Persian poetry/random Flashcards

1
Q

Worin äußert sich wahres Wissen und der wahre Weg? (Saadi)

A

مجنون عشق را دگر امروز حالت است

کاسلام دین لیلی و دیگر ضلالت است

فرهاد را از آن چه که شیرین ترش کند

این را شکیب نیست گر آن را ملالت است

عذرا که نانوشته بخواند حدیث عشق

داند که آب دیدهٔ وامق رسالت است

مطرب همین طریق غزل گو نگاه دار

کاین ره که برگرفت به جایی دلالت است

ای مدعی که می‌گذری بر کنار آب

ما را که غرقه‌ایم ندانی چه حالت است

زین در کجا رویم که ما را به خاک او

واو را به خون ما که بریزد حوالت است

گر سر قدم نمی‌کنمش پیش اهل دل

سر بر نمی‌کنم که مقام خجالت است

جز یاد دوست هر چه کنی عمر ضایع است

جز سر عشق هر چه بگویی بطالت است

ما را دگر معامله با هیچکس نماند

بیعی که بی حضور تو کردم اقالت است

از هر جفات بوی وفایی همی‌دهد

در هر تعنتیت هزار استمالت است

سعدی بشوی لوح دل از نقش غیر او

علمی که ره به حق ننماید جهالت است

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

Das Treffen mit dir sei die Lösung all meiner Gram (Saadi)

A

دیدار تو حل مشکلات است

صبر از تو خلاف ممکنات است

دیباچهٔ صورت بدیعت

عنوان کمال حسن ذات است

لبهای تو خضر اگر بدیدی

گفتی: «لب چشمه حیات است!»

بر کوزهٔ آب نه دهانت

بردار که کوزهٔ نبات است

ترسم تو به سحر غمزه یک روز

دعوی بکنی که معجزات است

زهر از قبل تو نوشدارو

فحش از دهن تو طیبات است

چون روی تو صورتی ندیدم

در شهر که مبطل صلات است

عهد تو و توبهٔ من از عشق

می‌بینم و هر دو بی ثبات است

آخر نگهی به سوی ما کن

کاین دولت حسن را زکات است

چون تشنه بسوخت در بیابان

چه فایده گر جهان فرات است

سعدی غم نیستی ندارد

جان دادن عاشقان نجات است

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

Niemandes Schönheit deiner gleicht (Hâfez)

A

به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد

تو را در این سخن انکار کار ما نرسد

اگر چه حسن فروشان به جلوه آمده‌اند

کسی به حسن و ملاحت به یار ما نرسد

به حق صحبت دیرین که هیچ محرم راز

به یار یک جهت حق گزار ما نرسد

هزار نقش برآید ز کلک صنع و یکی

به دلپذیری نقش نگار ما نرسد

هزار نقد به بازار کائنات آرند

یکی به سکه صاحب عیار ما نرسد

دریغ قافله عمر کان چنان رفتند

که گردشان به هوای دیار ما نرسد

دلا ز رنج حسودان مرنج و واثق باش

که بد به خاطر امیدوار ما نرسد

چنان بزی که اگر خاک ره شوی کس را

غبار خاطری از رهگذار ما نرسد

بسوخت حافظ و ترسم که شرح قصه او

به سمع پادشه کامگار ما نرسد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

Wie erklärt Molana die Gleichnisse und Essenzen allen guten Ursprungs?

A

تو بهاری ما چو باغ سبز خوش

او نهان و آشکارا بخششش

تو چو جانی ما مثال دست و پا

قبض و بسط دست از جان شد روا

تو چو عقلی ما مثال این زبان

این زبان از عقل دارد این بیان

تو مثال شادی و ما خنده‌ایم

که نتیجهٔ شادی فرخنده‌ایم

جنبش ما هر دمی خود اشهدست

که گواه ذوالجلال سرمدست

aus: Molana, Masnavi Buch 5

گفتن خویشاوندان مجنون را کی حسن لیلی باندازه‌ایست چندان نیست ازو نغزتر در شهر ما بسیارست یکی و دو و ده بر تو عرضه کنیم اختیار کن ما را و خود را وا رهان و جواب گفتن مجنون ایشان را

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

Warum ist überschwänglicher Reichtum schlechter als Betrübnis?

A

جان جاهل زین دعا جز دور نیست

زانک یا رب گفتنش دستور نیست

بر دهان و بر دلش قفلست و بند

تا ننالد با خدا وقت گزند

داد مر فرعون را صد ملک و مال

تا بکرد او دعوی عز و جلال

در همه عمرش ندید او درد سر

تا ننالد سوی حق آن بدگهر

داد او را جمله ملک این جهان

حق ندادش درد و رنج و اندهان

درد آمد بهتر از ملک جهان

تا بخوانی مر خدا را در نهان

خواندن بی درد از افسردگیست

خواندن با درد از دل‌بردگیست

aus Molana, Masnavi, Buch 3

بیان آنک الله گفتن نیازمند عین لبیک گفتن حق است

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

“Warum antwortet Gott nicht?”

A

آن یکی الله می‌گفتی شبی

تا که شیرین می‌شد از ذکرش لبی

گفت شیطان آخر ای بسیارگو

این همه الله را لبیک کو

می‌نیاید یک جواب از پیش تخت

چند الله می‌زنی با روی سخت

او شکسته‌دل شد و بنهاد سر

دید در خواب او خضر را در خضر

گفت هین از ذکر چون وا مانده‌ای

چون پشیمانی از آن کش خوانده‌ای

گفت لبیکم نمی‌آید جواب

زان همی‌ترسم که باشم رد باب

گفت آن الله تو لبیک ماست

و آن نیاز و درد و سوزت پیک ماست

حیله‌ها و چاره‌جوییهای تو

جذب ما بود و گشاد این پای تو

ترس و عشق تو کمند لطف ماست

زیر هر یا رب تو لبیکهاست

aus Molana, Masnavi, Buch 3

بیان آنک الله گفتن نیازمند عین لبیک گفتن حق است

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

Wie ist die Seele des Menschen mit Gott verbunden?

A

اتصالی بی‌تکیف بی‌قیاس

هست رب‌الناس را با جان ناس

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

warum soll man sich vom äußeren Schein nicht beirren lassen?

A

بت‌پرستی چون بمانی در صور

صورتش بگذار و در معنی نگر

مرد حجی همره حاجی طلب

خواه هندو خواه ترک و یا عرب

منگر اندر نقش و اندر رنگ او

بنگر اندر عزم و در آهنگ او

گر سیاهست او هم‌آهنگ توست

تو سپیدش خوان که همرنگ توست

aus Molana, Masnavi, Buch 1

قبول کردن خلیفه هدیه را و عطا فرمودن با کمال بی‌نیازی از آن هدیه و از آن سبو

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

was ist das Gleichnis der Schöpfung? Der Weinkrug Gottes

A

چون خلیفه دید و احوالش شنید

آن سبو را پر ز زر کرد و مزید

آن عرب را کرد از فاقه خلاص

داد بخششها و خلعتهای خاص

کین سبو پر زر به دست او دهید

چونک واگردد سوی دجله‌ش برید

از ره خشک آمدست و از سفر

از ره دجله‌ش بود نزدیکتر

چون به کشتی در نشست و دجله دید

سجده می‌کرد از حیا و می‌خمید

کای عجب لطف این شه وهاب را

وان عجب‌تر کو ستد آن آب را

چون پذیرفت از من آن دریای جود

آنچنان نقد دغل را زود زود

کل عالم را سبو دان ای پسر

کو بود از علم و خوبی تا بسر

قطره‌ای از دجلهٔ خوبی اوست

کان نمی‌گنجد ز پری زیر پوست

گنج مخفی بد ز پری چاک کرد

خاک را تابان‌تر از افلاک کرد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

das Gleichnis des Literaten und des Schiffführers

A

آن یکی نحوی به کشتی در نشست

رو به کشتیبان نهاد آن خودپرست

گفت هیچ از نحو خواندی گفت لا

گفت نیم عمر تو شد در فنا

دل‌شکسته گشت کشتیبان ز تاب

لیک آن دم کرد خامش از جواب

باد کشتی را به گردابی فکند

گفت کشتیبان بدان نحوی بلند

هیچ دانی آشنا کردن بگو

گفت نی ای خوش‌جواب خوب‌رو

گفت کل عمرت ای نحوی فناست

زانک کشتی غرق این گردابهاست

محو می‌باید نه نحو اینجا بدان

گر تو محوی بی‌خطر در آب ران

آب دریا مرده را بر سر نهد

ور بود زنده ز دریا کی رهد

چون بمردی تو ز اوصاف بشر

بحر اسرارت نهد بر فرق سر

ای که خلقان را تو خر می‌خوانده‌ای

این زمان چون خر برین یخ مانده‌ای

گر تو علامه زمانی در جهان

نک فنای این جهان بین وین زمان

مرد نحوی را از آن در دوختیم

تا شما را نحو محو آموختیم

فقه فقه و نحو نحو و صرف صرف

در کم آمد یابی ای یار شگرف

آن سبوی آب دانشهای ماست

وان خلیفه دجلهٔ علم خداست

ما سبوها پر به دجله می‌بریم

گرنه خر دانیم خود را ما خریم

باری اعرابی بدان معذور بود

کو ز دجله غافل و بس دور بود

گر ز دجله با خبر بودی چو ما

او نبردی آن سبو را جا بجا

بلک از دجله چو واقف آمدی

آن سبو را بر سر سنگی زدی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

welche Wissenschaft wird letzten Endes von Nutzen sein?

A

پیش استادی که او نحوی بود

جان شاگردش ازو نحوی شود

باز استادی که او محو رهست

جان شاگردش ازو محو شهست

زین همه انواع دانش روز مرگ

دانش فقرست ساز راه و برگ

…..

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

welchen Einfluss hat der König auf das Wesen des Untertan?

A

آن سبوی آب را در پیش داشت

تخم خدمت رادر آن حضرت بکاشت

گفت این هدیه بدان سلطان برید

سایل شه را ز حاجت وا خرید

آب شیرین و سبوی سبز و نو

ز آب بارانی که جمع آمد بگو

خنده می‌آمد نقیبان را از آن

لیک پذرفتند آن را همچو جان

زانک لطف شاه خوب با خبر

کرده بود اندر همه ارکان اثر

خوی شاهان در رعیت جا کند

چرخ اخضر خاک را خضرا کند

شه چو حوضی دان حشم چون لوله‌ها

آب از لوله روان در گوله‌ه

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly