زبان ۲ Flashcards
Deficient/deficiency
ناقص/نقص
Deficit
کسری، اختلاف حساب
Degenerate
افت کردن
Penalize
جریمه کردن
Cease (v&n)
متوقف کردن، توقف
Mourn
عزاداری کردن
Defy
نافرمانی کردن، دعوت به مبارزه کردن
defiant
نافرمانی
Miraculously
معجزهآسا
Overt
آشکار، علنی
Covert
پوشیده، پنهان
Precise
دقیق
Eradicate
ریشهکن کردن، از بین بردن
Terrify
ترساندن
Persistent
سرسخت، باپشتکار
Exceed
فراتر بودن
Substantial
مهم، قابلتوجه
Customary
معمول، مرسوم
Expose
در معرض گذاشتن
Legible
خوانا، خوشخط
Cavity
حفره، حفره دندان
Indifferent
بیتفاوت، بیعلاقه
Deviate
منحرف شدن
Plea
استدعا، تقاضا
Preserve
حفظ کردن، نگاه داشتن
Prodigal
ولخرج
Thrifty
صرفهجو، مقتصد
Parsimonious
صرفهجو، خسیس
Inundate 2
اشباع کردن
از آب پوشانیدن
Overwhelm
سراسر پوشاندن
غوطهور ساختن
Scenic
خوشمنظره
Particular
ویژه، بهخصوص
In particular
بهطور خاص
Contribute
مشارکت کردن، کمک کردن
Attest
شهادت دادن، گواهی دادن
Expenditure
هزینه، مخارج
Punctual
وقتشناس، خوشقول
Tardy/Tardiness
دیرآمدن، کندی، تأخیر
Abridge
مختصر کردن
Abase
تحقیر کردن
کمارزش کردن
Abate
کم شدن، فروکش کردن
Comply
مطابق بودن
Preclude
محدود کردن، منع کردن
Prelude
پیشدرآمد، مقدمه
Seclude
منزوی کردن، جدا کردن
Candid
صادق، رک و راست
Sordid
پلید، کثیف
Mitigate
تسکین دادن
سبک کردن
Pretext
عذر، بهانه
Hamper
مانع شدن
Impetus
انگیزه
Impetuous
بیپروا
بدون فکر، عجولانه
Realm
قلمرو، حوزه
Aspire (to)
آرزو داشتن، اشتیاق داشتن
Respire
تنفس کردن
Fortitude
صبر، بردباری
Gratitude
سپاسگزاری، قدردانی
Destitute
فقیر، نیازمند
Crafty
زیرک، حیلهگر
Equivalent
معادل، برابر
Ambivalent
نامطمئن
Paucity
اندک، ناچیز
Duplicity
دورویی، ریا
Convoke
تشکیل جلسه دادن
Revoke
لغو کردن، باطل کردن
Provoke
تحریک کردن، برانگیختن
Invoke
استناد کردن
Convene
گرد هم آمدن، تشکیل جلسه دادن
Intervene
پادرمیانی کردن، مداخله کردن
Surrender
تسلیم شدن
Submission
اطاعت، پذیرش
Submissive
مطیع، فرمانبردار
Recollect
به خاطر آوردن
به ذهن رسیدن
Disease
بیماری
Decease
مرگ
Descendant
نسل بعدی، نواده
Offspring
فرزند
Ancestor
جد
Exploit
سوء استفاده کردن
بهرهبرداری کردن
Laud
ستایش کردن، تحسین کردن
Applause
تشویق، تحسین
Extol
ستایش کردن، تحسین کردن
Tribute
احترام، تکریم
Venerate
حرمت گذاشتن، ستودن
Reverence
احترام، تکریم
Demography
جمعیتشناسی
Incumbent
لازم، ضروری
Coerce
به زور وادار کردن
Detrimental
مضر
Deleterious
مضر
Justify
توجیح کردن
Manipulate 3
فرمان دادن به نفع خود
با مهارت انجام دادن
دستکاری کردن
Empirical
تجربی
Dispose of
دور انداختن
از شر چیزی خلاص شدن
Disposition=temperament
خلق و خو، سرشت
At someone’s disposal
در اختیار کسی بودن
Strive
تلاش کردن
Predisposition
پیشزمینه قبلی
Stimulate
برانگیختن، تحریک کردن
Constitution
قانون اساسی
تشکیل
ساختار