ilest Flashcards
همه چی خوب پیش رفت
همه چی خوب بود
everything went well
اون برای من یادآور خاطرات قدیماست
اون من و یاد قدیم ها می ندازه
she reminds me of memories the past
دولت ویزای من و صادر کرد
the government ISSUED my visa
رفتم سر قرار
I wen ON a date
کاهش دادن مصرف اب
cut water use
۳ دقیقه طول می کشه
it LASTs 3 minuets
من رفتم کتابخونه
I went to THE library
من هیچوقت سر چیزهای بی اهمیت بحث نمیکنم
I never argue OVER Unimportant thingS
حسودی کردن به کسی
jealous OF s.b.
زمانش بر می گرده به ده سال پیش
it dates back TO 10 years ago
آمار
statistic
برای شروع سوالی که در مورد آن ایده نداریم و برای خرید زمان چه جمله ای بگوییم؟
I’ve never thought of that, let me see.
تا حد زیادی
to a great extend
همتا- نقطه مقابل
counterpart
‘the minister held talks with his French counterpart’
خیره نگاه کردن با چشم از حدقه بیرون زده
goggle
تحت نظر داشتن
درست کردن
regulate
قورت دادن
Gulp down
بافراغت خاطر
leisurely
/lɛʒəli/
به شرط اینکه
providing
دخالت کردن، فضولی کردن
interfere
به دست آوردن، گیر آوردن، کسب کردن
obtain
Evans was trying to obtain a false passport and other documents. [VERB noun]
The perfect body has always been difficult to obtain
پستانک
pacifier
بی ارزش
چرند
rubbishy
نمایش
عینک
(هر دودر جمع)
spectacles
پهناور
عظیم
بیکران
vast
The vast majority of transfers are done in very controlled circumstances
to a complete or total extent or degree; absolutely
utterly
/ˈʌtəli/
انفعالی
غیر فعال
بی حال
passive
content with
راضی
خرسند
We become content with second-hand experiences
We get so lazy
ما خیلی تنبل شدیم
semi
پیشوند:، نیم، نیمه، نصف [semicircle]، پیشوندی بمعنی : نیم، تقریبا نصف، تاحدی
splendid
مجلل، شکوهمند، چشمگیر
نامربوط
irrelevant
hypnotic
/hɪpˈnɒtɪk/
هیپنوتیزم
استبداد
ظلم
tyranny
/ˈtɪr(ə)ni/
I’m the sole victim of Mother’s tyranny.
نیابتی
vicariously
vɪˈkɛːrɪəsli
exposure
در معرض دید قرار گیرن
پرده برداری
افشاگری
نهر
جوی
جریان
stream
عمیق
ژرف
profound
عمیقا
profoundly
…profoundly affects how …
هشدار دادن
اخطار دادن
caution
کلیشه
stereotype
بی حس کردن
desensitize
diːˈsɛnsɪtʌɪz/
قابل توجیه
justifiable
There is no justifiable reason for with holding this information but you can imagine why they do.
گمراه کردن
mislead
گمراه کننده
misleading
سواستفاده گرایانه
exploitative
/ɪkˈsplɔɪtətɪv/
Our reality is exploitative capitalism.
همکاری
شراکت
cooperative
بی عاطفه
بی حس
insensitive
همدلی
empathic
اهانت
خواری
looks down on somebody
contempt for
خوش لحظه ای
لذت لحظه ای
instant gratification
پرخاشگر
aggressive
پرخاشگر بودن به جای خویشتن داری
– Be aggressive rather than using self-control
خویشتنداری
self-control
مودبانه صحبت کردن
decent language
diːsənt
شایشته
در خور
decent
promiscuous
/prəˈmɪs kyu əs/
بی بند و بار
chaste
(از نظر جنسی) خوددار، کسی که به خاطر ملاحظات مذهبی از مقاربت جنسی پرهیز می کند
بدون توجه به
without regard to
سر دو راهی بودم
I was in a dilemma
روی چیزی پافشاری نشان دادن
روی چیزی اسرار کردن
insist on doing…/ show insist on doing sth
زرق و برق
razzle dazele /informal/
medium
/ˈmiːdiəm/
واسطه، رسانه، معتدل، نیم پز، متوسط
سرشت درونی
intrinsic nature
/ˌɪnˈtrɪnsek/