1 Flashcards
Instinct
غریزه، سرشت، nature
Flour
آرد
آرد ۲ توسط امیر ویرایش شد هاهاها
disrupt
قطع کردن
Intercept
جلوگیری کردن، قطع کردن
، interrupt,
disrupt
Swath
راه باریک
چمن زنی
Canopy
سایبان
خیمه
Integrity
انسجام
تمامیت
Furrow
شیار
خط گود
Fertile
Prolific
حاصلخیز ،بارور
Obliterate
Delet
پاک کردن
Remove
Depletion
تخلیه
خونگیری
Deteriorate
فاسد شدن
بدتر شدن
Tract
وسعت
قطعه
اثر
Steeped
خیس شدن
غوطه ور شدن
Replet
لبریز،
تکمیل
Scouring
تمیزکاری
Appetite
میل و رغبت ذاتی
contend
رقابت کردن
مخالفت کردن
Content
گنجایش
محتوی
Fringe
Margin
حاشیه
لبه
Plain
دشت
Applied
عملی
کاربردی
Cuisine
دستپخت
روش آشپزی
Trace
مقدار ناچیز
اثر
رد
Smattering
دانش سطحی
Smatter
جاهلانه حرف زدن
absurd
پوچ
مزخرف
Rookie
تازه کار
badger
اذیت کردن
Drudgery
کار سخت و ناخوشایند
Pester
اذیت کردن
Interminable
پایان ناپذیر
Plead
درخواست کردن
Coroner
پزشک قانونی
Scam
کلاهبرداری
شیادی
Corrupt
فاسد و بدکار(از نظر اخلاقی)
Perpetrate
مرتکب شدن
Concede
اعتراف کردن
Exploit
استثمار
بهره کشی
شاهکار
Scoundrel
Villain
ادم پست
رذل
alias
نام مستعار
Stuffed
پرشده
Chagrin
ناراحتی
Shredded
پاره شده
خرد شده
Gullible
زودباور
Laconic
مختصرگو
throng
گروه
ازدحام
intrepid
شجاع
باجرات
Trepid# وحشت زده، ترسان، لرزان
accost
مخاطب ساختن با بد رفتاری
هزینه
نزدیک شدن
مخاطب ساختن
reticent
محتاط در سخن
کم گو
ساکت
Executive
مجری
Put up
بنا کردن
بسته بندی کردن
rambling
ولگردی
بی هدفی
corporal
جسمی،
سرجوخه
imminent
قریب الوقوع
Pretext
An excuse
بهانه
بهانه آوردن
Fabricate
دروغ گفتن
جعل کردن
ساختن
Adroit
Skillful
چیره دست
ماهر
زرنگ
gesticulate
با اشاره فهماندن
Vigilant
Watchful
مراقب
هوشیار
Fraud
فریب
Scalpel
چاقوی جراحی
Entry
ورود
دخول
Onrushing
حمله
Marvel
حیرت زده شدن
تعجب
coax
ریشخند کردن
چرب زبانی کردن
unscathed
صدمه ندیده، خسارت ندیده، زخمی نشده
Level
سطح
مسطح کردن
ویران کردن
Level
مسطح کردن
ویران کردن
Magnificent
عظیم
مجلل
Sweep
جاروب شده
Flimsy
سست
بیدوام
ضعیف
disastrous
مصیبت آمیز
خطرناک
Topple
واژگون کردن
Elevated
مرتفع
بالا
Flatten
مسطح کردن
فرو ریز کردن
devastate
خراب کردن
Port
بندر ورودی
درگاه
Scrape
پنجول زدن
nocturnal
شبانه
extinction
انقراض
substantial
مهم
اساسی
Plenty
زیاد
فراوانی
Scatter
پراکنده شدن
Obstruct
مانع شدن
manufactur
تولید کردن
دستکاری کردن
Immensely
زیاد
به طور وسیع
vastly
زیاد
Bounce off
منعکس کردن
Mystify
به اشتباه انداختن
گیج کردن
Slender
باریک
مقدار کم و ناچیز
erect
راست
قائم
برپا کردن
reinforce
تقویت کردن
محکم کردن
Hostage
گروگان
Circumstance
چگونگی
شرایط محیط
پیش آمد
Compel
Persuade
مجبور کردن
gorgeous
جذاب
remedy
درمان
Cure
stationary
ساکن
بیحرکت
suspend
معلق کردن
موقوف کردن