mindset 1 Flashcards
make so much noise
سر و صدای زیاد ایجاد کردن
what’s going on?
چه خبر؟چه خبره؟
what’s happening?
چه خبر؟چه خبره؟
get on
پیش رفتن، جلو رفتن
تفاهم داشتن، سازگار بودن
go away
رفتن- به مسافرت رفتن
ناپدید شدن - از بین رفتن-
interpreter
inˈtərprədər
a person who interprets, especially one who translates speech orally.
مترجم - مترجم شفاهی - مفسر
liar
ˈlī(ə)r
دروغگو
flow
flō
فعل: جاری بودن - روان شدن - شریدن
اسم: جریان - گردش - رودخانه
occasionally
e Key zheneli
گاه و بیگاه
بعضی اوقات
go on a trip from Shiraz to Tehran
سفر رفتن از شیراز به تهران
afford
eFord
استطاعت داشتن. از عهده چیزی برآمدن.
have enough money to pay for.
affordable
eFordebel
مقرون به صرفه
inexpensive; reasonably priced.
caught
Kaat
گرفتن
catch caught caught
daily routine
روتین روزانه
frequency
تناوب - تکرار - فرکانس
exchange
مبادله کردن - ردو بدل کردن - مشاجره کردن
(اسم) تبادل - تعویض - معاوضه
exchange trip
سفری که دو نفر از کشور های مختلف به کشور یکدیگر می روند مثلا برای تبادل فرهنگی یا غیره
catch the buss
اتوبوس گرفتن
relax with friends/ art/ nature
ریلکس شدن با دوستان
do a writing course in the UK
کورس نویسندگی گرفتن در یو کی
do sightseeing
گشت و گذار کردن
skim
(مقاله یا متن)
نگاهی اجمالی انداختن - سرسری خواندن - تورق کردن -
coast (count n)
ساحل - کنار دریا
اسم قابل شمارش
folk dance
رقص محلی