Vocab For Ielts Flashcards
Adulthood
بزرگسالي
Adolescence
نوجواني
Bond
علاقه پيوند
Instinct
غريزه
Rivalry
رقابت چشم هم چشمي
Sibling
خواهر يا برادر
Temperament
خلق و خو مزاج طبيعت
Ties
پيوند گره
رابطه چفت و بست
Family ties
پيوند خانوادگي
Upbringing
پرورش تربيت
Active role
نقش فعال
Extended family
خانواده گشترده
Immediate family
بستگان درجه يك
Mateenal instinct
غريزه مادري
Sibling rivalry
رقابت خواهر برادري
Striking resemblance
شباهت چشمگير
Close-knit
متحد به هم پيوسته
Rewarding
پرارزش پا پاداش
Adopt
پذيرفتن
به فرزندي گرفتن
Break down
شكست خوردن
از كار افتادن
Endure
تحمل كردن
ادامه يافتن
Have sth in common
وجه مشترك داشتن
Inherit
به ارث بردن
Nurture
پرورش دادن بزرگ كردن
Infancy
Infant
كودكي
طفل
Milestone
مرحله اي از عمر كه در ان رويداد هاي مهمي. خ ميدهد
Peer
همسال همتا
Toddler
* squatting
كودك نو پا
چمباتمه زدن
Transition
گذار تغيير
Abstract
انتزاعي
Cognitive
شناختي
Clumsy
دست و پا چلفتي
Fond
مايل مشتاق
Fully- grown
حيوان گياه يا فردي كه تا جاي ممكن رشد كرده اشت
Rebellious
سركش ياغي
Acquire
بدست آوردن
Develop
توسعه دادن گشترش دادن
Imitate
تقليد كردن
Reminisce
ياد آوري خاطرات خوب
Throw a tantrum
كج خلقي كردن
Bear in mind
بخاطر داشتن
Broaden the mind
باز كردن ذهن
Have sth in mind/ have sth on your mibd
چيزي در ذهن داشتن
It slipped my mind
از ذهنن رفت
Keep an open mind
ذهن خود را باز نگه داشتن
My mind went blank
ذهنم خالي شد
Put your mind at ease
به ذهن خود استراحت دادن
Anxiety
دلواپس اضطراب
Appetite
اشتها ميل
Spoil your appetite
Artery
شريان رگ سرخ رگ
Diagnosis
تشخيص تشخيص بيماري
Dieticians
متخصص رژيم غذايي
(Eating) disorder
اختلال غذايي
Infection
عفونت
Intake
مصرف خوردن پذيرش خوراك
Nutrient
مغزي نيرو دهنده
Obesity
چاقي مفرط
Onset
آغاز حمله شروع
Stroke
سكته قلبي
Acute
شديد حاد
Brisk
تند جلد
Chronic
مزمن
Moderate
ملايم متوسط
Persistent
مزمن مصر ديرپايي
Countract
خنثي كردن باطل كردن
Curb
جلوگيري كردن
Disrupt
گسيختن تركاندن برهم زدن
Overdo
به حد افراط رساندن
Stimulate
تحريك كردن
Was on brink of war
در شرف جنگ بود
Permeated
رسوخ كرده بود
Attitude
نگرش طرز برخورد
Achieve a balance
رسيدن به تعادل
Crucial role
نقش مهمي
Showed through
در او نمايان بود
Fulfillment
انجام احساس رضايت
Come to fruition
كارم نتيجه مي دهد
Insight
بينش
Leisure
فراغت
Debt
قرض
Extravagant
ولخرجانه
Outlook
ديدگاه
Lively
دوست داشتني
Pessimist
بدبين
Priority
اولويت
Rist-taker
مخاطره پذير
Justification
توجيهات
Essence
اساس
Maintenance
تعنير و نگه داري
Intense
شديد
Recreational
تفريحي
Convenience
با راحتي
Appeal
درخواست كردن مجذوب كردن
For heavens sake
به خاطر خدا
Lead a happy life
زندگي شاد داشتن
Retirement home
سراي سالمندان
Live life on the edge
زندگي پر مخاطره داشتن
Live life to the full
لذت كامل از زندگي بردن
Make a living
انرار معاش كردن
Meet a need
نيازي را برآوردن
Play a role
ايفاي نقش كردن
Set a goal
هدف گذاري كردن
Work hard fir a living
براي امرار معاش سخت تلاش كردن
All walks of life
تمام اقشار جامعه
Cost of living
هزينه زندگي
In the line with
همراستا با
Lifelong ambition
روياي زندگي
Curriculum
برنامه درسي
Dissertation
رساله
Lecturer
سخنران مدرس دانشيار
Nursery
مهد كودك
Scholarship
كمك هزينه تحصيل فرصت تحصيلي رايگان
Scope
دامنه حوزه
Junior school
Primary school
Secondary school
دبستان
مدرسه ابتدايي
مدرسه متوسطه
Task
وظيفه كار
Agenda
دستور جلسه
Tutor
معلم خصوصي استاد
Eligible
شايسته انتخاب واجد شرايط
Postgraduate
تحصيلات تكميلي
Studious
درس خوان كوشا مشتاق
Young offenders
متخلفان جوان
Conduct
اجرا و هدايت كردن
Overcome
چيره شدن
Revise
تجديد نظر كردن اصلاح كردن
Struggle
تلاش كردن كشكمكش كردن
Retraining
حفظ كردن
Conjecture
حدس تخمين
Dialect
گويش لهجه گونه اي از زبان
Obscene
شرم آور
Hesitation
ترديد
Language barrier
مانع زباني
Linguist
Linguistics
زبان شناس
زبان شناسي
Means of communication
روش ارتباطي
Sign language
زبان اشاره
Incoherent
بي ربط
Inherent
ذاتي
Sophisticated
پيچيده
Spontaneous
خود بخ خود
Comprehend
فهميدن درك كردن
Malnutrition
سو تغذيه
Emerge
ظهور كردن
Dim
ضعيف
Evolve
تكميل شدن
Imply
اشاره داشتن دلالت داشتن
Signify
دلالت داشتن
Stutter
با لكنت حرف زدن
Eco-tourism
اقتصاد گردشگري
Itinerary
برنامه ديدني هاي سفر
Budget
ارزان مناسب
Coastal
ساحلي
Cosmopolitan
جهاني
Luxurious
تجملي
Mountainous
كوهستاني
Scenic
نمايشي
Stunning
خيره كنتده
Tough
سفت بي مانند
Unspoilt
غيرفاسد
Rough
خشن تقريبي
Archeologist
باستان شناس
Excavation
حفاري
Millennium
هزاره
Consecutive
پي در پي متوالي
Imminent
قريب الوقوع نزديك
Nostalgic
Prehistoric
دلتنگ
ماقبل تاريخ
Prior
پيش از
Punctual
دقيق به موقع
Time-consuming
وقت گير
Erode
ساييدن فرسودن
Predate
قبل از چيز بخصوصي واقع شدن
Span
گسترش يافتن
Lose the track of time
گذشت زمان را از ياد بردن
Formerly
پيشتر سابق بر اين
Subsequently
پس از آن، سپس
Chronological
Chronologically
زماني تاريخي
به ترتيب زماني تاريخي
Envirinmentalists
متخصصان زيست محيطي
Animal kingdom
قلمرو حيوانات
Burrow
سوراخ زيرزمين
Financial climate
شرايط مالي
Den
كمينگاه جايگاه حيوانات
Fauna
جانوران
Flora
گياهان
Predator
شكارچي
Repercussion
انعكاس
Thick
انبوه
Vermin
جانوران موذي