۴-۵-۶ Flashcards
طبقه بندی دفاع
همساز با ایگو
ناهمساز با ایگو
ناهمساز و همساز یعنی چی
یعنی چقدر این دفاع جزئی از تاروپود شخصیتی شماست. در واقع چقدر بهش آگاهید ، چقدر ناآگاه
یعنی چقدر اتوماتیک شده
دفاع همساز با ایگو
ناآگاه (چقدر اتوماتیک شده)
Syntonic
دفاع ناهمساز با ایگو
آگاه
Dystonic
یه طبقه بندی دیگه هم از دفاع های سطح بالا داریم
دفاع های منش
دفاع های تاکتیکی
دفاع های منش یعنی یه چیزی تبدیل شده باشه به شخصیت فرد یعنی همساز است
معمولاً دفاع های تاکتیکی ناهمسازن
اگر من بگم زیر این لبخند اضطراب داری اگر بیمار مکث کنه بگه آره دارم این چه دفاعیه
ناهمساز با ایگو
اگر نپذیره دفاع شده همساز با ایگو است
همساز با ایگو بیش از اینکه نشانه آگاهی یا ناآگاهی باشه نشون میده بیمار به تبعات دفاعش آگاه نیست. به بهایی که داره میده آگاه نیست
نمونه های دفاع همساز با ایگو
عادتمه همینی که هست شخصیتم اینجوره ژنتیکیه ارثیه پدر و مادرمم همینطورین سالهاست همینه همیشه همینطور بودم و....
هر کاری که بیمار نوروتیک کرد تا از احساساتش اجتناب کنه
دفاع است
تشخیص دفاع های سطح بالا و پایین
سطح پایین یه نوع شیوه ارتباط اند
اصلیترین دفاع سطح پایین دفاع فرافکنی است یعنی تشخیص ناامنی و تهدید و سوءظن
پس هر موقع که بیمار وارد یه چلنجی میشه با شما یا به بیان دیگه هر مشکلی تو ارتباط باشه علتش فرافکنی و سوءظن است
پس توی دفاع های سطح پایین هر وقت سوظن نسبت داد دفاع سطح پایین است توش فرافکنی است
هر وقت سونیت نسبت داد
یعنی دفاع سطح پایین است
دفاع های تاکتیکی چند دسته اند
(ترس از صمیمیت منظورمونه در نوروتیکا)
- کلامی
- غیر کلامی: یعنی من چطوری با شما رفتار کنم که به شما بگم نزدیک نشو؟
غیرکلامی ها چیا هستن؟
-فقدان eye contact
Discharge-
-خنده ، لبخند
کلامی چیه؟ یعنی طرف برای فاصله گیری از شما از یه سری چیزا استفاده می کنه مثلا ممکنه بگه حالا دونستن اینا چه فایده ای داره؟
تفاوتshame با خجالت
خجالت توی آدمای نوروتیکه یعنی من در بیان احساساتم خجالت میکشم
شرم یعنی احساس حقارت و بی ارزشی
قاعده کلی در برخورد با دفاع ها
اگر سطح پایین بود: منتالایز
اگر سطح بالا بود: چلنج challenge
با کدوم دفاع ها چلنج نداریم
سطح پایین
اگر بیمار نوروتیک بود و دفاع تاکتیکی
چلنج
اصلیترین کارهایی که آدما میکنن که احساسات شون رو نبینن
به ترتیب اهمیت
هر چی اینجا مینویسم علاوه بر بیمار درمانگر هم نباید اینا رو انجام بده
١-کلی گویی
٢-ابهام
٣- تعمیم: از بچگی اینطور بودم
۴- cover word در لفافه حرف زدن. مثلاً بهم برخورد. بهم برخورد نشون نمی ده چه حسی دارم.
۵- گفتار غیر مستقیم: یه جور عقلانی سازیه مثلاً احتمالا، فکر میکنم، شاید،ممکنه
۶- جملات فرضی
٧- عقلانی سازی
٨- تغییر موضوع بحث، ازین شاخه به اون شاخه پریدن(مشروط بر اینکه دیسوشیت نباشه)
٩-فراموش کردن: میگی مثال بزن میگه یادم نمیاد
١٠-نمیدانم(باید تشخیص بدیم نمیدونه یا نمیخواد بدونه)
١١- مقدمه چینی ، وراجی(مشروط بر اینکهgallopingنباشه)
١٢ - حرف زدن به قصد اجتناب از احساسات
**وقتی بیمار اینا رو میگه باهاش صحبت کنید با چلنج باهاش برخورد بکنید یعنی راجع بهش بگید
اگر بیمار بگه حالم بده زندگی بده کلی گویی کرده
کلی گویی درمانگر چی میتونه باشه؟
از کی حالت بد شد کی ها حالت بده؟
اول بپرس حال بد چیه اصلا
ما هیچ وقت نمیپرسیم کلی چه حسی داری. کلی گویی نداریم
همیشه و همه و کلا نداریم
باید ذهن بیمارو متمرکز کنیم رو یه اتفاق خاصی
اسم پروتکل درمانی دوانلو
CBS
مراحل درمان(نوروتیک) دوانلوcbs
١- پرسشگری داینامیک: بپرسیم مشکل چیه. برسیم به تعارض.
بعد که مشکل رو پرسیدیم وارد مرحله بعد میشیم
٢-فشار: دعوت به تجربه احساس
به x بخاطر y چه احساسی داری؟(مثال: به مادرت بابت حرفی که اون شب زد چه احساسی داری؟)
اینو میپرسیم تا ظرفیت احساسی ایگوی بیمار روشن شه. کمک کنیم حس مخلوطش رو به اطرافیان ببینه.
اگر بیمار مشکل رو بصورت سیمپتوم مطرح کرد میگیم بعداً چطور به این سوال برسیم
٣- چالش - defence work: یعنی وقتی به طرف میگیم چه حسی داری شروع میکنه بامبول. حسی ندارم. ماله کشیدن.
۴- مقاومت انتقالی
۵-آنلاکینگ
۶- مرحله تحکیم یا consoliation: به لحاظ عقلانی جلسه رو مرور میکنید.
٧-کاوش دینامیک بر ناهشیار (تکرار این فرایند در مثال ها و روابط دیگه)
قاعده بی طرفی neutral
باید بعنوان درمانگر اینو به مراجع بقبولانیم که من در دنیای روانی تو طرف هیچی نیستم. فقط طرف سلامت تو هستم
طرح مشکل نوروتیک ها
معمولا آدم های نوروتیک مشکل رو درون روانی و منسجم میگن (یه چیزی تو منه)
آدمای مرزی مشکل رو بین فردی مطرح میکنن
به سه شکل بیمار مشکل خودشو طرح میکنه:
١-بیرونیسازی: معمولاً بیماران شکننده مرزی این کارو میکنن. یعنی مشکل درونی رو بیرونی میکنن، یا انکار میکنن، خلاصه به چیزی به اسم مشکل درونی اشاره نمیکنن .
بیرونی سازی با دو دفاع رایج همراه است(پرخاشگری-درماندگی(افسردگی)).
٢- سیمپتوم: افسردهام، وسواس دارم، فوبیا دارم، از خواب میپرم.
٣-مشکل درونی: یه زمینه ارتباطی داره اما بیمار میدونه مشکل از خودشه. (موقعی مشکل درونیه که مسئولیت رفتارم رو بپذیرم)
چرا وقتی مشکل رو بیرون از خودت میبینی پرخاشگری و درماندگی داری؟
طبیعتاً وقتی مشکل رو بیرون از خودت ببینی به سمتش حمله میکنی(پرخاشگری) و یا زورت نمیرسه و درمانده میشی(افسردگی)
فرافکنی تاکتیکی
یعنی آدم نوروتیک ممکنه فقط برای اینکه روی خودشون متمرکز نباشند یه کوچولو به این و اون پیله کنن یا مشکل رو بیرونی مطرح کنن. با یه challenge سریع رد میشه.
سوالهایی که از بیمار نباید پرسید
- *هرگز از بیمار درباره احساسش به مشکل نمیپرسیم. چه حسی داری به وسواست غلطه.
- سوالی که جوابش برای خودتون هم مشخصه نپرسید(مثلا از من چه انتظاری داری؟)
نظر روانکاوی درباره سیمپتوم
از نظر روانکاوی سیمپتوم نشانهی بیماری است نه خود بیماری
بنابراین نشانه یه چیز بیشتر نیست: ترومای ارتباطی
تروماها کلا ارتباطی اند ترومای غیر ارتباطی نداریم
سیمپتوم یک راه حل بیرونی ایگو است برای یک مسئله درونی (برای همین سیمپتوم ها رو در ضلع دفاع مثلث میگذاریم)
اگر بیمار طرح مشکل رو بصورت سیمپتوم مطرح کرد و ما خواستیم به مرحله دوم یعنی فشار برسیم و دعوت به تجربه احساس کنیم باید چطور به این سوال برسیم
هیچوقت نمی رسیم به وسواست چه حسی داری. بنابراین برای اینکه به این سوال برسیم(به ایکس بخاطر وای چه احساسی داری؟) سه تا کار میکنیم:
١- بپرسیم کی شروع میشه این سیمپتوم؟ (اینو میپرسیم چون گفتیم سیمپتوم یک واکنش است به ترومای ارتباطی) امکان نداره که بیمار نوروتیک باشه و ندونه. بپرسیم کی شروع شده ؟ کی بیشتر شده؟ ممکنه بگه من سالها افسرده بودم، خب چرا الان اومدی چرا الان بیشتر شده؟ اگر نوروتیک باشه حتما میدونه از کی بیشتر شده
٢- میتونید معناش هم بررسی کنید. اینکه این چه معنایی برای شما دارد؟
٣-اینکه چه مشکلی برات ایجاد کرده؟ (حواستون باشه به شروع به شکایت نکنه) البته حواستون باشه نپرسید چه حالی به وسواس تون دارید مثلاً.
*کی شروع شده
*کی تشدید میشه
*چه معنایی برایش داره
*کسی دور و برت این مشکل رو داشته؟
* کسی اینکارو باهات کرده؟ مگه نمیگی به خودت سختگیری
*چرا میخواد درمانش بکنه
و…
وقتی به تعارض درونی رسیدیم اونوقت یه مثال از رابطه بیرونی میگیریم. مثال کلی نه. جزیی. خاطره رو که گفت اونوقت درمان ما شروع میشه: به مامان بخاطر رفتار فلان توی فلان روز «الان» چه حسی داری؟
چه زمانی درباره اختلال بیمار سوال میکنیم مستقیماً؟
زمانی که بی اعتنایی ببینیم در اون
مثلاً با بی اعتنایی میگه من روزی ٣٠ بار دستم رو میشورم
بنا به اون چیزی که دارید میبینید و همخوانی ندارد تعارضی وجود داره به توجهش میارید
** اما راجع به حس بیمار به خودش و اختلالش سوال نمیکنید
چالش
Challenge
١- فقط یک اشاره میکنیم: دقت کردی میگی از دست مامان عصبانی هستی ولی داری لبخند میزنی؟ point out
٢- تردید: به نظرت بحث درباره انواع احساسات بهت کمکی میکنه؟ فک میکنی اگر به جای دیدن حست به مامان اونو پشت این خنده نگه داری مشکلت حل میشه؟همون اشاره ست با لحن تردید. داری میگی جواب نمیدهد روشت.
٣- روشنسازی کارکرد و بها: میتونی به جای حست بخندی این اضطرابت رو کم میکنه اما مشکلت رو حل میکنه؟ تا حالا حل کرده؟به کارکرد گذشته اشاره کنید. شاید یه وقتی کمک میکرده اما الان کمک میکنه؟این همدلی هم ایجاد میکنه یعنی یه وقتی چاره ای نداشتی اما اینجا چی؟
۴-مقابله کردن countering: مثل بالایی اما صریح تر. میخوای خودتو با اضطراب تنبیه کنی یا حست رو تجربه کنی؟ این یا اون؟ کدوم مفید تره؟
۵- بلاکینگblocking: بلاکینگ هم مال موقعیه که راجع به دفاع ها حرف زدیم. بهتره پشت این اضطراب پنهانش نکنیم. یا مال وقتی که بیمار میخواد مقدمه چینی کنه یا بحثو عوض کنه.
۶- ایگنور کردنignore کردن: وقتی فشار اولویت داره.
این مال وقتی است که فشار اولویت داره. یه جاهای خاصی باید استفاده کنید. چالش برای اینه که فشار بره جلو در واقع. چه احساسی داری به پدرت بابت اینکه تشویقت نکرد برای کنکور؟ خب اون موقع تهران نبود. احساست چیه الان وقتی که یادش میوفتی؟ به برادرم بیشتر توجه میکرد. احساست به پدرت چیه وقتی یادش میوفتی؟ با این مداخله داریم این پیام رو میدم که اصل مطلب رو بگو نزن به اون راه. البته این مال موقعیه که بیمارم رو سالم تشخیص دادم. (اضطراب سیگنال و عدم فرافکنی) یعنی فشار بیار چلنج کن فشار بیار چلنج کن نیم ساعت احساس میزنه بیرون
بین چلنج و فشار اولویت با کدومه
فشار
بخاطر پیمان درمانی و مقاومت کمتر(فقط فشار میتونه این کارو کنه)
هر جایی حس کردید درجه ای از احساسات در بیمار هست نیازی به چالش نیست
ملاک تشخیص مشکل درونی
- یه کار میکنم که نباید بکنم
- یه کاری نمیکنم که باید بکنم
-اگر کسی مدعی باشه که یه کاری میکنم و حق دارم که میکنم اون دیگه مشکل درونی نیست. تعارضی نیست اینجا. این آدم تو ساختار مرزی است. هر کسی که مسئولیت رفتارش رو نپذیرفت: مرزی
محرک مردم اند اما مسئول بخش دادن تویی.
بسته به ایننکه دفاع چقدر قویه و چقدر ضعیف میزان—فرق داره
چالش
Point out
اشاره مال موقعیه که قبلاً مفصل درباره ش حرف زدی حالا میخوای یه اشاره ای بکنی
مثلاً دقت میکنی داری میگی عصبانیم و داری لبخند میزنی؟میبینی باز دوباره ذهنت رفت سراغ مامان وخواستی توجیهش کنی؟ دیدی باز مضطرب شدی و دهنت خشک شد؟
اون چیزی که میبینی و یه بازخورد میدید فقط
توی ساختار نوروتیک سوپرایگو—است
خشن
توی ساختار مرزی سوپرایگو—است
ناقص
وقتی سوپرایگو خشنه
سرکوبی شدید پرخاش داریم
وقتی سوپر ایگو ناقصه
نشت پرخاش داریم
کارکرد پرخاش
حدومرز گذاشتن
مراقبت از خود
حفظ بقا
چرا توی سازمان نوروتیک پرخاش سرکوب میشه و سوپر ایگو خشن
اگر فکر کنم والدینم سختگیرن چون منو دوست دارن
چون پدرو مادر ما بخاطر دوست داشتن ما سخت گیری کردن بنابراین از پدر و مادر تقلید میکنیم
چرا تو سازمان مرزی سوپرایگو ناقص است و پرخاش نشت میکنه
اگر من فک کنم والدینم منو نادیده میگیرن یا آزار میدم دیگه برای چی درونیش کنم؟ برای چی خشمم رو قورت بدم؟ ما خشم رو قورت میدم که رابطه رو نگه داریم دیگه
سوپرایگو نماینده و نماد والدین است. خب یه والد باید خوب باشه که من بخوام درونم نگهش دارم دیگه. بچه ها از دو سالگی تشخیص میدن نیت رو. وقتی میگی زود بخواب میفهمه بخاطر خودش میگی یا خودت
چرا ما نسبت به خودمون خشن تریم تا پدرومادر؟
شما نسبت به پدرو مادر بخاطر سختگیریش چه احساسی داری؟ خشم
این خشم رو نگه میدارید توی خودتون جزئی از سوپرایگو میشه
خشمی که به والدین داریم اما به سمت اونا نرفته به سمت خودمون رفته
آدمی که احساس بی ارزشی بکنه چندتا راه حل داره
نارسیسیستیک
هیستریونیک
اینا راه حل هایی هستن برای اینکه احساس ارزش بکنه
بنیادی ترین انگیزه از نظر این رویکرد
احساس ارزشمندی
Attachment
ما باید احساس کنیم دوست مون دارن چون اتچمنت محوریم.
اون چیزی که باعث میشه آدمیزاد نسل ش اینطوری ادامه داشته باشه همدلی است
در اختلالات وخیم این همدلی مختل میشه ولی خیلی محدود است و نسل آدمیزاد رو تهدید نمیکنن
چرا وقتی دیگران کمک مون میکنن خشمگین میشیم
برای کمک کردن شما ناچاری ناکام بشید دیگه ( یه کسی باید یه چیزی از شما دریغ کنه)
بنابراین من میخوام کمکت کنم یعنی میخوام عادتت رو عوض کنم. تغییر عادت یعنی ناکامی
ناکامی یعنی پرخاشگری
احساس مخلوط پیامد چیه
صمیمیت
بنابراین یکی از راه هایی که من احساس مخلوط نداشته باشم چیه؟ اجتناب از صمیمیت ( همون دفاع تاکتیکی)
وقتی مرحله دو و سه مداخله رو انجام میدم ممکنه احساس مخلوط ایجاد بشه یعنی فشار و چالش باعث چی میشه؟
CTF برانگیخته میشه
Complex transference feeling
احساس انتقالی مخلوط/پیچیده
اسم دیگهش: مقاومت
وقتی مقاومت برانگیخته میشه بعدش پیمان درمانی ناهشیار رو داریم
وقتی (مقاومت) یا ctf برانگیخته میشه باعث میشه یه چیز دیگه هم برانگیخته شه
UTA پیمان درمانی ناهشیار
اسم دیگه uta
میل به بهبود /تغییر
اسم دیگه ctf
مقاومت
ترنسفرنس دوتا معنا داره
نوروتیک / سالم: در آدمهای سالم و نوروتیک به معنای انتقال احساس است. یعنی احساس منتقل میشه (احساسات مخلوط)
مرزی/سایکوتیک: رابطه منتقل میشه. یعنی آبجکت یا رابطه موضوعی بد آبجکت است. اگر تو رو ایدهآل میکنم برای اینه که اون بد به خوب تبدیل بشه.
یعنی اگر والدین بد داشته باشم در تمام عمر دنبال آدمهای بد میروم که بدی آدما رو تبدیل کنم به خوبی. که هیچ وقت هم موفق نمیشم چون دنبال آدمهای بد میگردم. یه لوپ فاسد ایجاد میشه.