The Girl Flashcards
Hut
آلونك
كلبه
Harbour
لنگرگاه
Embellish
زينت دادن
آرايش كردن
Repulse
دفع كردن
پس زدن
Revulsion
تنفر شديد
Grime
چرك سياه
دوده
Figment
وهم
افسانه
خيال
Nomadic
چادرنشينى
ايلياتى
كوچ گرايى
Distraught
شوريده
ناراحت
پريشان حواس
Trepidation
بيم و هراس
Straddle
گشاد گشاد راه رفتن
چيزى را بين دو پا قرار دادن
Midge
پشه ريز
Conciliatory
آشتى جويانه
مسالمت آميز
Contrition
ندامت
To turn on one’s heel
ترك كردن
Tug at sth
چيزى را با قدرت و سريع كشيدن
Executioner
جلاد
دژخيم
Falter
لكنت پيدا كردن
Infidelity
خيانت
Vociferous
بلند
پرصدا
پرسروصدا
Companionable
قابل معاشرت
خوش برخورد
شايسته ى رفاقت
Hoist
برافراشتن
بالا بردن
Embankment
ديوار خاكى
پشته
Scree
سنگ ريزه
Desperation
نوميدى
بيچارگى
Cower
از ترس دولا شدن
Sheepish
كم رو
ترسو
گوسفندوار
Hassle
عذاب دادن
عاجز كردن
Tedious
خسته كننده
كسل كننده
Innocuous
بى ضرر
Snuggle
در بستر غنودن
Reconcile
تطبيق دادن
وفق دادن
آشتى دادن
صلح دادن
Sever
جدا كردن
بريدن
Ebb
فروكش كردن
افول كردن
Tally
تطبيق دادن
مطابق بودن
Embolden
جسور كردن
تشجيع كردن
Conjure up
بخاطر آوردن
Treacherous
خائن
خيانت آميز
Shard
تكه شكسته از سفال يا شيشه
Delve
حفر كردن
كاوش كردن
Pram
كالسكه
Keep sb/sth at arme’s length
از مواجهه با چيزى يا كسى دورى كردن
Crockery
ظروف چينى
Conspirational
توطئه آميز
Supplication
تضرع
التماس
استدعاء
Frail
سست و شكننده
Vouch
تاييد كردن
ضمانت كردن
اطمينان كردن
Pert
قشنگ
سرحال
جسور
گستاخ
Blotchy
كك و مكى
Scurry
حركت تند و سريع از روى دستپاچگى يا سراسيمگى
Pester
اذيت كردن
بستوه آوردن
Bitch
قر زدن
شكايت كردن
Needle
طعنه زدن
اذيت كردن
Coriander
گشنيز
Prawn
ميگو
Air quotes
علامت ‘’ ‘’ كه با دست در هوا درست بشه
Stoop
To stoop over
خم شدن
دولا شدن
To pick apart
در مورد چيزى بد گفتن
يا انتقاد كردن با جزييات
Illusory
گمراه كننده
غير واقعى
وهمى
Fistful
يك مشت پر
Glacial
منجمد
سرد
يخبندان
Gruff
ترشرو خشن بداخلاق ناهنجار گرفته خشن
To bail s.o. out
كسى را از گرفتارى رهانيدن
Betrayal of
خيانت كردن به…
Harras
اذيت كردن
تعرض كردن
Astound
مبهوت كردن
Commotion
اغتشاش
هياهو
Treat s.o. to sth
كسى را به چيزى مهمان كردن
Quicksand
شن روان
Glaze
بى نور و بى حالت شدن چشم
Libel
To libel s.o.
تهمت
افترا
متهم كردن
Outrageous
شنيع
خشونت آميز
تكان دهنده
وحشتناك
Shuddering
مرتعش
Shabby
نخ نما
ژنده
Jangle
جنجال
قيل و قال
Despicable
خوار
پست
مطرود
نكوهش پذير
Murky
تيره
تاريك
غم افزا
Gulp
جرعه
Insufferable
طاقت فرسا
غيرقابل تحمل
Riddance
رهايى
خلاص
Allegation
ادعا
Entrust sth to …
سپردن
واگذار كردن
به امانت سپردن
Sly
حيله گر
موذى
Tabloid
خلاصه شده
چكيده
To work oneself up to do sth
خود را براى انجام كارى آماده كردن
Let off some steam
تمدد اعصاب كردن
Mortgage
رهن
گرو
Muse (on)
در شگفت ماندن
در بحر فرو رفتن
Commentator
مفسر
Mug shot
عكسى كه پليس از مجرم مى گيره
Interminable
پايان ناپذير
Haul
كشيدن
هل دادن
حمل كردن
Arse
الاغ
خر
Cast out
تبعيد كردن
اخراج كردن
Dishevel
پريشان كردن
ژوليدن
آشفته كردن
Banal
پيش پا افتاده
معمولى
Brusque
خشن
بى ادب
Hurl
پرتاب كردن
انداختن
Credulous
زودباور
Sage
عاقل
حكيم
دانا
Croak
صداى وزغ يا كلاغ
Startle
از جا پريدن
وحشت زده شدن
رم دادن
Swig
Slug
(Take a…)
جرعه ى مشروب
Piss off
دور شدن
ترك كردن
عصبانى كردن
Contemptuous
اهانت آميز
تحقيرآميز
Scepticism
ترديد
شك
Incredulity
بى اعتقادى
شكاكى
ديرباورى
Blurt out
از دهان بيرون انداختن كلمات
Affluent
توانگر
پرناز و نعمت
متمكن
ثروتمند
Tidy up
مرتب كردن
تميز كردن
Potter around
انجام فعاليتهاى مختلف تقريبا بى هدف
Inlay
گوهرنشان كردن
Onyx
عقيق
Fetch
رفتن و آوردن
Cipher
رمز
كد
سرى كردن
Insubstantial
غيرواقعى
خيالى
بى جسم
Transgression
خطا
سرپيچى
تخلف
Hurtle
با سرعت و نيروى زياد حركت كردن
Dossier
پرونده
Vindictive
انتقام جو
كينه جو
Brat
بچه ى بداخلاق و لوس
Brutal
بى رحم
Cursory
سرسرى
Accusatory
اتهامى
To catch out
مچ كسى را گرفتن
Build up to sth
به تدريج خود يا كسى را براى انجام كارى يا گفتن حرفى آماده كردن
Befuddled
گيج
مست
Callous
بى عاطفه
سنگدل
سخت
Wistful
آرزومند
مشتاق
To ring off
قطع كردن تماس تلفنى
To trip s.o. up
كسى را به خطا انداختن
Liaison
رابطه
رابطه ى نامشروع
To wave s.o./sth off
با دست علامت دور شدن دادن
Dip
پايين آمدن
Loathe
نفرت داشتن
Maul
خرد كردن
له كردن
صدمه زدن
با چكش زدن
Abusive
دشنام
فحاشى
توهين
Riposte
پاسخ تند و آماده
حاضرجوابى
Thwart
خنثى نمودن
عقيم گذاردن
بى نتيجه گذاردن
Rasp
سوهان
سوهان زدن
Downpour
بارندگى زياد
بارش متوالى
Relentless
بى رحم
Pretence
تظاهر
وانمود سازى
Anguish
غم و اندوه
اضطراب
Gaunt
بدقيافه
لاغر
نحيف
Awash
لبريز
Treble
سه برابر
Behest
دستور
امر
Implication
مفهوم
معنى
Affront
بى حرمتى
هتاكى
توهين كردن
دشنام دادن
Indiscretion
بى احتياطى
بى خردى
بى عقلى
بى ملاحظگى
Chaster
تنبيه كردن
توبيخ كردن
گوشمالى دادن
Howl
زوزه كشيدن
فرياد زدن
Standstill
وقفه
ايست
Bouncy
فنرى
Fling open
با سرعت و شدت باز كردن
Stagger
تلوتلو خوردن
گيج خوردن
Stone cold
كاملا سرد
Sober
هوشيار
Sobriety
هوشيارى
متانت
Ferry
عبور دادن
گذر دادن
Rust
زنگ زدن
پوسيدن
Slate
لوح سنگ
Suburbanite
ساكن حومه
Cutting-edge
پيش رو
پيش گام
Flounce
حركت تند و ناگهانى
جست و خيز كردن
To pull sth off
از عهده ى چيزى برآمدن
Hunky-dory
Hunky-dunky
رضايت بخش
بسيار خوب
رضايت مندانه