Prüfungstraining Flashcards
überbewerten
بیش از حد ارزش قائل شدن
بیش از حد قیمت گذاشتن
kritisch
انتقادی
موشکافانه
بحرانی
bereuen
پشیمان بودن
متاسف بودن
افسوس خوردن
der Gegensatz
تضاد
نقطه ی مقابل
gezwungen
اجباری
از روی ناچار
زورکی
die Hektik
شتاب زدگی
با عجله
بی قراری
عصبی
durchaus
در هر صورت
در هر حال
از هر حیث
Sanieren
نوسازی کردن
بازسازی کردن
umbaumaßnahmen
اقدامات نوسازی
die Maßnahme
اقدام
تدبیر
Sinnvoll
عاقلانه،معقول
مفید ،سودمند
بامعنی
Plaudern
باهم گپ زدن
اختلاط کردن
Sich leisten
استطاعت مالی داشتن
die Ernte
برداشت محصول
حاصل
ثمر
knapp
کم،اندک،ناچیز
تنگ،در مضیقه
چسبان
مختصر و کوتاه
die Strecke
مسافت،فاصله،راه و مسیر
der Antrieb
نیروی محرکه
انگیزه
einläuten
چیزی را شروع کردن
anfertigen
تنظیم کردن
تهیه کردن
درست کردن
vorankommen
پیش رفتن
پیشرفت کردن
das Fließband
نوار متحرک
تسمه نقاله
die stückzahl
تعداد قطعات
beträchtlich
قابل ملاحظه
در خور توجه
به مراتب
die Ölkrise
بحران نفت
Vernetzen
وصل کردن
مرتبط کردن
پیوند زدن
der Tritt
قدم
گام
پدال
رکاب
لگد
die Dimension
بعد
وسعت
die Rache
انتقام
تلافی
lauern
در کمین کسی بودن
انتظار کسی را کشیدن
چشم به راه کسی بودن
die Ablenkung
تفریح، سرگرمی، حواسپرتی، مشغولیت
blinken
چشمک زدن
خاموش روشن شدن
راهنما زدن
repräsentieren
نماینده چیزی بودن
معرف چیزی بودن
ارزیدن
die Schallplatte
صفحه ی گرامافون
abspielen
نمایش دادن
نشان دادن
نواختن از روی نت
در اثر استعمال زیاد کهنه کردن
پاس دادن
sich abspielen = geschehen
اتفاق افتادن
رخ دادن
andersrum
همجنسگرا
برعکس،جهت مخالف
der Klang
صدا
آوا
آهنگ
vergangen
گذشته
پیش
سابق
die Auffassung
برداشت،استنباط
عقیده
نظر
رأی
تفسیر
der Trend
گرایش
روند
der Verbraucher
مصرف کننده
aufhalten
جلوی کسی یا چیزی را گرفتن
مانع یا سد شدن
وقت خود را برای کاری تلف کردن
باز نگه داشتن برای
باز کردن برای
das Bedürfnis
نیاز
احتیاج
sich aufhalten
ماندن در جایی
اقامت داشتن
Umdenken
طرز فکر خود را عوض کردن
die Verwertung
استفاده
مصرف
بهره برداری
بازیافت
das Verbot
ممنوعیت
منع
der Hersteller
تولید کننده
سازنده
die Industriezweige
صنایع
der Zweig
شاخه
شعبه
بخش
قسمت
riesig
عظیم
بزرگ
محشر
der Rohstoff
ماده خام
Die Frist
مهلت
موعد
مدت زمان
betreffen
شامل شدن
مربوط شدن
erwerben
بدست آوردن
کسب کردن
تهیه کردن
خریداری کردن
recherchieren
تحقیقات کردن
پژوهش کردن
کشف کردن
die Recherche
تحقیقات
der Absatz
پاراگراف
پاشنه
فروش،بازار
unpersönlich
غیر خصوصی و غیر شخصی
رسمی
عام
خشک و سرد
das Freizeitverhalten
رفتار در اوقات فراغت
Vermisst
گمشده
مفقود
مفقود الاثر
vermissen
دلتنگ شدن (برای کسی/چیزی)
متوجه شدن چیزی که کم است یا گم شده است.
kommerziell
بازرگانی
تجاری
تجارتی
Kommerzialisieren
به صورت تجاری در آوردن
جنبه ی تجاری دادن
die Heilung
مداوا
معالجه
درمان
بهبودی
gestalten
فرم دادن
صورتی به خود گرفتن
ساختن
die Debatte
مباحثه
جر و بحث
مجادله
die Umschreibung
توضیح
تعبیر
Feststehend
ثابت
نامتغیر
مسلّم
قطعی
Vornehmen
تصمیم گرفتن
برای خود برنامه چیدن
انجام دادن
عمل کردن
sich Vornehmen
شروع به کاری کردن
حساب کسی را رسیدن
die Freizeitgestaltung
تفریحات سالم
برنامه ریزی برای اوقات فراغت
Vermarkten
بهره برداری تجاری کردن از
jagen
شکار کردن
Verlernen
فراموش کردن
der Duden
واژه نامه ی زبان آلمانی
die Wortzusammensetzung
ترکیب کلمه
versäumen
از دست دادن
تلف کردن
قصور و کوتاهی کردن
اهمال ورزیدن
opfern
قربانی کردن
فدا کردن
ausgedehnt
وسیع
مفصل
بزرگ
گسترده
طولانی
die Erschöpfung
خستگی
کوفتگی
فرسودگی
der Kreislauf
گردش خون
gelingen
موفق شدن
به ثمر رسیدن
Orang-Utan
اورانگوتان
retten
نجات دادن
رهایی بخشیدن
trauern
غصه دار بودن
اندوهگین بودن
عزاداری کردن
primitiv
ابتدایی
اولیه
überdauern
از سر گذراندن
(حوادث روزگار را )پشت سر گذاشتن
stammen
اصالت از (جایی) داشتن، (از جایی) آمدن
(از چیزی) تولید شدن
loben
ستودن
تحسین کردن
entgegenkommen
به طرف کسی آمدن
به استقبال کسی آمدن
حسن نیت نشان دادن
مواجه شدن با
entgegenkommend
مقابل
رو به رو
رو به رویی
با حسن نیت
خوش برخورد
مهربان
مسالمت جو
mittlerweile
در این میان
در این بین
در این فاصله
gering
ناچیز
جزئی
مختصر
پست و پایین
die Akkulaufzeit
عمر باتری
aufwachsen
بزرگ شدن
رشد کردن
das Nachschlagewerk
کتاب مرجع
کتاب راهنما
verspüren
احساس کردن
das Eselsohr
گوش الاغ
گوشه ی تا شده از صفحه ی کتاب
sich halten
ثابت ماندن
ماندن
خود را نگه داشتن
دوام آوردن
دفاع کردن
طبق چیزی عمل یا رفتار کردن
در نظر گرفتن
داشتن
به خود رسیدن
فاسد و خراب نشدن
مراجعه کردن
bedroht
در معرض خطر
bedrohen
تهدید کردن
جان کسی را به خطر انداختن
sich Vorbehalten
برای خود محفوظ نگه داشتن
der Vorbehalte
ایراد
اشکال
قید و شرط
infolge
به سبب
به دلیل
به خاطر
در نتیجه ی
nachvollziehbar
قابل درک
قابل فهم
die Behausung
منزل
خانه
مسکن
das Muster
نمونه
الگو
die Musterwohnung
آپارتمان نمونه/مدل اپارتمان
verfügen
دستور دادن
داشتن
دارا بودن
tauglich
به درد بخور
مناسب
قابل
die Strömung
جریان
جنبش و نهضت
die Gestaltung
سازمان بندی
فرم دهی
طراحی
آرایش
die Ästhetik
زیبایی شناسی
barock
سبک باروک
پر پیچ و تاب
پر نقش و نگار
عجیب و غریب
Umgucken
به اطراف نگاه کردن
das Hausboot
خانه ی قایقی/قایق خانه
eh
همیشه
مثل همیشه
به هرحال
در هر صورت
die Wohlfahrt
رفاه
der Flüchtling
پناهنده
پناهجو
die Flüchtlingspolitik
پناهنده سیاسی
der Sektor
زمینه
بخش
منطقه اشغالی
der Bildungssektor
بخش اموزش
fluchen
ناسزا گفتن
فحش دادن
der/die obdachlose
بیخانمان بیسرپناه
fassen
گرفتن
به چنگ آوردن
دستگیر کردن
شامل شدن
دریافت کردن
دست زدن
گنجایش چیزی را داشتن
درک کردن ،فهمیدن
چیزی را بیان کردن
Skeptisch
با شک و تردید
با سو ظن
شکاک
ناباور
dauerhaft
پایدار
دائمی
بادوام
محکم
پایا
die Dauerhaftigkeit
پایایی
پایداری
ثبات
bürokratisch
دیوانسالارانه
بوروکراتیک
das Hindernis
مانع
اشکال
مشکل
مزاحمت
der Hindernislauf
مسابقه دو با مانع
das Kennzeichen
مشخصه
ویژگی
خصوصیت
kennzeichnen
مشخص کردن
نشانه گذار کردن
علامت زدن
نشان دادن
kennzeichnend
مختص
خاص
مخصوص
ویژه
شاخص
مشخص کننده
entwerfen
طرح چیزی را کشیدن
طراحی کردن
ترسیم کردن
durchaus
در هر صورت
در هر حال
از هر حیث
Voraussichtlich
به احتمال قوی
احتمالا
die Voraussetzung
فرض
لازمه
شرط لازم
شرایط
die Vorschrift
مقررات
دستور
آیین نامه
das Gesetz
قانون
مقررات
اصل
erforderlich
لازم
ضروری
مورد نیاز
مورد احتیاج
genehmigen
موافقت کردن
قبول کردن
اجازه دادن
die Genehmigung
اجازه
موافقت
پروانه
امتیاز
das Stockwerk
طبقه
der Antrag
درخواست
تقاضا
Unbegrenzt
نامحدود
بی حد و حصر
تمام و کمال
کاملا
die Vertretung
نماسندگی
جانشینی
die Hierarchie
سلسله مراتب
abbauen
باز کردن
افت کردن
برچیدن
تقلیل یافتن
پیاده کردن
کم کردن
اخراج کردن،عذر کسی را خواستن
استخراج کردن
der Abbau
کاهش
تقلیل
اخراج
استخراج
تجزیه
برچینی
überwiegen
بیشتر/قوی تر / با ارزش بودن
غالب بودن بر
die Verantwortung
مسئولیت
die Erfüllung
اجابت
برآورده شدن
اجرا
انجام
die Kohärenz
رابطه
پیوستگی