درس دوم Flashcards

1
Q

شبگیر

A

سحرگاه، پیش از صبح

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

برنشستن

A

سوار شدن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

کران

A

ساحل، کنار

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

باز

A

پرنده شکاری، شاهین

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

یوز

A

یزوپلنگ، جانوری شکاری

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

حَشم

A

خدمتکاران

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

ندیم

A

همنشین، همدم

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

مُطرب

A

آوازخوان، نوازنده

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

چاشتگاه

A

هنگام چاشت، نزدیک ظهر

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

فرود آمدند

A

منزل کردند، پیاده شدند، ساکن شدند

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

شِراع

A

سایه‌بان، خیمه

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

قضا

A

تقدیر، سرنوشت

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

از قضای آمده

A

بنا بر سرنوشت و فرمان الهی، اتفاقا

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

ناو

A

کشتی، به ویژه کشتی دارای تجهیزات جنگی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

جامه

A

فرش، گستردنی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
16
Q

از هر دستی

A

از هر دسته و طبقه‌ای

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
17
Q

نیرو کرده بود

A

فشار آورده بود، به شدت بالا آمده بود.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
18
Q

نشستن و دریدن (نشستن و دریدن گرفت)

A

غرق شدن، فرو رفتن (دریدن: شکسته شدن)

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
19
Q

غرقه

A

غرق شده و فرو رفته در آب

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
20
Q

بانگ

A

آواز و فریاد بلند

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
21
Q

هَزاهِز

A

آشوب، فتنه‌ای که مردم را به جنبش درآورد.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
22
Q

غریو

A

فریاد، بانگ، غوغا

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
23
Q

خاست

A

بلند شد، به وجود آمد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
24
Q

هنر

A

بخت
هنر آن بود: بخت یار بود، خوشبختانه

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
25
Q

دَرجَستند

A

پریدند

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
26
Q

بربودند

A

رهانیدند، بردند، کشیدند

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
27
Q

نیک (نیک کوفته شد)

A

کاملا

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
28
Q

کوفته شد

A

آسیب دید

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
29
Q

افگار

A

مجروح، خسته

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
30
Q

دوال

A

چرم و پوست
یک دوال: یک لایه، یک پاره

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
31
Q

بگسست

A

پاره شد، جدا شد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
32
Q

ایزد

A

خدا، آفریدگار

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
33
Q

نمودن (پس از نمودن قدرت)

A

نشان دادن، آشکار کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
34
Q

سور

A

جشن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
35
Q

جامه (جامه بگردانید)

A

لباس

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
36
Q

تَر

A

خیس

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
37
Q

تباه

A

آشفته، خراب، پریشان

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
38
Q

کوشک

A

ساختمانی بلند، وسیع و زیبا که اغلب در میان باغ قرار گرفته است، قصر، کاخ

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
39
Q

اضطراب

A

آشفتگی، پریشانی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
40
Q

اَعیان

A

جمع عین، بزرگان، افراد شریف

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
41
Q

به خدمتِ استقبال رفتند

A

برای احترام به پیشواز (پادشاه) رفتند.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
42
Q

لشکری (دعا بود از لشکری و رعیت)

A

منسوب به لشکر، سپاهی، افراد نظامی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
43
Q

رعیت

A

عامه مردم

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
44
Q

چندان

A

آن‌قدر، آن اندازه

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
45
Q

صدقه

A

آنچه از مال که برای رضای خدا به نیازمندان بدهند

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
46
Q

غزنین

A

از شهرهای امروزی افغانستان که در آن زمان، پایتخت غزنویان بود.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
47
Q

جمله (جمله مملکت)

A

همه، تمام

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
48
Q

صَعب

A

دشوار، سخت

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
49
Q

مقرون

A

پیوسته، همراه

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
50
Q

مثال داد

A

فرمان داد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
51
Q

هزارهزار

A

یک میلیون

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
52
Q

دِرم

A

درهم، پول سفید، سکه نقره

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
53
Q

ممالک

A

جمع مملکت، کشورها

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
54
Q

مستحقان

A

نیازمندان، درویشان

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
55
Q

نبشته آمد

A

نوشته شد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
56
Q

توقیع

A

مهر یا امضای پادشاهان و بزرگان در ذیل یا بر پشت فرمان یا نامه
توقیع کردن: مهر زدن یا امضا کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
57
Q

موکد

A

تاکید شده، استوار

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
58
Q

مبشر

A

نوید دهنده، مژده رسان

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
59
Q

سرسام

A

تورم سر و مغز و پرده‌های آن که یکی از نشانه‌های آن هذیان بوده است

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
60
Q

بار

A

اجازه ملاقات و دیدن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
61
Q

محجوب

A

پنهان، مستور، پوشیده

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
62
Q

اطبّا

A

جمع طبیب، پزشکان

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
63
Q

متحیر

A

سرگردان، حیران، سرگشته

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
64
Q

عارضه

A

حادثه، بیماری

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
65
Q

نُکَت

A

نکته‌ها

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
66
Q

کراهیت

A

ناپسندی

67
Q

فرودِ سرای

A

اندرونی، اتاقی در خانه که پشت اتاقی دیگر واقع شده باشد، مخصوش زن و فرزند و خدمتگزاران

68
Q

آغاجی

A

پرده‌دار، آن که بدون اجازه می‌توانست بر شاه وارد شود

69
Q

خیرخیر

A

سریع، آسان

70
Q

علی‌تکین

A

برادر طغان‌خان از امرای خانیه ترکستان که با سلجوقیان هم‌دست شد و محمود او را شکست داد.

71
Q

بشارت

A

خبر خوش، مژده

72
Q

بِستد

A

دریافت کرد، گرفت

73
Q

برآمد

A

باز آمد، برگشت

74
Q

کتان

A

گیاهی که از ساقه‌های الیافش در نساجی استفاده می‌کنند

75
Q

تاس

A

ظرفی که در آن آب و مایعات می‌ریزند

76
Q

زَبَر

A

بالا

77
Q

توزی

A

منسوب به شهر توز
پارچه کتانی نازکی که در شهر توز می‌بافته‌اند

78
Q

مِخنقه

A

گردن بند

79
Q

عِقد

A

گردن‌بند

80
Q

کافور

A

ماده معطر جامدی که از برخی گیاهان از قبیل ریحان و بابونه به دست می‌آید.

81
Q

درست

A

تندرست، سالم

82
Q

علّت

A

بیماری

83
Q

زایل شدن

A

نابود شدن، برطرف شدن

84
Q

این چه رفت

A

انچه اتفاق افتاد

85
Q

عزوجل

A

عزیز است و بزرگ و ارجمند

86
Q

دیدار

A

ملاقات

87
Q

همایون

A

خجسته، مبارک، فرخنده

88
Q

دوات

A

مرکب‌دان

89
Q

خداوند

A

پادشاه

90
Q

گسیل کردن

A

فرستادن، روانه کردن

91
Q

نامه توقیعی

A

نامه امضا شده

92
Q

دبیر

A

نویسنده، کاتب

93
Q

کافی

A

باکفایت، لایق، کارآمد

94
Q

نماز پیشین

A

نماز ظهر

95
Q

مهمّات

A

کارهای مهم و خطیر

96
Q

فارغ شدن

A

آسوده شدن از کار

97
Q

خَیلتاش

A

هر یک از سپاهیانی که از یک دسته باشند.

98
Q

رُقعت

A

رُقعه، نامه کوتاه، یادداشت

99
Q

باز نمود

A

بیان کرد، شرح داد

100
Q

نیک آمد

A

خوب شد

101
Q

زرِ پاره

A

قراضه و خرده زر، زر سکه شده

102
Q

غَزو

A

جنگ کردن با کافران

103
Q

بُتان زرّین

A

بت‌هایی که از طلا ساخته شده‌اند.

104
Q

گداختن

A

ذوب کردن

105
Q

بی‌شبهت

A

بی‌تردید، بی‌ شک

106
Q

بُست

A

شهری در افغانستان کنونی

107
Q

تنگدست

A

تهیدست، بینوا

108
Q

ضَیعت

A

زمین زراعتی
ضَیعتک: زمین زراعتی کوچک

109
Q

فراخ تر

A

آسوده تر، راحت تر

110
Q

لَختی

A

اندکی

111
Q

گزارده باشیم

A

به جا آورده باشیم، ادا کرده باشیم

112
Q

سخت نیکو کرد

A

بسیار خوب انجام داد

113
Q

صِلَت

A

انعام، جایزه، پاداش

114
Q

دربایست

A

نیاز، ضرورت

115
Q

قانع

A

خرسند، راضی

116
Q

وِزر

A

بار سنگین، در اینجا بارِ گناه

117
Q

وَبال

A

سختی و عذاب، گناه

118
Q

سبحان الله

A

پاک و منزه است خدا

119
Q

ی روا دارد

A

جایز (حلال) می‌داند

120
Q

سِتَدن

A

دریافت کردن، ستاندن

121
Q

خلیفه

A

جانشین، پیشوای مسلمانان
در اینجا خلیفه عباسی

122
Q

ولایت

A

مملکت، کشور، حکومت

123
Q

سنت

A

روش، شیوه، سیرت

124
Q

مصطفی

A

برگزیده، یکی از لقب‌های پیامبر

125
Q

عهده

A

مسئولیت

126
Q

شمار

A

حساب

127
Q

به هیچ‌حال

A

به هیچ وجه، ابدا

128
Q

خواجه

A

بزرگ، سید ،آقا

129
Q

عمید

A

سرور، رئیس قوم

130
Q

علی ایُّ‌حال

A

به هر حال، در هر صورت

131
Q

عادات

A

خلق و خوی‌ها

132
Q

چه جای آن‌که

A

جه برسد به این که

133
Q

توقف

A

بازخواست، باز ایستادن، درنگ

134
Q

حُطام

A

ریزه گیاه خشک، در اینجا یعنی مال اندک دنیال

135
Q

کفایت

A

کافی، بسنده بودن

136
Q

زیادت

A

بیشتر

137
Q

حاجتمند

A

نیازمند

138
Q

للهِ دَرُّکُما

A

خداوند شما را خیر بسیار دهاد

139
Q

بزرگا

A

جه بسیار بزرگ

140
Q

اندیشه‌مند

A

در حال فکر و اندیشه

141
Q

زاغ

A

پرنده‌ای شبیه کلاغ با پرهای سیاه

142
Q

فراغ

A

آسایش، آسودگی

143
Q

راغ

A

دامنه سبز کوه، صحرا

144
Q

عرصه

A

فضا، میدان، ساحت

145
Q

عرضه ده

A

نشان‌دهنده

146
Q

مخزن

A

گنجینه، جای نهان کردن مال و گنجینه

147
Q

نادره

A

کمیاب

148
Q

جمال

A

زیبایی

149
Q

شاهد

A

محبوب، زیبارو، گواه

150
Q

روضه

A

باغ، گلزار

151
Q

فیروزه‌فام

A

به رنگ فیروزه
فام پسوند رنگ است

152
Q

خطوات

A

جمع خطوه، گام‌ها، قدم‌ها

153
Q

متقارب

A

نزدیک به هم، در کنار هم

154
Q

هموار

A

مناسب، موزون، یک‌دست

155
Q

در پیِ

A

به دنبال ِ

156
Q

رقمی

A

نشانی، علامتی، نقشی

157
Q

القصّه

A

خلاصه

158
Q

مرغزار

A

سبزه‌وار، زمینی که دارای سبزه و گل‌های خودرو است.

159
Q

قاعده

A

شیوه، روش

160
Q

رهروی

A

راه رفتن، رفتار و اعمال

161
Q

غرامت‌زده

A

تاوان زده، کسی که غرامت کشد، پشیمان

162
Q

تحفه

A

هدیه، ارمغان

163
Q

اَحرار

A

جمع حر، آزادگان