درس پنجم Flashcards
1
Q
آوند
A
آونگ، آویزان، آویخته
2
Q
ارغند
A
خشمگین و قهرآلود
3
Q
بگسل
A
پاره کن، جدا کن
4
Q
پس افکند
A
پس افکنده، میراث
5
Q
زل زدن
A
با چشمی ثابت و بیحرکت به چیزی نگاه کردن
6
Q
ستوران
A
جِ ستور، حیوانات چارپا خاصه اسب، استر و خر
7
Q
سریر
A
تخت پادشاهی، اورنگ
8
Q
سعد
A
خوشبختی، متضاد نحس
9
Q
اختر سعد
A
سیاره مشتری است که به سعد اکبر مشهور است
10
Q
سفله
A
فرومایه، بدسرشت
11
Q
سلانه سلانه
A
آرام آرام، به آهستگی
12
Q
شرزه
A
خشمگین، غصبناک
13
Q
ضماد
A
مرهم، دارو که به جراحت نهند
14
Q
ضماد کردن
A
بستن چیزی بر زخم، مرهم نهادن
15
Q
افسرده
A
غمگین، یخ بسته، بیروح
16
Q
سوختهجان
A
کنایه از دردمند
17
Q
بِگرای
A
فعل امر از مصدر گراییدن به معنی حمله کردن
18
Q
پی
A
بنیان، ریشه، اساس، پایه
19
Q
تزویر
A
دورویی، نیرنگ، ریاکاری
20
Q
نژاد و پیوند
A
اصل، تبار، دودمان
21
Q
بُن
A
پایه، اساس، بنیاد
22
Q
بنا
A
ساختمان، عمارت
23
Q
ظهیر
A
یاور، پشتیبان
24
Q
فرومایه
A
پست، خوار
25
هتّاکی
بیاحترامی، پردهدری، بیشرمی
26
بروز کردن
آشکار کردن
27
خُم
ظرف سفالی بزرگ که در آن آب، سرکه یا شراب میریزند.
28
پردهپوش
رازدار
29
عامل تخریب
شخصی نظامی که کارش نابود کردن هدفهای نظامی به وسیله انفجار و کار گذاشتن تلههای انفجاری است.
30
عطا دادن
بخشش، بخشیدن
31
کلوخ
پاره گل خشک شده به صورت سنگ، پاره گل خشک شده به درشتی مشت یا بزرگتر
32
کُلَهخود
کلاهخود، کلاه فلزی که در جنگ بر سر میگذارند.
33
گرزه
ویژگی نوعی نار سمی و خطرناک
34
معجر
سرپوش، روسری
35
معطّل
بیکار، بلاتکلیف
36
معطل کردن
تاخیر کردن، درنگ کردن
37
نحس
شوم، بدیمن، بداختر
38
دیو سپید
دیو سفید، در خان هفتم شاهنامه به دست رستم کشته شد.
39
گیتی
دنیا، جهان
40
دماوند
در لغت به معنای بخار معلق است.
41
سیم
نقره
42
میان
کمر، میانه کوه
43
بنهفته
پنهان کرده
44
چهر
چهره، صورت
45
دلبند
دوست داشتنی
46
شیر سپهر
خورشید، آفتاب
47
نی نی
نه نه، قید نفی است
48
یک چند
مدتی، زمانی
49
کافور
مادهای سفید رنگ، خوش بود و جامد که مصرف دارویی داشته.
50
دیده
چشم
51
منت
احسان، نیکویی
52
خاکریز
سنگر، دیواره دفاعی خاکی برای حفاظت در برابر آتش دشمن
53
مین
سلاح منفجرهای که در آب یا زمین و در مسیر دشمن کار گذاشته میشود که در اثر تماس منفجر میشود.
54
عنقریب
به زودی
55
توکل
کار خود را به خدا واگذاشتن و به امید خدا بودن
56
کاچی
نوعی حلوا که با آرد، روغن، شکر و زعفران تهیه میشود.
57
عامل
اجراکننده، عملکننده
58
تخریب
خراب کردن، ویران کردن
59
جرئت
شهامت
60
انتقاد
خرده گرفتن
61
بالاغیرتاً
از روی جوانمردی و گذشت
62
تکلیف
مسئولیت، وظیفه، رسالت
63
مواضع
جایگاهها، مکانها، جِ موضع
64
چموش
سرکش، لگدزن
65
شرارت
بدی، بدخواهی، بدکرداری
66
پوزه
گرداگرد دهان
67
چهار نعل
سریع و با شتاب رفتن اسب
68
حریف
رقیب، همزور، هماورد
69
استقبال
پیشواز رفتن