Projekt Flashcards
einbüßen
ارزش چیزی پایین آمدن
لطمه دیدن
از دست دادن
ausgiebig
مفصل،درست و حسابی
فراوان
der Zeitfresser
وقت تلف کن
sich wehren gegen
مقاومت نشان دادن در برابر
einschleichen
مخفیانه و دزدکی وارد جایی شدن
beziehen
پوشاندن
دریافت کردن
کسب کردن
Umfassend
گسترده
وسیع
مفصل
جامع
zurückhaltend
خویشتن دار
تو دار
خوددار
بی سر و صدا و محتاطانه
vorfinden
دیدن
مواجه شدن با
برخورد کردن با
blättern
ورق زدن
Ich blättere
zappen
با کنترل شبکه ی تلویزیون را عوض کردن
die Reichweite
تیررس
برد
گستره ی دید
Zugegebenermaßen
مسلما
eingehend
دقیق
مشروح
به دقت
کامل و جامع
مفصل
مفصلا
Oberflächlich
سطحی
سرسری
اجمالی
ersetzen
+durchجای کسی یا چیزی را عوض کردن و تغییر دادن
جای کسی یا چیزی را پر کردن
جای …را پر کردن
جبران کردن
تاوان و عوض چیزی را دادن
der Volkssport
ورزش محبوب
ورزش پر طرفدار
der Regent
حکمران
حاکم
darstellen(trennbar Verb)
توضیح دادن
بیان کردن
شرح دادن
تولید کردن
ساختن
نقش بازی کردن
profitieren
سود بردن
بهره بردن
استفاده کردن
Überzeugen
متقاعد کردن
راضی کردن
+sich مجاب شدن
یقین حاصل کردن
verbunden sein mit
به همراه داشتن
در بر داشتن
tippen
احتمال دادن
گمان کردن
شرط بندی کردن
تایپ کردن
آهسته با انگشت (به شانه،پیشانی،…) زدن
die Erfindung
اختراع
چیز ساختگی و من دراوردی
das Lauffeuer
گلوله آتشین
پخش شدن خبر به سرعت باد(محاوره)
die Ziehung
قرعه کشی
die Einnahme
دریافتی
درامد
خوردن دارو یا غذا
تسخیر،تصرف،اشغال
faszinieren
شیفته ی خود کردن
مجذوب خود کردن
faszinierend
جذاب
جالب
مسحور کننده
خیره کننده
elterlich
خانوادگی
مربوط به پدر و مادری
das Geländer
نرده
حصار
der Rutsch
لغزش
ریزش
سُرش
سفر کوتاه
ausstellen
در معرض نمایش گذاشتن
صادر کردن پاسپورت
die Bewertung
ارزیابی
قضاوت
تخمین
ارزشیابی
der Wohnsitz
محل اقامت
سکونت
exotisch
غیر بومی،خارجی
عجیب غریب
کم نظیر
beneiden
غبطه خوردن
حسودی کردن
sesshaft(adj)
مقیم
ساکن
غیر مهاجر
ausnahmsweise(adv)
استثناً
der Gewerbeschein
پروانه ی کسب
das Dreieck
مثلث
سه گوش
das Wanderleben
زندگی سرگردان
mithalten
در چیزی شرکت کردن
رقابت کردن
subjektiv
ذهنی
فردی
شخصی
Stressauslösern
عوامل استرس
der Sinn
معنی
مفهوم
فایده
سود
حس
شم
das Wohlbefinden
تندرستی
سلامتی
seelisch
روحی
روانی
Verursachen
ایجاد کردن
موجب چیزی شدن
massiv
محکم
سخت و شدید
تند
die Dauer
مدت
دوره
طول مدت
دوام
das Gemurmel
زمزمه
نجوا
das Stimmengemurmel
زمزمه صدا
Brummen
وز وز کردن
خر خر کردن
زوزه کشیدن
غر غر کردن
das Getue
ادا و اصول
ادا و اطوار
rauschen
خروشیدن
غریدن
صدایی شبیه آبشار یا جویبار یا برگ درختان در باد شدید ایجاد کردن
umgeben
احاطه کردن
محصور کردن
دور گرفتن
das Geräusch
صدای ناموزون
سر و صدا
empfinden
احساس چیزی کردن
حس کردن
duften
بوی خوشی داشتن یا دادن
بوی چیزی آمدن
mähen
درو کردن
چمن زدن
klarmachen
تشریح کردن
روشن کردن
قابل فهم کردن
Unerheblich
ناچیز
جزئی
بی اهمیت
کم اهمیت
das Gehör
گوش
حس شنوایی
توجه
اعتنا
dauerhaft
پایدار
دائمی
با دوام
محکم
ertragen
تحمل چیزی را داشتن
تحمل کردن
طاقت اوردن
das Quellwasser
آب سرچشمه
der Halter
محفظه
دسته
بند
دستگیره
der Brand
آتش سوزی
حریق