١-٢-٣ Flashcards
هدف rage
انتقام
حمله و آسیب
دو وجه منتالایز
١- attunementاَتیومِنت : همنوایی با احساس و تلاش برای درک چیزی که در ذهن فرد است
٢- marking یا marketness: همنوایی با اون احساس به شکل برجسته ( غلو کردن احساسات)
منتالایز
تلاش برای فهم حال تو و نقش من در حال تو
«میل» به اینکه حال تورو بفهمم اهمیت داره نه نتیجه
چرا در ps position فرافکنی و … رو دفاع حساب نمیکنیم و میگیم یه شیوه بدوی ارتباط اند؟
چون در مداخلات تاثیر دارن به محض اینکه بگیم دفاع اند داریم وارد چلنج میشیم که میخواهیم اینا رو از بین ببریم ، که عملی هم نمیشه.
مثلت تعارض
اضطراب-احساس-دفاع
همانند سازی فرافکنانه Pi
تبدیل دیگران به چیزی که فرض گرفتم
برای اینکه من بد آبجکت رو به گود آبجکت تبدیل کنم باید از وجود موضوع بد مطمئن بشم یعنی موجود بد درست کنم. Pi فرایند تولید بد آبجکت است
چرا سایکوز رو نمیشه درمان کرد؟
چون فرافکنی این افراد با واقعیت بازسازی نمیشه (واقعیت سنجی ندارن) وقتی واقعیت رو به توجهش میاری فرقی نداره. اینا رو ارجاع میدهید دارو درمانی
موارد نامطلوب روان درمانی
هوش پایین مصرف مواد دارو درمانی شدید مدیتیشن سنگین اختلالات سایکوتیک دو قطبی فعال سایکوپاتی افسردگی و خودکشی فعال
چه کسی مناسب درمان است؟
کسی که توانایی تشخیص واقعیت رو داره
بیماری های زیرمجموعه سازمان مرزی
نارسیسیزم
هیستریونیک
افسردگی حاد
PTSD
تقریباً درمان ناپذیر
نارسیسیسم شدید
اسکیزوئید
پارانوئید
چه زمانی آدماact out میکنن؟
موقعی که ظرفیت تفکر و یادآوری تجربه رو ندارن
یکی از دلایلی که میگن اکت نکن
مثلا مشت به بالشت نزن چرا چون «تکرار» دیسوسیشن ایجاد میکنه
وقتی آدما دیسوشیت میکنن میتونن هر کاری با بدن شون بکنن (بفروشنش، تا خرخره پرش کنم و..)
اَکت فقط در بیرون نیست ممکنه تو ذهنم هم دعوا کنم. هر گونه عمل فانتزی و آگاهانه ای اکت است
وقتی میگن تجربه کن اکت نکن یعنی چی
مواجه شدن با اون حس(نه با میل رفتاری اون حس)
اسم دیگه دفاع منیک
انکار
٣تا مولفه ایگو که در درمان روش متمرکزید
خواست: چی میخوایی
احساس: چطور حس میکنی
اینجا و اکنون: کی؟
هر چی نوروتیکتر تجربه—– درمانش میکنه
احساس
هر چی مرزی تر تجربه——درمانش میکنه
رابطه
- —ها دچار نقص روانی اند
- —-ها دچار تعارضاند
مرزی ها
نوروتیکها
کار سوپر ایگو
تبدیل پرخاش به concern مراقبت و توجه
١- احساس ارزشمندی
٢- نظارت بر این احساس ارزشبخشی (نظارت بر حفظ این ارزش)
سوپرایگو ناقص
مرزیها
از سوراخش پرخاش نشت میکنه(چون اصلا کارکرد سوپر ایگو تبدیل پرخاش به مراقبت است)
سوپر ایگو کامل ( نوروتیکها)
مشکل کمّی است
یکم خشن است
مشکل آدمای نوروتیک
تعارض بین ایگو و سوپرایگو
یعنی سوپر ایگوشون سختگیرتره
چرا؟
چون به همون نسبت که نفرت شدیده سوپرایگو باید حواسش باشه دیگه که جلوش رو بگیره
نوروتیک نگرانه نفرتش نزنه بالا. پس نوروتیک رو نفرت خودش حساسه در حالیکه مرزی به نفرت دیگران
یکی از ویژگی های نوروتیک انکار خشم و نفرت است
اصلی ترین کار والدین
مراقبت
پس با مراقبت چه حسی میدن؟ ارزشمندی
بنابراین اصلی ترین کار سوپرایگو احساس ارزشمندی است
کسی که سوپر ایگوش کامله احساس ارزشمندی میکنه
وقتی سوپر ایگو نفرت رو پس میزنه فقط نفرت رو پس نمیزنه
عشق رو هم پس میزنه
در نتیجه: ناتوانی در صمیمیت
تعریف ایگو در نظر فروید
رسوب نیروگذاریهای ترک شده
چرا در سایکوتیکها سوپر ایگو تشکیل نمیشه؟
گفتیم ایگو و سوپرایگو از طریق ارتباطات تشکیل میشه، سوپرایگو از همانندسازی و درونی سازی با والدین تشکیل میشه
درونی سازی والدینی که خوبند
شما یه پدری دارید که نیست یا کتک میزند وقتی که هست چی اینو درونی سازی کنی؟ کاربردی ندارد که درونی سازی کنم
یعنی چه فانکشنی رو ازین آدم ببرم تو خودم که حالم رو خوب کنه؟
تفاوت مرزی سطح بالا و سطح پایین
در پرخاشگری است
سیمپتوم
یه عادتی که ایگو ازش استفاده میکنه برای انطباق با محیط
منتهی یه عادت مخربه
ایگوی آدم که از کار میوفته میره سراغ سیمپتوم
ایگوی نوروتیک ها قوی ای ایگوی مرزی ها از کار افتاده
نوروتیکها بازداری دارن بیشتر
مرزیها چه اضطرابی دارن؟
اضطراب فرافکنانه
اسم دیگه اضطراب گناه
اضطراب سوپرایگو
خطر تکانه های مخرب است
نوروتیک
خطر آدمهای مخرب است
مرزی
وقتی نفرت از عشق بیشتره چیزی که به دست میاد….
شرم است
وقتی عشق و نفرت هست و گناه به وجود میاد چه واکنشی داریم؟
ترمیم(جبران)
تخریب خود(سرزنش خود و تنبیه خود)علت:سوپرایگوخشن
آدما نسبت به خودشون خشن ترن تا دیگران نسبت به خودشون
سوپرایگو خشن و سختگیر
اسم دیگه اضطراب گناه
اضطراب ناهشیار
یکی از کارکردهای ایگو
یکی از کارکردهای ایگو ارزیابی لحظه به لحظه خود است بهش میگیم observing ego
فرد سالم اینو داره
توی مرزی ها به کل مختل است یعنی میگی چرا داد زدی میگه نزدم
درمانگر اینجا به ایگوی کمکی نیاز داره. یعنی شما باید جای ایگوی بیمار هم کار کنید عین یه مادر که با بچه ش کار میکنه مثل همون فرآیند منتالیزیشن
(یعنی همون کاری که در منتالیزیشن میکردیم به کلام میآوریم: میپرسیم مضطربی؟ میگه نه. ما میگیم آخه نفست تنگه)
نقطه مقابل observation
Repetition
وقتی act میکنیم چیکار میکنیم؟
جلوی ظرفیت ایگومون رو میگیریم
تجربه سوگ
مواجهه با احساسات بدمون و آسیبی که در دنیای ذهنی مون به نزدیکانمون زدیم و خودمون
بنابراین
١-مواجهه با احساسات بد و آسیبی که به نزدیکان و خودمون زدیم.
٢-پذیرش آسیبی که به موضوع یا موضوع های عشق زدهایم.
منطق تجربه سوگ
در این روش فرض بر اینه که اگر آدم ها تجربه سوگ رو به درستی از سر بگذرونن دست از گناه آسیب زننده بر میدارن یعنی دیگه نیاز نیست خودشون رو آزار بدن
در ساختار D یه جور هراس از احساسات ناخوشایند داریم
باندل سوگ
Rage–>guilt–>grief–>love
منطق تجربه باندل سوگ
وقتی این تجربه های عمیق تجربه بشن دیگه این guilt اسیب زننده نیست
سوپر ایگو شروع میکنه به ملایم شدن کم کم
دوانلو به تجربه باندل سوگ چی میگه
آنلاک شدن ناهشیار
اسم دیگه مرزی
شکننده
طبقهبندی بیماران
بیمار مقاوم با دفاع isolation
بیمار مقاوم + repression
شکننده
*٢تای اول موضع D است. ازین جهت که دفاع های سطح پایین ندارن گفتیم دیاند.
تفاوت مشکلاتfunctional با somatization
مشکلات کارکردی: اضطراب مزمن میاد سیستمی از بدن شما رو که ژنتیکی مستعد آسیب است اذیتش میکنه. مثلاً گوارش مستعد باشه تحت استرس مزمن میشه زخم معده
سوماتیزیشن جنبه نمادین داره
یعنی ناتوانی در نمادپردازی
وقتی ایگو اونقدر ضعیف است که از سمبل برای بیان درونیاتش استفاده نمیکنه اونوقت با بدنش حرف میزنه مثلاً دستش فلج میشه
معمولاً مشکلات فانکشنال ارگانیکاند. یعنی میری دکتر معاینه کنه واقعا زخم معده میبینه
اما مشکلات سوماتیزیشن زمینه پاتولوژیک ندارد معمولاً یعنی بررسی که میکنیم چیزی دستگیرمون نمیشه
بیمار مقاوم با دفاع isolation
اینا آدم هایی هستن که اضطراب از تحمل شون میره بالا
تحمل اضطراب رو دارن
بیمار مقاوم با دفاع repression
بیماران دسته دوم بیمارانی هستن که اضطراب شون از آستانه تحمل رد میشه (یعنی تحمل اضطراب رو ندارن)
اگر نتونی اضطراب رو تحمل کنی چی میشی
بدن فلت میشه
بیماران دسته دوم و سوم هر دو فلت هستن به همین علت
بیماران دسته دوم و سوم هر دو تحمل اضطراب رو ندارن
پس فرق بین این دو چیه
فرقشون توی سطح دفاعهاشون هست
دفاع های دسته سوم سطح پایین اند و گفتیم دفاع های سطح پایین شیوه ارتباط اند.
توی اضطراب هم یه فرق دیگه دارن: دسته دوم وقتی به احساسات متعارض نزدیک میشن احساس اضطراب شون از تحمل خارج میشه یعنی تحمل ناپذیر میشه(وقتی به احساسات مخلوط نزدیک میشن)
اما دسته سوم از ابتدای جلسه اضطراب شون بالاست. اصلا ربطی به احساسات مخلوط نداره. به درمانگر ربط داره.
تفاوت دسته دو و سه بیشتر به دفاع ها برمیگرده تا اضطراب: بیماران مقاوم با ریپرشن بدنشون شله ایگوشون تحلیل رفته، پروجکشن و دیسوسیشن استفاده نمیکنند خیلی. توی دسته دوم مخ تعطیل نیست. واقعیت سرجاش هست. یعنی تو درمانگری میخوای بهم کمک کنی. کلاش و کلاهبردار نیستی. در دسته دوم اضطراب در نتیجهی مواجهه با احساسات است پس اگر از احساسات دور شب اضطراب کم میشه.
در دسته سوم اضطراب نتیجه پروجکشن است. یعنی من دارم اضطراب رو خودم تولید میکنم
پس در دسته سوم باید منتالایز کنی
اسم دیگه اضطراب گناه
اظطراب ناهشیار
اضطراب سوپرایگو
سوگ
یک عاطفه چند وجهی
کلاین میگه باندل سوگ
احساسات مختلفی توش هست
یکی از احساسات مهمش عشق است
کارهایی که بیمار در جلسه میکنه
هر کاری که مراجع در اتاق درمان میکنه یکی از اون سه راس مثلث است :دفاع-اضطرابناهشیار- احساسات مخلوط (احساسناهشیار)(همون سوگ)
احساسات مخلوط چیه
همون سوگ
در درمان بیماران مرزی چه مدلی داریم
دیگه مدل مثلث تعارض نداریم مدل نقص است به جای مثلث خط داریم انگار مثلث دوپاره شده پروجکشن و بعد اضطراب پروجکتیو ناامنی-->ترس جنگ و گریز
تجربه کامل احساس سه وجه داره
- تجربه شناختی:این حسی که دارم چیه؟ نام گذاری، لیبل
- بیولوژیک
- فانتزی یا میل رفتاری
هر هیجانی این سه وجه رو داره وقتی میگیم تجربه کامل هیجانات منظورمون هر سه وجه است با اولویت بیولوژی. چون ایگو بدن است.
کلمات و دفاع ها—-هستند
سوپرایگو
بروز بیولوژیکی Rage
Anger
حوالی دیافراگم عصب ١٢ (سینه و قلب)
بالاتنه
یه بخشی رو میده آرواره و یه بخشی پایین
معمولا نوزادان هم با دست و دندان دعوا میکنن.
هر جور میل رفتاری به نابود کردن ریج است.
تنفس تندتر میشه- اخم و جدیت-مشت کردن دستها- چشمها جدی و باز- وضع نشستن بدن سیخ آپرایت-
کسی با تکیه به صندلی عصبانی نیست
*انقباض توی آرواره خشم نیست. قدرت توی آرواره خشم است.
هر جور انقباضی اضطرابه. وقتی تو دوست داری فشار بدی دیگه انقباضه.
*احساس از تو میاد بیرون. اما اضطراب از بیرون میاد تو. اضطراب معمولاً از انتهای دست و پا شروع میشه.
*پس اگر میاد تو جلسه میگه میخوام شونه های مامانمو بگیرم تکونش بدم داد بزنم بگم چه کاری بود با من کردی این رِیج نیست. دیفنس است. داره از ریجش فرار میکنه. ماهیت ریج نابود کردن است
بروز بیولوژیکی Guilt
شبیه غم ولی سنگین تر
فشار روی شانه- تهوع خیلی خفیف- سنگینی روی سر شونه به شکلی که فرد دوست داره سرش رو بندازه پایین و دستاش رو بذاره جلوی خودش- sobbing هقهق (گریه ای که wave داره)- سر تکون دادن
گیلت هم مثل گریف از گلو شروع میشه میاد به چشم ها به دلیل گریه کردن
یکی از نشانه های سابینگ اینه که موقع گریه فرد نمیتونه صحبت کنه
میل رفتاری یا فانتزی rage
نابود کردن
میل رفتاری یا فانتزی guilt
ترمیم و جبران
نه در عمل. در عمل undoing است
آدم سالم میدونه هیچ وقت اندو نمیشه جبران نمیشه. میشه ترمیمش کرد فقط
میل رفتاری یا فانتزی غم grief
برقراری دوباره ارتباط (اتحاد دوباره)
در این روش ما با سیمپتوم کار نداریم با —سیمپتوم کار داریم
مکانیسم های
عفونت رو از بین ببر، تب خودش خوب میشه
کار ما با چیزی است که سیمپتوم رو به وجود آورده
چرا در این روش راه حل نمیدیم
١- نمیدونیم
٢- وقتی راه حل بیرونی میدی فرد رو از تمرکز بر درونش دور میکنی. به ایگوشون آسیب میزنی
بروز بیولوژیکی یا تجربه بدنی عشق love
در آغوش کشیدن- چسبیدن- یکی شدن merge شدن
یکی شدن نه به معنای اینکه مرزهای خودمو گم کنم
اوج تجربه عشق: رابطه جنسی
میل جنسی عشق نمیآورد اما عشق میل جنسی لزوماً میآورد
بروز بیولوژیکی یا تجربه بدنی شرم shame
میل به ندیده شدن توش هست (نادیدهشدن) بخاطر همین چشمش رو میگیره
سرخی صورت- میل به قطع کردن نگاه و پس کشیدن و درخودفروروی
نشانه دیگه: حتما بعد از شرم rage میاد
حالا میتونی نشون بدی یا ندی
ریج یک واکنش دیفنسیو است که میاد رو شیم. که چیکار کنه؟ از شما محافظت کنه در مقابل بد آبجکت
مادر سالم گیلت میده نه شرم. یعنی کار بدی کردی نه اینکه آدم بدی هستی
Guilt از چند سالگی درک میشه
٣
شرم از چند سالگی درک میشه
از بدو تولد
فرق شرم در سازمان D و PS
شرم در هر دو سازمان احساس میشه. اگر تو ps باشی مدام تجربه کردی توی d هم بالاخره آدمی پیدا شده که به ما بی احترامی کرده باشه بالاخره. پس در هر دو تجربه میشه
منتهی موضوع اینه عزت نفس مون رو چی تنظیم میکنه. یکی عزت نفسش رو شِیم تنظیم نمیکنه یعنی برای اینکه به ارزش خودش پی ببره همش دنبال تایید و تکذیب نیست
ملاک درونی است گیلت تنظیم میکنه ارزشت رو
اما در ps شرم تنظیم میکنه
سطوح اضطراب
١- سطح عضلات ارادی ( سیگنال)
هر جایی از بدن که با اراده کنترل میشه
٢- سطح عضلات غیر ارادی: سمپاتیک و پاراسمپاتیک
سیگنال
به اضطراب در عضلات ارادی میگیم سیگنال ( چراغ سبز)
کدوم اضطراب نشون میده ایگو زنده ست داره کار میکنه
سیگنال
کسایی که اضطراب سیگنال دارن
بیماران دسته اول مقاوم با isolation
یعنی وقتی این اضطراب رو میبینیم پی میبریم بیمار دسته اول است و تحمل تجربه احساساتش رو داره
نشانه های اضطراب سیگنال
انقباض- تکان دادن دست و پا- انقباض شکم- آرواره- بیقراری- و دیسچارج برای کاهش بیقراری-( مثل جویدن آدامس، پاتکون دادن،هر جور حرکتی دیسچارج است)- tensionاحساس تنش در عضلات بدنی اسکلتی
اصلی ترین نشانه: آه کشیدن sigh
وقتی عضلات بین دنده ای منقبض میشه حجم ریه کم میشه وقتی حجم ریه کم بشه اتوماتیک ساقه مغز پیام میده که اکسیژن کمه بعد آه میکشی
پس اصلی ترین نشانه سیگنال: آه کشیدن
اگر آه نکشه یا نفس حبس است یا بدن شل و وله. زیاد و کم مهم نیست ولی هرازگاهی باید دیده بشه.
اگر نبود یعنی سیگنال نیست و ایگو ظرفیت مواجهه با احساساتش رو نداره
سمپتوم هایی که اضطراب سیگنال در طولانی مدت درست میکنه
تاثیرات دراز مدت انقباض
دردهای عضلانی مثل تنشن headache (سردردهای تنشی یعنی وقتی تو استرس سردرد میگیری)
دردهای شکمی
اینا معمولاً نتیجه اضطراب مزمن است توی سطح عضلانی
اضطراب عضلات غیرارادی
از سمپاتیک شروع میشه میره به سمت پاراسمپاتیک
یعنی از جنگ و گریز شروع میشه به فریز میکشه
وقتی ترس قابل تحمل است آماده جنگید. وقتی خیلی زیاد میشه فریز میشید
(به جای فریز dissociation به کار ببرید)
یعنی در سطح پاراسمپاتیک اضطراب به گسستگی ذهن میکشه
اسم دیگه اضطراب سیگنال
آستانه تحمل اضطراب
توی اضطراب غیر ارادی چه سیستم های درگیرند؟
سیستم های غیرارادی
١-قلبی عروقی: ضربان قلب نامنظم یا بالا، فشارخون
٢- گوارش: چندتا سطح داره از بالا به پایین-> یک: وعدهی اسیدی، دو: درد معده، نفخ،یبوست و اسهال، قاروقور معده، مشکل در بلع، سه: تهوع
٣-اورولوژی: تکرر ادرار (مثانه منقبض میشه) اگر یهو جمع بشه خودشو خیس میکنه
۴-هورمونی: تعریق، آلرژی، مشکلات زنانه،خشکی دهان
۵-پوست: کهیر، اگزما، بیماریهای خودایمنی
۶-شناختی:(سطحپاراسمپاتیک است) اینجا dissociationرخ میده: تاری دید، تونلی بودن دید،کش اومدن زمان،سوت زدن گوش، خوابآلودگی،خمیازه
بیمار مقاوم با repression با چه اضطرابی شناخته میشن؟
سمپاتیک
بیمار شکننده با چه اضطرابی شناخته میشن؟
پاراسمپاتیک
آیا بیمار شکننده هم سمپاتیک داره؟
بله داره اون هم داره فقط به پاراسمپاتیک میکشه
اون دسته دوم نمی کشه
تشخیص بیماران دسته اول
با اضطراب کم وارد جلسه میشه هر چی به احساساتش نزدیکتر میشن اضطراب میره بالا
از آستانه بالاتر نمیره هرگز
تشخیص بیماران دسته دوم
با اضطراب معمولی (یا مثل گروه اول)وارد جلسه میشه. نزدیک به احساساتش که میشن اضطراب از تحمل بالاتر میره. به بیان دیگه اضطراب از سیگنال رد میشه
اینجا یه روشی داریم به نام روش گام به گام که stop میکنیم اضطراب کم بشه بعد ادامه میدهیم. مثل حساسیت زدایی منظم است.
در واقع مثل دسته اول میام داخل منتهی زور که میاری بهم مداخلات رو که انجام میدید شروع میکنم شل شدن ممکنه سرم درد بگیره دهنم خشک شده و…
پس دسته اول دوم در شروع جلسه با هم فرقی ندارن. فقط موقعی میتونیم اینا رو از هم تفکیک کنیم که فشار میاریم
تشخیص بیماران دسته سوم(شکننده)
با اضطراب بالا میان تو جلسه از همون اول.
دسته سوم نزده میرقصه یعنی از اول که میاد با شما مشکل داره. از همون اول اضطراب بالا و دفاع ها سطح پایین.
از همون اول گیج و منگ و ذهن آشفته و طرح مسئله پراکنده
تو کدوم دسته هر چی هم زور بیاری اضطراب از سیگنال بالاتر نمیره؟
دسته اول
مقاوم با isolation
اطرافیان رو مخلوط میبینه اما خوش نداره بدی هاشون رو ببینه
آدم نوروتیک
ترکیب و آمیختگی ریج با میل جنسی یا سکس در –است
بردرلاین ها
در سایکوپات ها هم همینه. برای همین هر کیو کشته از رو گرایش جنسیس میشه فهمید کیو کشته
اگر shame در طول جلسه مشاهده بشه
١- یا بیمار داره ما رو یه موجود آزارگر میبینه
٢- یا ما داریم کاری میکنیم واقعاً
دفاع های منیک
رفتاری که نیاز شما به دیگران انکار میشه
انکار نیاز به دیگران
که انواع مختلفی داره:
Amnipotent
Tiriumجنگ قدرت(تسلط)
Contentتحقیر
چرا تحقیر دفاع منیک است؟
چون نیاز به تو در اون انکار میشه
اگر من تورو تخریب بکنم و تحقیر بکنم یعنی دیگه نیازی بهت ندارم
توی کدوم آدما خشم instrumental نیست؟
سایکوپاتی
شما از ریج برای رسیدن به هدفی استفاده میکنید برای دفاع از خود
سایکوپات ها نه بنابراین خشم اینسترومنتال نیست
نواحی پری فرونتالشون رشد نکرده
اگر روی فرآیند رِیج repressionنیاد؟
هیچ حدودی براش متصور نیست
مثل آدمای سایکوپات
بنابراین اگر میخواهید یکی خیلی ریج داشته باشه در کودکی شرم بهش بدید
فرق guilt و grief
میل رفتاری گیلت جبران و ترمیم است(کاش اینطور نبود کاش برمی گشتیم)موقع سابینگ نمیتونه حرف بزنه
میل رفتاری غم: میل دوباره به ارتباط reunion است
اینجا میتونه نگاه کنه بهت. و اون فشار دیگه اونقدر رو سر و گردن نیست. مثل گیلت از گردن شروع میشه میره گلو و بغض و میل به گریه کردن.
از روی کانترترنسفرنس هم میشه خوب تشخیص داد. غم اصیل مسری است. منتقل میشه. اما گیلت منتقل نمیشه.
نگاه به مادر در نوروتیک ها و مرزی ها
تصویر اسپلیت شده یعنی ps
تصویر مخلوط یعنیD
اگر مادر ما بد است حتما در موضع ps نیستیم
اسپیلیتینگ تعیین کننده ست
ببینید اون ادم مادر رو موجودی میبینه مخلوط اما نمیخواد بدیاشو ببینه این میشه نوروتیک. حالا ممکنه تصمیم بگیره قطع رابطه هم بکنه. این مهم نیست.
اینکه در عمل چیکار میکنن تعیین کننده سازمان شخصیت نیست. مهم اینه چه حس و حالی تو کله شون هست. اینکه چرا آدما یه کاری میکنن تو روانکاوی مهمه. اینکه مادرو گذاشته کنار مهم نیست. درکش از مادر چه آدمیه؟ یه موجود سراسر سیاه که اذیتش کرده تو زندگی؟ بردرلاینه. هیچ آدمی سراسر سیاه نیست. اگر مخلوط ببینه و اونوقت تصمیم بگیره بذاره کنار تصمیم درستی گرفته. اگر اسپیلیت شده و تحریف شده ببینه اونوقت هر تصمیمی که بگیره غلطه
وقتی مدام شیم تجربه میکنیم
نیاز به تحسین به وجود میاد یعنی سلف آبجکت میخواد
نارسیسیزم یعنی همین
وقتی تحسین نگیره هم شیم باعث میشه خودشو قایم کنه
بنابراین یه رابطه دوقطبی است
تفاوت حس غم در مرزی و نوروتیک
نوروتیک وقتی غم حس میکنه بعلت عشق به خود است انگار دلش واسه خودش میسوزه.
مرزی : حسرت اینکه چرا دیگران منو دوست ندارن