Materialcharakterisierung Flashcards
Anisotropiewert (Lankford Parameter)
پارامتر لنگفورد (شاخص ناهمسانگردی):
پارامتری که میزان ناهمسانگردی یک ماده را اندازهگیری میکند، بهویژه در مورد فلزات که در جهتهای مختلف رفتارهای متفاوتی دارند. این پارامتر در فرآیندهای شکلدهی به فلزات مهم است.
Aufweiten (Expanding)
گسترش دادن:
به فرآیند باز کردن یا افزایش اندازهی قطعات فلزی گفته میشود، که در شکلدهی فلزات استفاده میشود تا ابعاد آنها افزایش یابد.
Ausbauchen (Bulging)
برآمدگی:
این اصطلاح به فرآیندی اشاره دارد که در آن ماده بر اثر فشار داخلی خمیده یا برآمده میشود. این حالت معمولاً در تستهای هیدرولیکی برای بررسی خواص ماده رخ میدهد
Blechumformung (Sheet Metal Forming)
شکلدهی ورق فلزی:
فرآیندی که طی آن ورقهای فلزی به اشکال مختلف مانند خم یا کشیده شدن تغییر شکل مییابند. این فرآیند در صنایع مختلف از جمله خودروسازی کاربرد دارد.
Bruch (Fracture, Rupture, Break)
شکستگی:
حالتی که در آن ماده دچار گسیختگی یا ترک میشود. این رخداد میتواند به دلیل اعمال فشار زیاد یا شرایط محیطی خاص باشد.
Dehnung (Strain)
کرنش:
کرنش میزان تغییر طول یا اندازه یک ماده در پاسخ به نیروی واردشده است. کرنش به عنوان یکی از مهمترین پارامترها در بررسی رفتار مواد تحت بارگیری است.
Dehnungspfad (Strain Path)
مسیر کرنش:
به توالی تغییر شکل یک ماده در طول فرآیند بارگذاری گفته میشود که نشان میدهد ماده در چه جهتی و با چه مقداری تغییر شکل مییابد.
Ebene Formänderung (Plane Strain)
کرنش صفحهای:
حالتی از تغییر شکل که در آن کرنش تنها در یک صفحه وجود دارد و در دیگر جهات تغییر شکل رخ نمیدهد. این حالت در بسیاری از تستهای مکانیکی مورد بررسی قرار میگیرد.
Ebener Spannungszustand (Plane Stress State)
وضعیت تنش صفحهای:
وضعیتی که در آن تنش فقط در یک صفحه وجود دارد و در جهت سوم تنشی وجود ندارد. این وضعیت معمولاً در قطعات نازک یا ورقها دیده میشود.
Ebener Torsionsversuch (In-plane Torsion Test)
آزمون پیچش صفحهای:
آزمایشی که برای بررسی رفتار پیچشی یک ماده در یک صفحه استفاده میشود، که معمولاً برای مواد نازک یا ورقها انجام میشود.
ادامهی کلمات در صورت نیاز ارائه میشود.
Eigenspannung (Residual Stress)
نش پسماند:
تنشهایی که پس از برداشتن بار از ماده باقی میمانند. این تنشها میتوانند به دلیل تغییر شکل دائمی یا فرآیندهای حرارتی ایجاد شوند.
Einschnüren (Necking)
باریکشدگی (نازک شدن):
حالتی که در آن مقطع ماده به دلیل تنش کششی بیش از حد، در یک ناحیه خاص باریکتر میشود. این وضعیت معمولاً پیش از شکست رخ میدهد.
Elastizität (Elasticity)
الاستیسیته (خاصیت کشسانی):
خاصیتی که ماده میتواند به شکل اولیه خود بازگردد پس از اینکه نیرویی که به آن وارد شده، برداشته میشود. این خاصیت بیشتر در مواد فلزی و لاستیکی مشاهده میشود.
E-Modul (Young’s Modulus)
مدول یانگ:
معیاری از سفتی ماده که نشاندهنده نسبت تنش به کرنش در محدودهی الاستیک ماده است. این پارامتر نشان میدهد که ماده چقدر در برابر تغییر شکل مقاومت میکند.
Fester Stempel (Rigid Punch)
قالب محکم (پانچ سفت):
ابزاری که برای اعمال نیروی ثابت به مواد در فرآیند شکلدهی فلزات استفاده میشود و خود تغییر شکل نمیدهد.
Flachstauchversuch (Plane Strain Test)
آزمون کرنش صفحهای:
تستی که در آن ماده تحت بارگذاری در یک صفحه قرار میگیرد و کرنش به صورت محلی ایجاد میشود.
Fließbedingung (Yield Criterion)
معیار تسلیم:
معیار یا قاعدهای که نشان میدهد ماده چه زمانی تحت بارگذاری شروع به تغییر شکل دائمی میکند.
Fließkurve (Flow Curve)
منحنی جریان:
نموداری که رفتار تغییر شکل پلاستیک یک ماده را نسبت به تنش نشان میدهد. این منحنی نشاندهنده میزان سختی ماده است.
Fließregel (Flow Rule)
قاعده جریان:
قوانینی که چگونگی توزیع تنشها و کرنشها در ماده را در حین تغییر شکل پلاستیک مشخص میکنند.
Fließspannung (Yield Stress, Flow Stress)
تنش تسلیم (تنش جریان):
میزان تنشی که باعث شروع تغییر شکل پلاستیک در ماده میشود. این مقدار نشاندهنده مقاومت ماده در برابر تغییر شکل دائمی است.
Formänderungsgeschwindigkeit (Strain Rate)
نرخ تغییر شکل:
سرعت تغییر شکل یک ماده در پاسخ به نیروی وارد شده. نرخ تغییر شکل بر خواص نهایی ماده تاثیرگذار است.
Gleichgewichtsbedingungen (Equilibrium Equations)
معادلات تعادل:
معادلاتی که شرایط تعادل نیروها و گشتاورها را در یک سیستم مکانیکی مشخص میکنند.
Grenzformänderungsdiagramm (Forming Limit Diagram - FLD)
نمودار حد تغییر شکل:
نموداری که میزان تغییر شکل مجاز یک ماده را قبل از شکست نشان میدهد. این نمودار در طراحی فرآیندهای شکلدهی فلزات کاربرد دارد.
Grenzziehverhältnis (Maximum Drawing Ratio)
حداکثر نسبت کشش:
نسبت ابعاد قطعه در فرآیند کشش که فراتر از آن ماده احتمالاً دچار شکست میشود.
Hauptspannungszustand (Principal Stress State)
وضعیت تنش اصلی:
وضعیتی که در آن تنشها در امتداد محورهای اصلی ماده اعمال میشوند.
Hydraulische Tiefung (Bulge Forming)
شکلدهی برآمدگی هیدرولیکی:
فرآیندی که در آن از فشار هیدرولیکی برای ایجاد برآمدگی در مواد استفاده میشود.
Hydraulischer Tiefungsversuch (Hydraulic Bulge Test)
آزمون برآمدگی هیدرولیکی:
تستی که برای بررسی خواص تغییر شکل مواد با استفاده از فشار هیدرولیکی انجام میشود.
Kerbprobe (Notched specimen)
نمونه شکافدار:
نمونهای که با شکاف یا بریدگی برای آزمونهای خاص مکانیکی آماده شده است.
Krümmungsradius (Radius of Curvature)
شعاع انحنا:
فاصله بین سطح ماده و نقطه مرکزی انحنا. این پارامتر در بررسی خم شدن و تغییر شکل قطعات استفاده میشود.
Massivumformung (Bulk Metal Forming)
شکلدهی فلزات حجیم:
فرآیندهایی که برای تغییر شکل فلزات به صورت تودهای و با ابعاد بزرگ انجام میشود، مثل آهنگری و نورد.
Membrantheorie (Membrane Theory)
ئوری غشایی:
نظریهای که در آن تنشها و کرنشها در لایههای نازک یا غشاها مورد بررسی قرار میگیرند. این تئوری بهویژه در تحلیل رفتار قطعات نازک و انعطافپذیر کاربرد دارد.
Meridian-Ebene (Meridian Plane)
صفحه مرین:
صفحهای که از مرکز و محور ماده عبور میکند و در تحلیلهای مربوط به شکلدهی مواد استفاده میشود.
Obere Schranke (Upper Bound)
کران بالا:
مقدار حداکثری که یک پارامتر یا ویژگی میتواند به آن برسد. در مهندسی، این اصطلاح برای محدودیتهای حداکثری تنش و تغییر شکل به کار میرود.
Plastizität (Plasticity)
پلاستیسیته (خاصیت ماندگار تغییر شکل):
توانایی یک ماده برای تغییر شکل دائمی پس از اعمال بار. این خاصیت در مواد فلزی و پلاستیکی کاربرد بسیاری دارد.
Reibung (Friction)
اصطکاک:
مقاومتی که در برابر حرکت نسبی بین دو سطح تماس ایجاد میشود. این ویژگی در طراحی ابزارها و قالبها برای شکلدهی مواد اهمیت دارد.
Ring-Ebene (Hoop Plane)
صفحه حلقهای:
صفحهای که در راستای محیط دایرهای یا حلقوی ماده قرار دارد و در بررسی توزیع تنشهای محیطی استفاده میشود.
Ringstauchversuch (Ring Upsetting/Compression Test)
آزمون فشردگی حلقه:
آزمایشی که برای تعیین خواص مکانیکی مواد بهویژه تنش و تغییر شکل در حالت حلقهای انجام میشود.
Röhrenmodell (Tubular Slab Model)
مدل لولهای:
مدلی که برای بررسی تنش و کرنش در مواد به شکل لوله به کار میرود و در تحلیل رفتار سازههای لولهای مورد استفاده قرار میگیرد.
Rundungshöhe (Pole Height)
ارتفاع قوس (قطب):
ارتفاع بخشی از ماده که در حالت گنبدی یا قوسی تغییر شکل یافته است و معمولاً در فرآیندهای شکلدهی ورق کاربرد دارد.
Scheibenmodell (Circular Slab Model)
مدل صفحه دایرهای:
مدلی که برای تحلیل توزیع تنش و کرنش در صفحات دایرهای یا دیسکی شکل به کار میرود.
Scherung (Shear)
برش:
نوعی تغییر شکل که در آن لایههای مختلف ماده بهصورت نسبی و در جهتهای مخالف حرکت میکنند. این تغییر شکل در بررسی مقاومت برشی مواد مهم است.
Senkrechte / Ebene Anisotropie (Normal / Planar Anisotropy)
ناهمسانگردی عمودی / صفحهای:
تفاوت رفتار ماده در جهتهای عمودی و صفحهای که معمولاً در بررسی خواص ورقهای فلزی مهم است.
Spannung (Stress)
تنش:
نیروی داخلی که در واحد سطح یک ماده در برابر نیروهای خارجی مقاومت میکند.
Stationärer Zustand (Steady State)
وضعیت پایدار:
وضعیتی که در آن خصوصیات ماده با گذر زمان تغییر نمیکنند. این وضعیت در تحلیلهای مکانیکی و حرارتی اهمیت دارد.
Stauchversuch (Upsetting Test)
آزمون فشردگی:
آزمایشی که برای بررسی خواص مکانیکی مواد تحت فشار استفاده میشود. در این تست ماده با نیروی فشاری تا حد مشخصی تغییر شکل میدهد.
Streckgrenze (Yield Strength)
حد تسلیم:
میزان تنشی که ماده از حالت الاستیک به حالت پلاستیک تغییر میکند و شروع به تغییر شکل دائمی میکند.
Streckziehen (Stretch Drawing)
کشش - خمکاری:
فرآیند شکلدهی ورق فلزی که شامل کشیدن و خم کردن آن میشود.
Streifenmodell (Rectangular Slab)
مدل صفحه مستطیلی:
مدلی برای بررسی توزیع تنش و کرنش در صفحات با مقطع مستطیلی.
Torsionsversuch (Torsion Test)
آزمون پیچش:
آزمایشی که برای بررسی رفتار پیچشی ماده به کار میرود و مقاومت آن در برابر گشتاور پیچشی ارزیابی میشود.
Umformvermögen (Formability)
قابلیت شکلدهی:
توانایی ماده برای تغییر شکل بدون ایجاد ترک یا شکست، که برای طراحی فرآیندهای شکلدهی اهمیت دارد.
Untere Schranke (Lower Bound)
کران پایین:
حداقل مقداری که یک پارامتر یا ویژگی میتواند به آن برسد.
Verfestigung (Hardening)
سخت شدن:
فرآیندی که باعث افزایش مقاومت ماده در برابر تغییر شکل پس از بارگذاری میشود.
Verfestigungsexponent (Hardening Exponent)
ضریب سختی:
مقداری که میزان افزایش سختی ماده را تحت بارگذاری مشخص میکند.
Vergleichsumformgrad (Equivalent Plastic Strain)
کرنش پلاستیک معادل:
معیاری برای اندازهگیری میزان تغییر شکل دائمی ماده که در تمام جهات اعمال میشود.
Visioplastizität (Visioplasticity)
ویزوپلاستیسیته:
شاخهای از مکانیک که رفتار پلاستیک مواد در مقیاس کوچک و ریزساختاری را بررسی میکند.
Volumenkonstanz (Volume Constancy)
حفظ حجم:
ویژگیای که در آن ماده پس از تغییر شکل پلاستیک، حجم اولیه خود را حفظ میکند.
Wahre Dehnung, Umformgrad (True Strain)
کرنش واقعی:
میزان تغییر شکل که با توجه به طول واقعی ماده اندازهگیری میشود.
Walzrichtung (Rolling Direction)
جهت نورد:
جهتی که در آن فلز در فرآیند نورد تغییر شکل مییابد و جهت الیاف ماده را نشان میدهد.
Warm-, Halb-Warm-, Kalt-Umformen (Hot, Warm, Cold Forming)
شکلدهی گرم، نیمهگرم، سرد:
فرآیندهای شکلدهی مواد در دماهای مختلف که بر اساس دمای کار به سه دسته گرم، نیمهگرم و سرد تقسیم میشوند.
Wirkmedienbasierte Umformung (Hydro Forming)
شکلدهی با استفاده از سیال:
فرآیندی که در آن از سیال برای اعمال فشار و تغییر شکل به ماده استفاده میشود.
Zipfelbildung (Earing)
بهدار شدن:
پدیدهای که در فرآیند کشش ورق فلزی رخ میدهد و باعث ایجاد لبههای نامتقارن در اطراف قطعه میشود. این حالت به دلیل ناهمسانگردی ماده به وجود میآید.
Zugfestigkeit ((Ultimate) Tensile Strength)
استحکام کششی نهایی:
بیشترین میزان تنشی که یک ماده میتواند تحمل کند پیش از اینکه دچار شکست شود. این ویژگی برای ارزیابی مقاومت ماده در برابر نیروی کششی استفاده میشود.
Zugversuch (Simple Tension Test)
زمون کشش ساده:
آزمایشی که در آن ماده تحت نیروی کششی قرار میگیرد تا خواص مکانیکی آن، از جمله مدول یانگ و تنش تسلیم، ارزیابی شود.
Bruchfestigkeit (Breaking Strength / Strength at Fracture)
استحکام شکست:
میزان تنشی که باعث شکست ماده میشود. این ویژگی برای بررسی مقاومت ماده تا مرز شکست مورد استفاده قرار میگیرد.
Gleichmaßdehnung (Uniform Elongation)
طول کشیدگی یکنواخت:
میزان افزایش طولی که در تمام طول ماده به طور یکنواخت توزیع شده است و پیش از آغاز گردنگیری (نازک شدن) رخ میدهد.
Dehngrenze (Yield Strength)
حد کرنش:
سطح تنشی که در آن ماده شروع به تغییر شکل پلاستیک میکند. این حد نشاندهنده شروع تغییر شکل دائمی ماده است.
Gesättigt (Saturated)
شباع شده:
حالتی که در آن ماده به حد نهایی تغییر شکل رسیده و دیگر ظرفیت جذب تنش اضافی ندارد.
Fließort (Yield Locus)
مکان تسلیم:
نموداری که نقاطی را نشان میدهد که در آنها ماده شروع به تغییر شکل پلاستیک میکند.
Entfestigung (Softening)
نرم شدن:
فرآیندی که در آن ماده به دلیل تغییرات حرارتی یا کرنش، استحکام خود را از دست میدهد و نرمتر میشود.
Ideal plastisch (Perfect Plastic)
پلاستیک ایدهآل:
حالتی از رفتار ماده که پس از شروع تغییر شکل پلاستیک، تنش در آن ثابت باقی میماند و بدون افزایش بیشتر، تغییر شکل مییابد.
Digitale Bildkorrelation (DIC - Digital Image Correlation)
همبستگی تصویر دیجیتال (DIC):
تکنیکی که برای اندازهگیری تغییر شکل و جابجایی در مواد با استفاده از تحلیل تصاویر دیجیتال استفاده میشود.
Gitterstruktur (Grid Patterns)
ساختار شبکهای:
الگوهای شبکهای که برای بررسی تغییر شکل مواد و توزیع کرنشها در سطح ماده استفاده میشوند.
FEM (Finite Element Method)
روش المان محدود (FEM):
روش عددی که برای حل مسائل پیچیده مهندسی و فیزیکی با تقسیم سیستم به اجزای کوچکتر به کار میرود.
Diskretisierung (Discretization)
گسستهسازی:
فرآیندی که در آن یک سیستم یا معادله به عناصر یا قطعات کوچکتر تقسیم میشود تا تحلیل آن سادهتر شود.
Taktiles Messsystem (Tactile Measurement System)
سیستم اندازهگیری لمسی:
سیستمی که با استفاده از لمس یا تماس فیزیکی، اندازهگیری دقیق از سطح یا ابعاد ماده انجام میدهد.
Optisches Messsystem (Optical Measurement System)
سیستم اندازهگیری نوری:
سیستمی که با استفاده از فناوری نوری مانند لیزر، اندازهگیریهای غیرتماسی از سطح و ابعاد ماده انجام میدهد.
Dehnungsmessstreifen (Strain Gauge)
کرنشسنج:
ابزاری که برای اندازهگیری میزان کرنش یا تغییر شکل در یک ماده در اثر بارگذاری استفاده میشود.
Split Hopkinson Bar (Split-Hopkinson Pressure Bar - SHPB)
میلۀ اسپلیت هاپکینسون:
دستگاهی که برای اندازهگیری رفتار دینامیکی مواد تحت بارهای سریع استفاده میشود. این دستگاه برای بررسی خواص مکانیکی مواد در نرخ کرنشهای بالا کاربرد دارد.
Auflösbar (Meltable)
قابل ذوب:
ویژگی مادهای که میتواند در اثر حرارت ذوب شود. این خاصیت در فرآیندهای حرارتی و ریختهگری مهم است.
Löslich (Soluble)
قابل حل شدن:
ویژگی مادهای که میتواند در یک حلال خاص حل شود. این خاصیت برای ترکیبات شیمیایی و آزمایشهای محلولپذیری مهم است.
Verzweigte Kettenmoleküle (Branched Chain Molecule)
مولکولهای زنجیرهای شاخهدار:
مولکولهایی که دارای ساختارهای شاخهای هستند و این ساختارها بر خواص فیزیکی و شیمیایی ماده تاثیر میگذارند.
Schwach Vernetzte Kettenmoleküle (Weakly Cross-Linked Chain Molecule)
مولکولهای زنجیرهای با اتصال ضعیف:
مولکولهایی که با اتصالات ضعیف به هم متصل شدهاند و معمولاً خاصیت کشسانی دارند.
Stark Vernetzte Kettenmoleküle (Strongly Cross-Linked Chain Molecule)
مولکولهای زنجیرهای با اتصال قوی:
مولکولهایی که با پیوندهای قوی به هم متصل شدهاند و مقاومت بالایی در برابر تغییر شکل دارند.
Lineare Kettenmoleküle (Linear Chain Molecule)
مولکولهای زنجیرهای خطی:
مولکولهایی که به صورت زنجیرههای خطی به هم متصل شدهاند و معمولاً انعطافپذیری کمتری دارند.
Thermoplast (Thermoplast)
ترموپلاست (پلاستیک حرارتی):
نوعی پلیمر که با افزایش دما نرم و با کاهش دما سخت میشود و قابلیت ذوب و شکلپذیری دارد.
Elastomer (Rubber)
لاستومر (لاستیک):
موادی با خاصیت کشسانی بالا که پس از کشیده شدن به شکل اولیه خود بازمیگردند.
Duroplast (Thermoset)
ر
Spritzgießen (Injection Molding)
قالبگیری تزریقی:
فرآیندی که در آن مواد مذاب به قالب تزریق میشوند تا به شکل دلخواه درآیند، و عمدتاً برای تولید قطعات پلاستیکی استفاده میشود.