زبان Flashcards
Resilient
انعطافپذیر
ارتجاعی
Withstand
تحمل کردن
تاب آوردن
Correspond 2
مطابقت داشتن
مکاتبه کردن
Collaborate
همکاری کردن
Offend
حمله کردن
قانونشکنی
اهانت
Converse 2
مکالمه کردن
تضاد
Disperse
پراکنده کردن
متفرق کردن
Scatter
Attribute
نسبت دادن
صفت، ویژگی
Transfer
منتقل کردن
Transform
تغییر شکل دادن
Transmit
انتقال دادن
فرستادن
Discreet
محتاط
Discrete
مجزا
گسسته
Pacify
آرام کردن
تسکین دادن
Comprise
شامل بودن
Compromise
مصالحه کردن، سازش
Immense
عظیم، وسیع
Enrich 2
غنی کردن، ارتقا دادن
Suspend
تعلیق کردن
Exhaust 3
خسته کردن
اگزوز
تخلیه کردن
Exhaustive
جامع، کامل
Holistic
همهجانبه، کلگرا
Severity
شدت، سختی
Despite
علیرغم، با وجود
Subside
فروکش کردن
Subsidy
یارانه
Adolescent
نوجوان
Elevate
بالا بردن
ارتقا دادن
Multitude
بسیار، فراوان
Reciprocal
متقابل، دوطرفه
Verdict
رأی، نظر، حکم دادگاه
Undertake
به عهده گرفتن
Undergo
متحمل شدن
Devour
بلعیدن
Detour
مسیر انحرافی
Justice
عدالت
Derive
ناشی شدن، مشتق شدن
Deprive
محروم کردن
Intrude
به زور وارد شدن
سرزده آمدن
مزاحم شدن
Intrusive
سرزده، ناخوانده
Suspect
سوءظن داشتن
Witness
شهادت دادن
شاهد
Starvation
قحطی، خشکسالی
Famine
قحطی، خشکسالی
Halt
متوقف کردن
Conscientious
وظیفهشناس، درستکار
Millennium
هزاره
Adequate
کافی
Hesitate
تردید داشتن، مکث کردن
Saturated
اشباعشده
Duplicate
کپی کردن
کپی
Facet
جنبه، منظر
Mingle
مخلوط کردن، آمیختن
Unlikely
بعید، غیرمحتمل
Compel
وادار کردن، مجبور کردن
Compelsury
اجباری
Trap
دام، تله
Tranquility
آرامش، سکون
Enact
قانونگذاری کردن
Biwilder
سردرگم کردن، گیج کردن
Revise
تجدیدنظر کردن، اصلاح کردن
Fugitive
فراری، پناهنده
Collapse
فرو ریختن، نابود شدن
Anomaly
غیرعادی، نامتعارف
Ambush
کمین کردن، کمین
Promising
نویدبخش، امیدوارکننده
Establish
تأسیس کردن
Substitute (v&n)
تعویض کردن، جانشین
Denote
نشانگر چیزی بودن
Donor
اهداکننده
Dominate=Predominate
مسلط، غالب
Obligate
مجبور کردن
Obligatory
واجب، الزامی
Analogous
مشابه، قابل قیاس
Resolve 2
تصمیم گرفتن
حل و فصل کردن
Resolution 3
تصمیم جمعی
راه حل
وضوح تصویر
Proportion
نسبت، سهم
Adjacent
مجاور، همجوار
Discriminate
تبعیض قائل شدن،
تمیز دادن، تشخیص دادن
Magnify
درشت کردن
Confine
محدودکردن
Deter
جلوگیری کردن
De’fer 2
به تعویق انداختن
احترام گذاشتن
‘Differ
تفاوت داشتن
Tempest
طوفان
Dejected
افسرده و غمگین
Heed
توجه کردن، توجه
Heedless
بیتوجه، غافل
Depart
ترک کردن (برای سفر)
Coincide
همزمان بودن، مصادف شدن
Debt
بدهی، قرض
Debtor
بدهکار
Resist
مقاومت کردن
Tend
تمایل داشتن
Tendency
گرایش، علاقه
Compete
رقابت کردن
Competence
شایستگی، لیاقت
Compensate
جبران کردن، غرامت دادن
Thorough
تمام و کمال، کامل
Jagged
دندانهدار