درس پنجم Flashcards

1
Q

میان بالا

A

متوسط قد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

بر

A

سینه، پهلو، تن، اندام

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

خوش‌تراش

A

خوش اندام، زیبا

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

رعنا

A

زیبا، خوش قد و قامت

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

فراخ

A

وسیع، پهن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

اعطا

A

واگذاری، بخشش، عطا کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

ولایتعهدی

A

جانشین شاه بودن، داری مقام ولی عهدی بودن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

دارالسلطنه

A

پایتخت، در دوره صفوی و قاجار عنوان بعضی از شهر‌ها که شاهزاده یا ولیعهد در آن اقامت داشت

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

دست‌درازی

A

تجاوز، ظلم و ستم

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

قائم مقام

A

جانشین

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

مرشد

A

راهنما، پیشوا، پیر، مردِ کامل

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

اذن

A

اجازه، رخصت

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

گیرا

A

جذاب، اثرگذار، نافذ

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

کشش

A

جاذبه

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

امتداد

A

طول، راستا، درازی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
16
Q

رعیت پروری

A

پرداختن به اطلاح امور و فراهم کردن آسایش مردم

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
17
Q

طوایف

A

جمع طایفه، گروه‌ها، اقوام

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
18
Q

ولایات

A

جمع ولایت، مجموعه شهر‌هایی که تحت نظر والی اداره می‌شود، معادل شهرستان امروزی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
19
Q

تاخت و تاز

A

هجوم، حمله

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
20
Q

تباهی

A

فساد، خرابی، نابودی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
21
Q

مشام

A

بینی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
22
Q

دیار

A

شهر، خانه، سرزمین

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
23
Q

تقدیم

A

هدیه دادن، پیشکش کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
24
Q

جلوه

A

نمایش دادن، ظاهر ساختن، خودنمایی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
25
بساط
هر پیز گستردنی مانند سفره، فرش
26
تحرک
حرکت، به حرکت آمدن، جنبش و در این جا یعنی اقدام به جنگ کردن
27
لُعاب
روکش مخصوصی که روی سفال و کاشی و مانند آن ‌میکشند.
28
تشریفات
جمع تشریف، آداب و رسوم خاص در پذیرایی‌های مهم و رسمی
29
تب و تاب
سوز و گداز، هیجان، رنج
30
التهاب
شعله‌ور شدن و برافروختن، مجازا ناآرامی، بی‌قراری، اضطراب
31
بختک
موجود خیالی یا سیاهی‌ای که بر روی شخص خوابیده می افتد، کابوس
32
بختک‌وار
کابوس‌وار
33
چنبره زدن
چنبر زدن، حلقه زدن، به صورت خمیده و حلقه‌وار جمع شدن
34
راس
بالاترین جا، اول چیزی، بزرگ قوم
35
تدارک
آماده ساختن، فراهم کردن
36
دست اندازی
تجاوز، غارت، آسیب رساندن
37
تحت الحمایگی
تحت الحمایه بودن، تحت الحمایه ویژگی کشور، سرزمین یا فردی است که معمولا به موجب پیمانی با یک کشور نیرومند، تحت حنایت او در می‌آید و در عوض، امتیازات و اختیاراتی به او می دهد. تحت الحمایگی در مورد یک کشور یا سرزمین یکی از اشوال استعمار و مرحله ای قبل از تبدیل کامل به مستعمره است.
38
توازن
تعادل، برابری
39
قوا
نیروها، نیروهای نظامی، جمع قوه
40
چیرگی
پیروزی، غلبه
41
زنبورک
نوعی توپ جنگی کوپک دارای دو چرخ وه در زمان صفویه و قاجاریه روی شتر می بستند
42
قاطر
استر، حیوانی که از جفت شدن الاغ نر با مادیان به وجود می آید
43
مصمم
با اراده، استوار
44
تنوره کشیدن
شعله کشیدن، چرخیدن و بالا رفتن
45
شکوه
عظمت، شوکت
46
کوه پیکر
درشت اندام، قوی هیکل
47
چابک
چالاک، تند و فرز
48
معبد
پرستشگاه، محل عبادت
49
فراز
بالا
50
جلوه گری
خودنمایی، نمایان شدن
51
ناظران
بینندگان، تماشاگران
52
گنجه
نام شهری است مشهور ما بین تبریز و شیروان و گرجستان و زادگاه نظامی گنجوی است.
53
نهیب
فریادی بلند به ویژه برای ترساندن یا اخطار کردن
54
صفیر
صدای بلند و تیز
55
فوران
جوشش
56
آز
حرص، طمع، فزون‌خواهی
57
حصار
قلعه، دیوار قلعه، دژ
58
میسّر
ممکن
59
خفت
خواری، پستی
60
وامانده
درمانده، خسته، عاجز
61
برج
قلعه، جای بلندی که برای نگهبانی قلعه درست می‌کنند
62
پهنه
میدان، صحنه
63
حماسه‌ها
دلاوری‌ها
64
بی باکانه
بی‌پروا، بدون ترس
65
عرصه
میدان، حیاط
66
محشر
قیامت، جای گرد آمدن مردم در روز رستاخیز
67
واپسین
آخرین
68
رمق
باقی مانده جان، توان، تاب
69
واماندگان
درماندگان
70
اهتزاز
به حرکت در آمدن، جنبیدن
71
دهشت بار
ترس آور، وحشتناک
72
حریم
پیرامون، گرداگرد
73
ناب
خالص، پاک
74
توفندگی
غوغا کردن، غرنده بودن
75
وَجد
سرور، شادمانی و خوشی
76
تحقق
انجام، به حقیقت پیوستن
77
آرمان
آرزو
78
سرسپردگی
اطاعت، فرمانبرداری، تسلیم
79
خودفروختگی
خود را در اختیار بیکانگان قرار دادن
80
موعد
هنگام، زمان
81
کرانه
ساحل، حاشیه، کنار
82
افسار گسیخته
سر کش، غیرقابل کنترل، بی‌نظم
83
سدوار
مانند سد، استوار و محکم
84
خیره می کرد
متعجب و شگفت‌زده می‌کرد
85
بزم
جشن، مجلس خوش‌گذرانی
86
رزم
جنگ، پیکار
87
افت و خیز
موفقیت و ناکامی
88
ورا
پشت، آن سو
89
گسست
پراکندگی، جدایی، شکاف
90
غرض
هدف، مقصود
91
مسلم
قطعی، حتمی
92
مخلصانه
از روی خلوص و صفا
93
خوف
هراس، ترس، بیم
94
علی‌رغم
برخلاف
95
تحسین
تعریف، تمجید
96
یک‌سویه
یک‌طرفه
97
درایت
آگاهی، دانش، بینش
98
خصال
جمع خصلت، خوی‌ها، خواه نیک باشید یا بد
99
موصل
نام شهری معروف در عراق است.
100
اسارت
اسیر بودن، گرفتار بودن
101
محدودیت
کمبود، تنگنا
102
ذهنیت
نوع تفکر، بینش، آنچه در ذهن می‌گذرد
103
فرزانه
دانشمند، عالم
104
کرامت
بخشندگی، سخاوت، جوانمردی
105
دریغ کردن
مضایقه کردن
106
شایق
آرزومند، مشتاق
107
لوح
تخته‌ای که بر روی آن بنویسند
108
وقفه
توقف، درنگ
109
مقرر
معلوم، تعیین شده
110
نَهج
راه و روش
111
بلاغت
زبان‌آوری، شیوا سخن گفتن
112
قانع
خرسند، راضی
113
مفصّل
گسترده، طولانی، شرح و بسط داده شده
114
تامین کردن
فراهم کردن، آماده کردن
115
بعثی
نیروهای ارتش عراق در زمان صدام
116
دکلمه
خواندن متن ادبی با آهنگ و حالت های مناسب که تاثیرگذار باشد
117
طبع
ذوق و استعداد شعری
118
ظرافت
خوش زبانی، نوته سنجی، خوش‌طبعی
119
موزون
هم‌آهنگ، خوش‌نوا
120
ارائه دادن
گفتن، بیان کردن
121
جنون
شیفتگی، شیدایی، شوریدگی
122
غیرت
حمیّت تعصب
123
یاس
ناامیدی، دل‌سردی
124
کورسو
نور اندک، روشنایی کم
125
طرد شدن
دور شدن، رانده شدن
126
منزوی
گوشه نشین، گوشه‌گیر
127
افراط
از حد در گذشتن، زیاده روی، مقابل تفریط
128
تفریط
کوتاهی کردن در کاری
129
ترجیح دادن
برتری دادن
130
طاقت فرسا
توان فرسا، سخت و تحنل ناپذیر
131
غربت
دوری از وطن، غریبی