١-٢-٣ Flashcards
هدف rage
انتقام
حمله و آسیب
دو وجه منتالایز
١- attunementاَتیومِنت : همنوایی با احساس و تلاش برای درک چیزی که در ذهن فرد است
٢- marking یا marketness: همنوایی با اون احساس به شکل برجسته ( غلو کردن احساسات)
منتالایز
تلاش برای فهم حال تو و نقش من در حال تو
«میل» به اینکه حال تورو بفهمم اهمیت داره نه نتیجه
چرا در ps position فرافکنی و … رو دفاع حساب نمیکنیم و میگیم یه شیوه بدوی ارتباط اند؟
چون در مداخلات تاثیر دارن به محض اینکه بگیم دفاع اند داریم وارد چلنج میشیم که میخواهیم اینا رو از بین ببریم ، که عملی هم نمیشه.
مثلت تعارض
اضطراب-احساس-دفاع
همانند سازی فرافکنانه Pi
تبدیل دیگران به چیزی که فرض گرفتم
برای اینکه من بد آبجکت رو به گود آبجکت تبدیل کنم باید از وجود موضوع بد مطمئن بشم یعنی موجود بد درست کنم. Pi فرایند تولید بد آبجکت است
چرا سایکوز رو نمیشه درمان کرد؟
چون فرافکنی این افراد با واقعیت بازسازی نمیشه (واقعیت سنجی ندارن) وقتی واقعیت رو به توجهش میاری فرقی نداره. اینا رو ارجاع میدهید دارو درمانی
موارد نامطلوب روان درمانی
هوش پایین مصرف مواد دارو درمانی شدید مدیتیشن سنگین اختلالات سایکوتیک دو قطبی فعال سایکوپاتی افسردگی و خودکشی فعال
چه کسی مناسب درمان است؟
کسی که توانایی تشخیص واقعیت رو داره
بیماری های زیرمجموعه سازمان مرزی
نارسیسیزم
هیستریونیک
افسردگی حاد
PTSD
تقریباً درمان ناپذیر
نارسیسیسم شدید
اسکیزوئید
پارانوئید
چه زمانی آدماact out میکنن؟
موقعی که ظرفیت تفکر و یادآوری تجربه رو ندارن
یکی از دلایلی که میگن اکت نکن
مثلا مشت به بالشت نزن چرا چون «تکرار» دیسوسیشن ایجاد میکنه
وقتی آدما دیسوشیت میکنن میتونن هر کاری با بدن شون بکنن (بفروشنش، تا خرخره پرش کنم و..)
اَکت فقط در بیرون نیست ممکنه تو ذهنم هم دعوا کنم. هر گونه عمل فانتزی و آگاهانه ای اکت است
وقتی میگن تجربه کن اکت نکن یعنی چی
مواجه شدن با اون حس(نه با میل رفتاری اون حس)
اسم دیگه دفاع منیک
انکار
٣تا مولفه ایگو که در درمان روش متمرکزید
خواست: چی میخوایی
احساس: چطور حس میکنی
اینجا و اکنون: کی؟
هر چی نوروتیکتر تجربه—– درمانش میکنه
احساس
هر چی مرزی تر تجربه——درمانش میکنه
رابطه
- —ها دچار نقص روانی اند
- —-ها دچار تعارضاند
مرزی ها
نوروتیکها
کار سوپر ایگو
تبدیل پرخاش به concern مراقبت و توجه
١- احساس ارزشمندی
٢- نظارت بر این احساس ارزشبخشی (نظارت بر حفظ این ارزش)
سوپرایگو ناقص
مرزیها
از سوراخش پرخاش نشت میکنه(چون اصلا کارکرد سوپر ایگو تبدیل پرخاش به مراقبت است)
سوپر ایگو کامل ( نوروتیکها)
مشکل کمّی است
یکم خشن است
مشکل آدمای نوروتیک
تعارض بین ایگو و سوپرایگو
یعنی سوپر ایگوشون سختگیرتره
چرا؟
چون به همون نسبت که نفرت شدیده سوپرایگو باید حواسش باشه دیگه که جلوش رو بگیره
نوروتیک نگرانه نفرتش نزنه بالا. پس نوروتیک رو نفرت خودش حساسه در حالیکه مرزی به نفرت دیگران
یکی از ویژگی های نوروتیک انکار خشم و نفرت است
اصلی ترین کار والدین
مراقبت
پس با مراقبت چه حسی میدن؟ ارزشمندی
بنابراین اصلی ترین کار سوپرایگو احساس ارزشمندی است
کسی که سوپر ایگوش کامله احساس ارزشمندی میکنه
وقتی سوپر ایگو نفرت رو پس میزنه فقط نفرت رو پس نمیزنه
عشق رو هم پس میزنه
در نتیجه: ناتوانی در صمیمیت
تعریف ایگو در نظر فروید
رسوب نیروگذاریهای ترک شده
چرا در سایکوتیکها سوپر ایگو تشکیل نمیشه؟
گفتیم ایگو و سوپرایگو از طریق ارتباطات تشکیل میشه، سوپرایگو از همانندسازی و درونی سازی با والدین تشکیل میشه
درونی سازی والدینی که خوبند
شما یه پدری دارید که نیست یا کتک میزند وقتی که هست چی اینو درونی سازی کنی؟ کاربردی ندارد که درونی سازی کنم
یعنی چه فانکشنی رو ازین آدم ببرم تو خودم که حالم رو خوب کنه؟
تفاوت مرزی سطح بالا و سطح پایین
در پرخاشگری است
سیمپتوم
یه عادتی که ایگو ازش استفاده میکنه برای انطباق با محیط
منتهی یه عادت مخربه
ایگوی آدم که از کار میوفته میره سراغ سیمپتوم
ایگوی نوروتیک ها قوی ای ایگوی مرزی ها از کار افتاده
نوروتیکها بازداری دارن بیشتر
مرزیها چه اضطرابی دارن؟
اضطراب فرافکنانه
اسم دیگه اضطراب گناه
اضطراب سوپرایگو
خطر تکانه های مخرب است
نوروتیک
خطر آدمهای مخرب است
مرزی
وقتی نفرت از عشق بیشتره چیزی که به دست میاد….
شرم است
وقتی عشق و نفرت هست و گناه به وجود میاد چه واکنشی داریم؟
ترمیم(جبران)
تخریب خود(سرزنش خود و تنبیه خود)علت:سوپرایگوخشن
آدما نسبت به خودشون خشن ترن تا دیگران نسبت به خودشون
سوپرایگو خشن و سختگیر
اسم دیگه اضطراب گناه
اضطراب ناهشیار
یکی از کارکردهای ایگو
یکی از کارکردهای ایگو ارزیابی لحظه به لحظه خود است بهش میگیم observing ego
فرد سالم اینو داره
توی مرزی ها به کل مختل است یعنی میگی چرا داد زدی میگه نزدم
درمانگر اینجا به ایگوی کمکی نیاز داره. یعنی شما باید جای ایگوی بیمار هم کار کنید عین یه مادر که با بچه ش کار میکنه مثل همون فرآیند منتالیزیشن
(یعنی همون کاری که در منتالیزیشن میکردیم به کلام میآوریم: میپرسیم مضطربی؟ میگه نه. ما میگیم آخه نفست تنگه)
نقطه مقابل observation
Repetition