند.
ازآنچه درگذشته اتفاق افتاده است میتوان انتظار داشت که عنصری از حقیقت در آن وجود داشته باشد. بنابراین، میتوان به سنتها اعتماد نمود؛ اما ضمناً باید این واقعیت را نیز در نظر داشت که سنتها به دوراز خطا نیستند.
اعتماد به صاحبنظران بهعنوان یک منبع دستیابی به واقعیت، دارای معایبی است که باید به آن توجه داشت. اینگونه افراد ممکن است مرتکب اشتباه شوند؛ زیرا خود آنها ادعایی مبنی بر اینکه از هرگونه خطا و لغزشی مصون هستند، ندارند. بهعلاوه، گاهی اوقات مشاهده میشود که بر سر مسئلهی خاصی نیز بین آنها اختلاف عقیده وجود دارد. این مطلب بیانگر این واقعیت است که غالب نظرهای آنها بر اساس عقاید شخصی است نه واقعیتها.
1- تجربه و یا منابع اطلاعاتی شناختهشده
2- عرف و سنت
استدلال قیاسی
اولین قدم مثبت در کشف و دستیابی به واقعیت، میتوان آن را (1) دانست.
انسان با عنایت به (2) به (3) پی میبرد. بهعبارتدیگر، پژوهشگر واقعیتهای شناختهشده و موجود را در کنار هم قرار داده و به نتیجهگیری میپردازد. این عمل از طریق قیاس منطقی که دارای فرآیندی به شرح زیر است، امکانپذیر است:
(4)
در این استدلال چنانچه مقدمهها درست باشند. نتیجه هم الزاماً درست خواهد بود. استدلال قیاسی، پژوهشگر را قادر میسازد که (5) را بهصورت الگوهایی سازمان دهد و زمینه را برای (6) معتبر آماده سازد. استدلال قیاسی همانند هرگونه استدلالی محدودیت خاص خود را دارد، زیرا نتیجه یک قیاس منطقه هیچگاه نمیتواند از محدودهی مقدمه تجاوز کند؛ بنابراین، برای دستیابی به نتیجهای درست باید مقدمه را صحیح تدوین کرد. در استدلال قیاسی میتوان با ترسیم روابط موجود، روابط جدیدی کشف کرد؛ ولی هرگز نمیتوان از آن بهعنوان منبعی برای توسعه و تولید اطلاعات جدید استفاده کرد. باوجود محدودیتهایی که درروش قیاسی مشاهده میشود، میتوان در پژوهش از آن بهعنوان وسیله ای که بین (7) و (8) رابطه برقرار میکند، استفاده کرد. این روش به پژوهشگر کمک میکند تا با استفاده از نظریههای موجود پدیدههایی را که به وقوع میپیوندند، پیشبینی کند. قیاس از نظریهها موجب تدوین فرضیهها که نقش حیاتی را در پژوهشهای علمی دارند، میشود.
1- فرآیند تفکر 2- کلیات 3- جزئیات 4) مقدمهی کبری مقدمهی صغری نتیجهگیری 5- مقدمههایش 6- نتیجهگیری 7- نظریه 8- مشاهده
استدلال استقرایی
توجه داشته باشید که در استدلال قیاسی پیش از دستیابی به نتیجه، مقدمه باید دانسته شده باشد؛ اما دراستدلال استقرایی نتایج با (1) و (2)، حاصل میشود. درروش استقرایی برای رسیدن به یک نتیجهای مطلوب همهی نمونهها باید موردبررسی قرار گیرند. این عمل درروش بیکن (3) شناختهشده است.
استدلال استقرایی تنها موقعی قابلاعتماد است که گروه موردپژوهش (4) باشد.
1- مشاهدهی نمونه
2- تعمیم بهکل
3- استنتاج ناقص
4- کوچک
بیکن و روش قیاسی
فرانسیس بیکن علیه آنچه او آن را تمایل فلاسفه بر توافق در یک نتیجهگیری و سپس جستجو برای یافتن حقایق برای تأیید آن نامید، قد عَلَم کرد.
(1) هیچگاه برای کشف حقیقت کافی نیست؛ زیرا ظرافتهای طبیعت بهمراتب بیشتر از ظرافتهای بحث و استدلال است. بیکن عقیده داشت منطق با یک سلسله پیشداوریها شروع میشود و به همین دلیل، نتیجهگیریهای آن (2) است.
او حریم روشهای قبلی را که کاربرد غلط آنها سبب توقف دانش شده بود، شکست. توجه و باورهای او موجب شد تا مردانی چون گالیله، لاوازیه و داروین با مردود شمردن منطق و مرجعیت، بهعنوان منابع حقیقت برای حل مسائل علمی بشر، به طبیعت روی آورند.
1- منطق
2- جهتدار
روش علمی
استفاده از استدلال استقرایی بهصورت انحصاری، موجب انباشته شدن اطلاعاتی میشود که اهمیت و نقش کمتری در پیشرفت اطلاعات جدید دارد. بهعلاوه، امروز مسائلی وجود دارد که با استفاده ازاستدلال استقرایی قابل حل نیستند؛ بنابراین، دستیابی به روشی که فاقد نقاط ضعف دو روش استدلال
قیاسی و استقرایی باشد، ضروری است. دانشمندان به این نتیجه رسیدهاند که باید مهمترین جنبههای دو روش (1) را ترکیب کنند و روش جدیدی به نام روش علمی را معرفی کنند.
1- قیاسی و استقرایی
(1) اولین کسی بود که روشهای قیاسی و استقرایی را ترکیب کرد و روش استقرایی- قیاسی را به وجود آورد. این روش از نوعی تعامل تشکیل شده است. در این روش پژوهشگر به کمک مشاهدههای خود فرضیههایی صورتبندی میکند. سپس اطلاعات لازم را جمعآوری و به آزمون فرضیه میپردازد. استفاده از روش قیاسی و استقرایی، یکی از ویژگیهای بارز (2) است که به عنوان مطمئنترین روش برای به دست آوردن اطلاعات بهکاربرده میشود.
بهطورکلی، روش علمی به فرآیندی اطلاق میشود که از طریق آن پژوهشگر، ابتدا بهصورت (3) با استفاده از (4)، فرضیه یا فرضیههایی را صورتبندی میکند، سپس با عنایت به اصول (5) به کاربرد منطقی میپردازد.
1- چارلز داروین 2- پژوهشهای علمی 3- استقرایی 4- مشاهدات خود 5- استدلال قیاسی
تفاوت بین روش علمی و استدلال استقرایی، در (1) است. در استدلال استقرایی، پژوهشگر ابتدا به مشاهده میپردازد و سپس اطلاعات جمعآوریشده را سازمانبندی میکند. درروش علمی، پژوهشگر استدلال میکند که چنانچه فرضیهاش تائید شود چه حادثهای اتفاق خواهد افتاد. سپس با مشاهدهی منظم به جمعآوری اطلاعات جهت رد یا تائید فرضیهاش میپردازد. تفاوت پژوهش و روش علمی: (2) روندی رسمیتر، منظمتر و قویتر از (3) است. پژوهش با ساختار منظمتری از کنکاش توأم است که معمولاً منجر بهنوعی ثبت مراحل و گزارش نتایج میشود. در
عین حال میتوان روح علمی را بدون پژوهش به کار گرفت، ولی پژوهش علمیتر را نمیتوان بدون روش و جوهر علمی انجام داد؛ بنابراین، پژوهش مرحلهی تخصصیتری از (4) است.
1- تدوین فرضیه
2- پژوهش
3- روش علمی
4- روششناسی علمی
مراحل روش علمی
1. احساس مشکل یا مسئله 2. تعیین و تعریف مشکل یا مسئله 3. پیشنهاد راهحل یا راهحلهایی برای
مشکل یا مسئله (صورتبندی فرضیه) 4. استدلال به شیوهی قیاسی دربارهی نتایج راهحلهای پیشنهاد شده 5. آزمودن فرضیه
پژوهش با (1) آغاز میشود و بهعبارتدیگر، پژوهش به خاطر پاسخگویی به یک یا چند سؤال شروع میشود. مسئله یا پرسش مورد پژوهش باید به شیوه ای بیان شود که با استفاده از مشاهده و آزمایش بتوان به آن پاسخ داد؛ بنابراین، مسائلی که دارای بار ارزشی هستند به سادگی پاسخ داده نمیشوند.
برای اینکه فرضیه مستند و بر یافتهی علمی استوار باشد پژوهشگر باید پیشینه یا تاریخ تحقیق را دقیقاً مورد مطالعه قرار دهد. سپس با توجه به دلایلی که فرضیه بر اساس آنها تدوین شده است، نتیجهگیری میکند (استدلال قیاسی). درروش علمی هیچ پژوهشگری ادعای (2) فرضیه را ندارد، زیرا این کار زمانی میسر است که فرضیه بهصورت یک حقیقت محض باشد.
1- مسئله
2- اثبات
مفروضههای زیربنایی روش علمی
روش علمی بر پایه برخی از مفروضهها، دربارهی ماهیت و فرآیندهای علمی، استوار است.
مفروضهها را به شرح زیر طبقهبندی کرده است: 1. مفروضههایی دربارهی ماهیت هستی یا واقعیت. 2. مفروضههای یکسانی طبیعت 3. مفروضههای مربوط به فرآیندهای روانی.
یکی از مفروضههای بنیادی مورد پذیرش همهی دانشمندان این واقعیت است که: رویدادهای مورد پژوهش، نظامیافته هستند و قانونمندی علمی در مورد آنها صدق میکند و هیچ رویدادی بیعلت نیست. علم بر این باور که در پس هر پدیدهای علت یا علتهایی وجود دارد، استوار است. این فرض گاهی اوقات (1) نامیده میشود.
این نظر که هر رویداد معینی، تحت شرایط معینی اتفاق میافتد، در حوزهی این فرض قرار میگیرد.
رویدادهایی که در طبیعت اتفاق میافتد دارای نظم و ترتیب هستند که با کمک روشهای علمی، میتوان نظم و ترتیب آنها را کشف کرد.
دومین فرض این است که از طریق مشاهدهی مستقیم میتوان حقیقت را کشف کرد. تأکید بر (2)، موجب تمیز پژوهشهای علمی از غیرعلمی میشود.
1- جبرگرایی
2- مشاهدههای تجربی
نگرشهای دانشمندان
دانشمندان به تناسب طبیعت کاری که انجام میدهند، دارای برخی ویژگیهای نگرشی به شرح زیر هستند: 1. بهطورکلی، دانشمند به هر چیزی (1) میکند و هیچگاه به اطلاعات موجود اطمینان کامل ندارد و تا موقع که یافتهی خویش را آزمایش نکند، آرام نمیگیرد 2. دانشمند همیشه (2) است و در مشاهدهها و تفسیرهایش قصد اثبات چیزی ندارد 3. دانشمند با (3) سروکار دارد؛ نه با (4)؛ و هیچگاه درباره خوبی یا بدی یافتههایش اظهارنظر نمیکند. 5. دانشمند هیچگاه به واقعیتهای پراکنده و منفرد راضی نمیشود، بلکه سعی میکند روابط بین واقعیتها را ترسیم و آنها را به مجموعهای (5) تبدیل کند.
1- شک 2- بیطرف و منصف 3- واقعیت 4- مفاهیم ارزشی 5- پیوسته
فرآیند علمی
انسان بهمنظور مقابله با طبیعت به شناخت پدیدههای پیرامون خود پرداخت. فرآیند (1) را میتوان به دو مرحله غیرقابل تفکیک تقسیم کرد: 1. سطح تجربی: در این سطح علم فقط به کشف (2) و درک چگونگی این روابط پرداخت 2. سطح نظری: علم در این سطح عبارت بود از کشف و پروراندن یک نظریه. در این سطح نهتنها روابط تجربی بهصورت مجزا تبیین میشود، بلکه با کمک آنها یک (3) ساخته میشود. سطح نظری نشاندهندهی پیشرفتهترین مرحله در علم است.
1- شکلپذیری نظریه
2- روابط تجربی بین پدیدهها
3- الگوی معین
در سطح نظری چه ارکان و عواملی وجود دارد:
تجربه:
کاملاً روشن است که علم در مراحل آغازین خود با تجربه شروع شده است. علم با مشاهده شروع میشود و به دنبال آن مشاهدههای دیگر با ماهیت مشابه یا مختلف خواهد آمد. در این مرحله، هدف علم عبارت است از (1). دانش در مراحل آغازین باید تلاش خود را مصروف شروع نقادی آزمایشها کند؛ زیرا این کار را میتوان با تقسیمبندی آزمایشها به صورت طبقات مختلف انجام داد.
طبقهبندی:
اساسیترین روش برای (2) و تبدیل آنها به مجموعهای ساده، طبقهبندی است. هر چه طبقهبندی دقیقتر، معنی روشنتر و ویژگیهای مربوط به آن با مفهومتر است، برای آنکه طبقهبندی دارای معنی و مفهوم باشد، طبقهبندی باید بر اساس یک ملاک معینی صورت گیرد. پیچیدگی طبقهبندی از این ناشی میشود که بسیاری اشیا و پدیدهها ویژگیهای بیشماری دارند و میتوان به شیوههای مختلف آنها را طبقهبندی کرد. در حقیقت، در مراحل اولیه، شاید انتخاب ملاکها بهصورت سطحی اتفاق بیفتد.
تنها پس از شناخت عمیق پدیده مورد سؤال میتوان ملاک طبقهبندی را درست برگزید. روشهای طبقهبندی میتوانند ساده یا پیچیده باشند. پیشرفتهترین طبقهبندی موجود، جدول تناوبی است.
قابل شمارش ساختن:
گرچه مشاهدههای کیفی در مراحل اولیهی علم ممکن است کافی باشد، اما تنها از طریق (3) است که میتوان دقت لازم را برای طبقهبندی علمی افزایش داد. (3) موجب سهولت در طبقهبندی و تجزیه وتحلیل دقیق میشود، ولی این عمل موجب افزایش، دقت و اهمیت دادهها به بیش ازآنچه هستند، نمیشود.
کشف رابطهها:
طبقهبندی پدیدهها در طبقههای مختلف موجب کشف برخی از ویژگیهای یا روابط بین پدیدههای طبقهبندی شده میشود. روابط تابعی موجود بین پدیدهها را نیز میتوان از طریق ترتیب موقتی آنها مشاهده کرد. در خیلی از موارد، رابطهی کشف شده رابطهی ظاهری است و از آن نمیتوان به عنوان یک رابطهای ظاهری است و از آن نمیتوان بهعنوان یک رابط دقیق و درست استفاده کرد.
نزدیک شدن به حقیقت:
گاهی اوقات پدیدهها بهقدری پیچیده هستند که روابط موجود بین آنها روشن نیست. در چنین شرایطی برای یافتن روابط بنیادی، بهمنظور کشف روابط بنیادی دقیقتر، اجزا یا عناصر اساسی اصلی را باید مورد ارزشیابی قرار داد. به همین دلیل، یکی از جنبههای مهم دانش، تجزیه و تحلیل پدیدهها به خاطر دستیابی به روابط است. اهمیت عمدهی تجزیهوتحلیل، فرآیندی است که از طریق آن دانشمند به (4) نزدیک میشود. مفهوم دانش بهعنوان فرآیندی (5) که به ندرت حاصل میشود، برای کسانی که دانش را یک امر مطلق تلقی میکنند و فراموش میکنند که هدف اصلی دانش شناخت بیشتر است، رضایتبخش نیست. یک روش زمانی دارای ارزش علمی است که به (6) منجر شود.
1- منظم کردن دانش مربوط به پدیدههایی که تجربه شدهاند 2- کاهش دادهها 3- کمّی ساختن 4- حقیقت 5- نزدیک به حقیقت 6- شناخت بیشتر
علوم نظری
هدف غایی علم، دسترسی به (1) یا (2) است که با استفاده از آن روابط پدیدههایی که از طریق تجربی کشف شدهاند، بیان میشود. این مرحلهی پیشرفت در علم احتمالاً در علوم فیزیکی بیش از علوم اجتماعی قابل حصول است.
برتری سطح نظری بر سطح تجربی را از طریق (3) سطح تجربی میتوان شناخت. علوم تجربی، خام و پالایش نشده است؛ زیرا با پدیدهها بهصورت، تقریباً (4) برخورد میکند. درصورتیکه درک هر پدیده مستلزم به خاطر سپردن آن بهصورت جداگانه و درعینحال، در ارتباط با سایر عوامل است.
دانش تجربی از دیدگاه (5) و (6) که هدف نهایی علم است، دارای محدودیت است.
دانش نظری میتواند طریقهی رسیدن به راهحل را کوتاه کند. وقتیکه فردی به علل یک رویداد پی می برد میتواند دانش خود را در جهت حل مشکلات مشابه به کار گیرد.
دانش نظری، چون (7) ایجاد کرده و موجب تدوین (8) میشود، بر دانش تجربی برتری دارد و به خاطر همین برتری است که میتواند دانش تجربی را (9) کند. علوم تربیتی بهعنوان یک علم هنوز در مراحل تجربی قرار دارد. احتمالاً بزرگترین ضعف ما در این علم کوتاهی در تهیه و تنظیم یک چارچوب نظری است که با عنایت به آن بتوان یافتههای آموزشی را مورد ارزشیابی قرار داد.
شاید بتوان گفت که علوم انسانی به علت تأکید بیش از حد به (10) و غفلت از (11) صدمه دیده است.
1- علم نظری 2- تبیین شده 3- محدودیتهای 4- انتزاعی 5- پیشبینی 6- کنترل 7- انگیزهی پژوهشی 8- فرضیههای باارزشی 9-پیشبینی 10- تجربه 11- نظریه