درس چهارم Flashcards
أری(ا) (یُری)
نشان داد
أسمِدَة
کودها
أعانَ (یُعینُ)
کمک کرد
أفراخ
جوجهها
إکثار
بسیار گردانیدن، زیادهروی
السَّماحُ لِ (سَمَحَ)
اجازه دادن به…
اِستَشارَ (یَستَشیرُ)
مشورت خواست
اِستَضاءَ (یَستَضیءُ)
طلب نور کرد
اِستِقرار
آرامش و ثبات
اِطَّلَعَ (یطّلع)
آگاهی یافت
اِقتَدی(ا)
اقتدا کرد، تبعیت کرد
اِکتَفی(ا) بِ…
کفایت کرد
بَدأ یُفَکِّرُ
شروع به اندیشیدن کرد
بیئَة
محیط زیست
تَأکَّدَ مِن
از …. مطمئن شد
تَبِعَ
تعقیب کرد
تَحَقَّقَ
تحقق یافت
تَعَدَّی(ا) (یَتَعَدَّی(ا))
دست درازی کرد
تَعَرَّضَ
در معرض قرار گرفت
تَغَذَّی (یَتَغَذَّی)
تغذیه کرد
تَلَف
نابودی، فنا شدن، تلف شدن
تَلَوُّث
آلودگی
تَوازُن
تَعادُل
حَقل
کشتزار
حَمضیَّة
اسیدی
حِیَل
چاره اندیشیها
خَبیر
کارشناس
خَضراوات
سبزیجات
خِداع
نیرنگ
راقَبَ
مراقبت کرد
رَبّی (یُرَبّی)
پرورش داد
سَداد
درستی
سَواء
خواه، چه، یکسان
سِجن
زندان
طُعم
غذا
طِمر
لباس کهنه
عائِل
فقیر
فَتی(ا)
جوان
فِئرانِ
موشها
قَرَّرَ
تصمیم گرفت
قُرص
قطعه نانی دایرهای شکل
لَجَأ
پناه برد
ما أظلَم
چقدر ستمگر است
مَأموم
پیرو، اقتدا کننده، رهرو
مَأدُبَة
سفره مهمانی
مَجفُوّ
طرد شده
مَدعُوّ
دعوت شده
مَکسور
شکسته
مُؤلِم
دردآور
مُتَشائِم
بدبین
مُتَفائِل
خوشبین
مُستَمِرّ
ادامهدار
مُفتَرِس
درنده، شکارچی درنده
مُهَدِّد
تهدید کننده
مُواطن
هموطن، همشهری
کائِنات
موجودات
هُناکَ
آنجا، وجود دارد
یَعیشُ بعضُها عَلی بَعضٍ
از یکدیگر تغذیه میکنند
أعانَ==
نَصَر، ساعَدَ
کمک کرد
المَأموم==
التابِع، المُقتَدی(ا)
پیرو، تابع
إکثار=
افراط
زیاده روی
تَأکَّدَ مِن=
اِطمَأنَّ
مطمئن شد
تَبِعَ==
اِقتَدی(ا)، أطاعَ
پیروی کرد
خَلَل==
عَیب، نَقص
اختلال، ایراد
خِداع==
مکر، حیلة
سَداد=
صَواب
درست، درستی
طَرد=
إبعاد
دور کردن، راندن
فَتی(ا)=
شابّ
جوان
قَرَّرَ=
عَزَمَ
تصمیم گرفت
کائِنات=
مَوجودات، مخلوقات
لَجَأَ=
عاذَ
پناه برد
مَجفُوّ=
مَطرود
رانده شده
إکثار، إفراط#
تَفریط
زیاده روی، کوتاهی
تَبِعَ، إقتَدی(ا)#
عَصی(ا)
پیروی کرد، سرپیچی کرد
تَلَوُّث#
تَنَظُّف، نَظافَة
آلودگی، پاکیزگی
جَفاف#
رُطوبة
خشکی، رطوبت
سَمَحَ#
مَنَعَ
اجازه داد، منع کرد
عائل، فقیر#
غنی
فَتی(ا)، شابّ#
عَجوز
قَتل#
إحیاء
مَجفُوّ#
مَدعُوّ
طرد شده، دعوت شده
مُتَشائِم#
مُتَفائِل
بدبین، خوشبین
آمال مف
أمَل
آرزو
أسمِدَة مف
سَماد
کود
أطمار مف
طِمر
لباس کهنه
أفراخ، فِراخ مف
فَرخ
جوجه
أقراص مف
قُرص
نان
حُقول مف
حَقل
کشتزار
حِیَل مف
حیلَة
چاره اندیشی
خُبراء مف
خَبیر
کارشناس
سجون مف
سِجن
زندان
طُعُوم مف
طعم
غذا
فِئران مف
فَأر
موش
فِتیَة مف
فَتی(ا)
جوان
مآدِب مف
مأدُبَة
سفره مهمانی