Lektion 2 Flashcards

1
Q

Umziehen-

Familie Meier ist letzten Monat umgezogen. Sie wohnen nicht mehr hier.

Nächsten Monat ziehen wir um.

A

معنی:

„Umziehen“ به معنای “اسباب‌کشی کردن” یا “لباس عوض کردن” است. بسته به متن، این فعل می‌تواند به یکی از دو معنی اشاره داشته باشد:

1.	اسباب‌کشی کردن (انتقال به خانه یا محل جدید)
2.	لباس عوض کردن (تغییر لباس)

حالت‌های فعل:

•	مصدر: umziehen
•	گذشته ساده: zog um
•	حالت پرفکت: ist umgezogen (برای اسباب‌کشی) / hat umgezogen (برای تغییر لباس)

مثال‌ها:

1.	(اسباب‌کشی کردن)
•	„Wir ziehen nächste Woche in eine neue Wohnung um.“ (ما هفته آینده به یک آپارتمان جدید اسباب‌کشی می‌کنیم.)
•	„Sie ist letztes Jahr nach Berlin umgezogen.“ (او سال گذشته به برلین اسباب‌کشی کرده است.)
2.	(لباس عوض کردن)
•	„Ich muss mich umziehen, bevor wir ausgehen.“ (باید لباس عوض کنم قبل از اینکه بیرون برویم.)
•	„Er hat sich schnell umgezogen und ist zur Party gegangen.“ (او سریع لباس عوض کرد و به مهمانی رفت.)

اگر به مثال‌های بیشتر یا توضیح دقیق‌تری نیاز دارید، بفرمایید!

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

Spaß machen-

Die Arbeit macht mir keinen Spaß mehr.

A

معنی:

„Spaß machen“ به معنای “لذت بردن” یا “خوش گذشتن” است. این ترکیب برای توصیف چیزی که مفرح و سرگرم‌کننده است استفاده می‌شود.

مثال‌ها:

1.	„Das Spiel macht mir viel Spaß.“ (این بازی برای من خیلی لذت‌بخش است.)
2.	„Es macht Spaß, mit Freunden ins Kino zu gehen.“ (رفتن به سینما با دوستان خوش می‌گذرد.)
3.	„Kochen macht mir keinen Spaß.“ (آشپزی برای من لذت‌بخش نیست.)
4.	„Die Kinder hatten viel Spaß im Park.“ (بچه‌ها در پارک خیلی خوش گذراندند.)
5.	„Es macht mir Spaß, neue Sprachen zu lernen.“ (یادگیری زبان‌های جدید برای من لذت‌بخش است.)
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

renovieren-

Im April renovieren sie das ganze Haus.

Wir müssen diesen Herbst dringend die Wohnung renovieren.

A

معنی:

„Renovieren“ به معنای “نوسازی کردن” یا “بازسازی کردن” است. این فعل معمولاً برای توصیف فرآیند بهبود و تعمیر یک مکان، مانند خانه یا آپارتمان، استفاده می‌شود.

حالت‌های فعل:

•	مصدر: renovieren
•	گذشته ساده: renovierte
•	حالت پرفکت: hat renoviert

مثال‌ها:

1.	„Wir renovieren unser Badezimmer.“ (ما حمام‌مان را نوسازی می‌کنیم.)
2.	„Die Firma hat das ganze Gebäude renoviert.“ (شرکت کل ساختمان را بازسازی کرده است.)
3.	„Er hat das alte Haus selbst renoviert.“ (او خانه قدیمی را خودش نوسازی کرده است.)
4.	„Wir planen, die Wohnung nächsten Monat zu renovieren.“ (ما برنامه داریم که آپارتمان را ماه آینده نوسازی کنیم.)
5.	„Renovieren kostet viel Zeit und Geld.“ (نوسازی هزینه زیادی از نظر زمان و پول دارد.)
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

einrichten-

Er möchte sein Zimmer selber einrichten.

Ihr Haus wurde von einer Innenarchitektin eingerichtet.

A

معنی:

„Einrichten“ به معنای “چیدمان کردن” یا “تجهیز کردن” است. این فعل معمولاً برای توصیف فرآیند سازماندهی و ترتیب دادن وسایل و مبلمان در یک مکان استفاده می‌شود، به ویژه در مورد خانه یا دفتر کار.

حالت‌های فعل:

•	مصدر: einrichten
•	گذشته ساده: richtete ein
•	حالت پرفکت: hat eingerichtet

مثال‌ها:

1.	„Ich möchte mein Zimmer neu einrichten.“ (می‌خواهم اتاقم را دوباره چیدمان کنم.)
2.	„Wir haben die Wohnung schön eingerichtet.“ (ما آپارتمان را به زیبایی چیدمان کرده‌ایم.)
3.	„Er richtet sein Büro mit neuen Möbeln ein.“ (او دفترش را با مبلمان جدید چیدمان می‌کند.)
4.	„Sie hat eine kleine Küche eingerichtet.“ (او یک آشپخانه کوچک چیدمان کرده است.)
5.	„Es ist wichtig, den Arbeitsplatz gut einzurichten.“ (مهم است که محل کار به خوبی چیدمان شود.)
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

Blöd-

Das war ein ganz blöder Fehler.

Du bist so blöd, du verstehst nichts.

A

احمق ، احمقانه

حالت تفضیلی و عالی برای „blöd“:

•	حالت تفضیلی: blöder (احمق‌تر)
•	حالت عالی: am blödesten (احمق‌ترین)

مثال‌ها:

1.	حالت تفضیلی (blöder):
•	„Diese Idee ist blöder als die vorherige.“ (این ایده احمقانه‌تر از قبلی است.)
2.	حالت عالی (am blödesten):
•	„Das ist die blödesten Entscheidung, die du treffen kannst.“ (این احمقانه‌ترین تصمیمی است که می‌توانی بگیری.)

مثال‌ها:

1.	„Das war eine blöde Idee.“ (این یک ایده احمقانه بود.)
2.	„Ich fühle mich blöd, weil ich das vergessen habe.“ (احساس می‌کنم احمق هستم چون این را فراموش کرده‌ام.)
3.	„Es ist blöd, zu spät zu kommen.“ (دیر آمدن احمقانه است.)
4.	„Warum hast du so blöd reagiert?“ (چرا این‌گونه احمقانه واکنش نشان دادی؟)
5.	„Manchmal sind die Regeln blöd.“ (گاهی اوقات قوانین احمقانه هستند.)
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

Gleich-

Gleich neben die Tür.

A

درست، دقیقا ،یکسان ، مشابه ، فورا ، الان

معنی:

„Gleich“ به معنای “همین الان”، “بلافاصله” یا “مشابه” است. این واژه بسته به زمینه جمله می‌تواند معانی مختلفی داشته باشد، از جمله زمان یا شباهت.

مثال‌ها:

1.	زمانی (بلافاصله):
•	„Ich komme gleich.“ (الان می‌آیم.)
•	„Das Essen ist gleich fertig.“ (غذا الان آماده می‌شود.)
2.	شباهت (مشابه):
•	„Die beiden Autos sehen gleich aus.“ (هر دو ماشین شبیه به هم هستند.)
3.	در عدد (مساوی):
•	„Das Ergebnis ist gleich.“ (نتیجه برابر است.)

نکات:

•	„Gleich“ برای بیان چیزی که به زودی رخ می‌دهد (در آینده‌ای نزدیک) استفاده می‌شود، یا برای اشاره به شباهت و مساوات بین دو یا چند چیز.

مثال‌های بیشتر:

•	„Wir sehen uns gleich.“ (الان همدیگر را می‌بینیم.)
•	„Das ist doch gleich!“ (این دقیقا یکسان است!)
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

Stehlampe-

Blaues Zimmer mit weißen Couch, Tisch und Stehlampe.

Stehlampen für Ihr Zuhause.

A

Stehlampe به معنای “چراغ ایستاده” یا “آباژور پایه‌دار” است. این واژه به چراغ‌هایی اشاره دارد که روی زمین قرار می‌گیرند و پایه بلندی دارند.

مثال:

•	„Ich habe eine neue Stehlampe für das Wohnzimmer gekauft.“ (یک چراغ ایستاده جدید برای اتاق نشیمن خریدم.)

Die
جمع: Stehlampen

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

Diskutieren-

Ich will nicht mehr diskutieren.

Wir haben lange diskutiert, wie wir das Büro einrichten sollen.

Ich möchte mit den Kollegen diskutieren.

Bitte diskutieren Sie über das Thema.

Wann diskutieren Sie über das Angebot?

A

„Diskutieren“ به معنای “بحث کردن” یا “مذاکره کردن” یا گفتگو کردن است. این فعل زمانی به کار می‌رود که افراد درباره موضوعی صحبت می‌کنند و دیدگاه‌های مختلفی را بیان می‌کنند.

حالت‌های صرف:

•	مصدر: diskutieren
•	زمان حال: ich diskutiere, du diskutierst, er/sie/es diskutiert, wir diskutieren, ihr diskutiert, sie/Sie diskutieren
•	گذشته: diskutierte
•	حالت پرفکت: hat diskutiert
•	فعل کمکی: haben

مثال‌ها:

1.	„Wir diskutieren über das Problem.“ (ما در مورد این مشکل بحث می‌کنیم.)
2.	„Sie haben stundenlang über Politik diskutiert.“ (آن‌ها ساعت‌ها درباره سیاست بحث کردند.)
3.	„Ich möchte das Thema nicht weiter diskutieren.“ (نمی‌خواهم بیشتر در مورد این موضوع بحث کنم.)

نکات:

•	فعل „diskutieren“ با “über” به معنای “در مورد چیزی بحث کردن” استفاده می‌شود و معمولاً با حالت Akkusativ می‌آید.

مثال سطح A1:

•	„Wir diskutieren über den Film.“ (ما در مورد فیلم بحث می‌کنیم.)
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

Ding

A

„Ding“ به معنای “چیز” یا “شیء” است. این واژه برای اشاره به اشیا یا مواردی که به طور مشخص یا کلی نام برده نمی‌شوند، به کار می‌رود.

Artikel:

•	das Ding (خنثی - Neutrum)

حالت جمع:

•	die Dinge

مثال‌ها:

1.	„Was ist das für ein Ding?“ (این چه چیزی است؟)
2.	„Ich habe viele Dinge zu erledigen.“ (من چیزهای زیادی برای انجام دادن دارم.)
3.	„Die Dinge laufen gut.“ (همه چیز خوب پیش می‌رود.)

نکته:

واژه „Ding“ می‌تواند به معنای یک شیء فیزیکی یا به صورت غیرمستقیم برای اشاره به موقعیت‌ها و اتفاقات استفاده شود.

مثال سطح A1:

•	„Bring mir bitte das Ding da.“ (لطفاً آن چیز را به من بیاور.)
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

Fernsehgerät-

Schalten Sie jetzt Ihr Fernsehgerät ein.

Wir wollen uns ein neues Fernsehgerät kaufen.

A

„Fernsehgerät“ به معنای “تلویزیون” است. این واژه ترکیبی از دو بخش „Fernsehen“ (تماشای تلویزیون) و „Gerät“ (دستگاه) تشکیل شده است و به دستگاه تلویزیون اشاره دارد.

Artikel:

•	das Fernsehgerät (خنثی - Neutrum)

حالت جمع:

•	die Fernsehgeräte

مثال‌ها:

1.	„Das Fernsehgerät steht im Wohnzimmer.“ (تلویزیون در اتاق نشیمن است.)
2.	„Wir haben ein neues Fernsehgerät gekauft.“ (ما یک تلویزیون جدید خریدیم.)
3.	„Das Fernsehgerät ist kaputt.“ (تلویزیون خراب است.)

مثال سطح A1:

•	„Wo ist das Fernsehgerät?“ (تلویزیون کجاست؟)
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

Vor

A

„Vor“ یک حرف اضافه است که به معنی “قبل” یا “جلو” است. بسته به استفاده، می‌تواند با Dativ یا Akkusativ بیاید.

معانی و کاربردها:

1.	مکان (جلو):
•	به معنی جلو یا در مقابل چیزی.
•	با Dativ یا Akkusativ بسته به حرکت یا ثابت بودن استفاده می‌شود. ‏	•	Dativ زمانی استفاده می‌شود که حالت ایستا باشد (مکان بدون حرکت). ‏	•	Akkusativ زمانی استفاده می‌شود که حرکتی به سمت مکان خاصی وجود داشته باشد.
2.	زمان (قبل):
•	به معنی قبل از چیزی در زمان.

مثال‌ها:

1.	مکان (جلو):
•	„Das Auto steht vor dem Haus.“ (ماشین جلوی خانه ایستاده است.)
•	اینجا „dem Haus“ به حالت Dativ است چون حرکت وجود ندارد.
•	„Stell das Auto vor das Haus.“ (ماشین را جلوی خانه بگذار.)
•	اینجا „das Haus“ به حالت Akkusativ است چون حرکت وجود دارد.
2.	زمان (قبل):
•	„Vor dem Essen wasche ich meine Hände.“ (قبل از غذا، دست‌هایم را می‌شویم.)
•	„Vor einer Woche war ich krank.“ (یک هفته قبل مریض بودم.)

مثال سطح A1:

1.	„Ich stehe vor der Tür.“ (من جلوی در ایستاده‌ام.)
2.	„Vor dem Frühstück trinke ich Wasser.“ (قبل از صبحانه آب می‌نوشم.)

نکته:

هنگام استفاده از „vor“ در مورد مکان یا زمان، باید توجه کنید که چه حالتی (Dativ یا Akkusativ) لازم است، بر اساس این‌که حرکت وجود دارد یا خیر.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

Beschreibung-

Bitte gib mir eine genaue Beschreibung des Weges.

A

“Beschreibung” به معنای “توصیف” یا “شرح” است و اسم مونث است. این واژه برای توصیف یا توضیح دقیق یک شیء، فرد، موقعیت یا هر موضوع دیگری استفاده می‌شود.

مثال‌ها:

1.	„Die Beschreibung des Bildes ist sehr detailliert.“ (توصیف این تصویر بسیار دقیق است.)
2.	„Kannst du mir eine kurze Beschreibung von dem Buch geben?“ (می‌توانی یک توصیف کوتاه از کتاب به من بدهی؟)

Artikel:

•	Die Beschreibung (نکته: همیشه با “die” استفاده می‌شود زیرا مونث است.)

مثال‌های سطح A1:

1.	„Die Beschreibung ist einfach.“ (توصیف ساده است.)
2.	„Ich brauche eine Beschreibung von der Wohnung.“ (من به یک توصیف از آپارتمان نیاز دارم.)

جمع: Beschreibungen

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

Aussage-

Ist die Aussage richtig oder falsch?

A

“Aussage” به معنای “بیان”، “اظهار” یا “گفته” است و یک اسم مونث است. این واژه برای اشاره به یک جمله، نظریه یا اطلاعاتی که کسی اعلام یا بیان می‌کند، استفاده می‌شود.

مثال‌ها:

1.	„Die Aussage des Zeugen war sehr wichtig.“ (اظهار شاهد بسیار مهم بود.)
2.	„Seine Aussage hat die Situation verändert.“ (اظهار او وضعیت را تغییر داد.)

Artikel:

•	Die Aussage (این کلمه مونث است و با “die” استفاده می‌شود.)

مثال‌های سطح A1:

1.	„Das ist eine wichtige Aussage.“ (این یک بیان مهم است.)
2.	„Kannst du deine Aussage wiederholen?“ (می‌توانی گفته‌ات را تکرار کنی؟)

جمع: Aussagen

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly