Lesson 4 Flashcards
Excavation
حفاري
Clay
خاك رس
Token
نشانه، نشان، علامت، نشانی، یادگاری، رمز، معجزه،علامت رمزی، کلمه رمزی، علامت مشخصه، یادگار، یادبود،اجازه ورود، بلیط ورود
Adopt
(Verb - transitive) قبول کردن، اتخاذ کردن، اقتباس کردن، تعمید دادن،نام گذاردن (هنگام تعمید)، در میان خود پذیرفتن، به فرزندی پذیرفتن
Cunieform
خط ميخي
Carve
he carved two wooden statues
حک کردن، تراشیدن، کنده کاری کردن، بریدن
Encompasses
دورگرفتن، احاطه کردن، حلقه زدن، دارا بودن، شامل بودن، دربرگرفتن، محاصره کردن
Inscribe
(Verb - transitive) نوشتن، نقش کردن، حجاری کردن روی سطوح و ستونها، حکاکی کردن، ثبت کردن
Literacy
سواد، با سوادی، سواد خواندن ونوشتن
Possession
(Noun) تصرف، دارایی، مالکیت، ثروت، ید تسلط
Deed
کردار، کار، قباله، سند، باقباله واگذار کردن
good deeds, good words, and good thoughts
- کردار نیک، گفتار نیک، پندار نیک
Especialize
تخصص يافتن
اختصاصي كردن
Pacific
ارام، صلح جو، (باحرف بزرگ)اقیانوس ساکن
Paradise
بهشت
بهشت برين
Evoke
اظهار كردن
زنده كردن
فراخواندن
Evoke
احضارکردن، فراخواندن، برگرداندن، بیرون کشیدن
Evokes image
بيادآوردن تصوير
Sway
این سو و آن سو جنبیدن، تاب خوردن، در نوسان بودن،تاب، نوسان، اهتزاز، سلطه حکومت کردن، متمایل شدن یاکردن و بعقیده ای
Stereotype
کلیشه، کلیشه کردن، با کلیشه چاپ کردن، یک نواخت کردن، رفتار قالبی داشتن
Graceful
دلپذیر، مطبوع، برازنده، پر براز
Altar
قربانگاه
محراب
Ritual
آييني
مذهبي
Evidence
دلیل، سند، مدرک، شاهد، گواه، ملاک، مستند، ادله، شهادت، گواهی
(Noun) نشانه، اثر، علامت، (در جمع) آثار، علائم، نشانهها، قراین
(Verb - transitive) (رسمی) با مدرک اثبات کردن، بر اساس شواهد ثابت کردن، گواه … بودن، شاهد … بودن